رفع چند تناقض و ابهام درباره «هنرانقلابی»-راهبرد معاصر

رفع چند تناقض و ابهام درباره «هنرانقلابی»

هنر یکی از مفاهیمی است که ارائه تعریف دقیق و گویا از آن کاری دشوار است اما یکی از این تعاریف، هنر را به مثابه وسیله‌ای برای ثبت و ضبط احساس انسانی در قالبی مشخص و انتقال و تفهیم آن احساس به دیگران می‌داند.
تاریخ انتشار: ۱۳:۴۰ - ۱۹ خرداد ۱۳۹۸ - 2019 June 09
کد خبر: ۱۳۱۱۰

به گزارش راهبرد معاصر، مرتضی گودرزی دیباج هنرمند نقاش پیشکسوت معتقد است «هنر انقلاب» یک سبک نیست و سبک خاصی هم ندارد، بلکه نوعی گرایش مفهومی و موضوعی، معطوف به منشأ و غایت هنر است.

 

هنر یکی از مفاهیمی است که ارائه تعریف دقیق و گویا از آن کاری دشوار است اما یکی از این تعاریف، هنر را به مثابه وسیله‌ای برای ثبت و ضبط احساس انسانی در قالبی مشخص و انتقال و تفهیم آن احساس به دیگران می‌داند. در واقع، هنر، به نمایش گذاشتن اندیشه‌ها، عواطف و احساسات هنرمند است. اما هنر انقلابی با توجه به این تعریف، هنری است که مدافع ارزش‌هایی است که در جریان انقلاب شکل گرفته‌اند و این ارزش‌ها را مطالبه می‌کند. در واقع «هنر انقلابی» هنری است که بر زندگی فردی و اجتماعی انسان‌ها مؤثر باشد.

 

در این میان، هنرمندان در مقام کارشناسان هنری ممکن است نظرات متفاوتی از تعریف هنر انقلاب و ویژگی‌های هنرمند انقلابی داشته باشند که هر کدام در جای خود قابل احترام هستند.

 

بهمن‌ماه سال گذشته و همزمان با چهل سالگی انقلاب اسلامی گفتگویی مشروح با غلامعلی طاهری نقاش پیشکسوت و انقلابی داشتیم که با تیتر «هنر انقلابی بیان صرف مشکلات نیست / لزوم عبور از مرزبندی» منتشر شد و بازتاب‌هایی هم داشت.

 

در این میان برخی از نظرات طاهری برای مرتضی گودرزی دیباج ابهام‌برانگیز شده و این نقاش درباره ارائه تعریف خود از «هنر و هنرمند انقلابی» مباحثی را به رشته تحریر درآورده و در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.

 

متن توضیحات گودرزی دیباج هرچند با فاصله نزدیک به ۴ ماه از زمان انتشار گفتگوی طاهری در اختیار ما قرار گرفت اما به جهت اهمیت مباحث طرح شده و نیز مفتوح ماندن باب گفتگو میان هنرمندان دغدغه‌مند و معتبر در عرصه «هنر انقلابی» آن هم در چهلمین سال انقلاب، انتشار آن را خالی از لطف ندیدیم.

 

سرویس هنر خبرگزاری مهر ضمن محترم شمردن حق جناب آقای طاهری برای تبیین مجدد دیدگاه‌های خود و نیز دعوت از سایر دغدغه‌مندان برای تبادل نظر وسیع‌تر در این موضوع، متن کامل توضیحات مرتضی گودرزی دیباج درباره تعریف هنر و هنرمند انقلابی را بدون دخل و تصرف در ادامه منتشر می‌کند؛

 

بسمه تعالی

مصاحبه آقای غلامعلی طاهری در خصوص هنر و هنرمند انقلابی را خواندم. مواردی که به نظر شخصی ایشان باز می‌گردد قابل احترام است، اما گاه طرح این اظهارنظرها آن هم در یک خبرگزاری رسمی، کلیات و مباحثی را در بر می‌گیرد که ممکن است خواننده و به ویژه جوانان عزیز را به اشتباه دچار کند. بر این اساس لازم است برای پاسخ به برخی از شبهات در سخنان جناب طاهری مواردی بیان شود:

 

جناب طاهری، در ابتدای مصاحبه ذکر کرده است که تعریف «هنر انقلاب» در ایران آن چیزی نیست که فی‌الواقع حقیقی و واقعی باشد چون به نظر می‌آید اختصاص به مقطع زمانی خاصی و آن هم سال‌های منتهی به ۱۳۵۷ تا نهایتاً ۶۰ دارد.

 

این واژه‌ها هر کدام بار معنایی خود را دارند؛ کدام تعریف و در کجای ایران؟ چه کسی هنر انقلاب را معطوف به همان سال‌های آغازین انقلاب دانسته است؟ اگر دیگران یا افرادی که در این باره مطالعه ندارند و چنین اظهارنظری می‌کنند حرجی بر آن‌ها نیست. اما بنده چنین نظری ندارم و نظرم معطوف به کتاب «هنر انقلاب» است که در آن به صورت مفصل توضیح داده شده است.

 

هنر انقلاب پاسخ به آرمان‌هایی است که اتفاقاً بخشی از آنها- تأکید می‌کنم بخشی از آنها- طرح مباحث مبارزاتی علیه ظلم و ستم و عدالت خواهی و … است و محدود به سال‌های ابتدایی انقلاب نیست.

 

معتقدم هنر انقلاب پاسخ به آرمان‌هایی است که اتفاقاً بخشی از آن‌ها- تأکید می‌کنم بخشی از آن‌ها- طرح مباحث مبارزاتی علیه ظلم و ستم و عدالت خواهی و … است و محدود به سال‌های ابتدایی انقلاب نیست. این تعریف در کتاب «هنر انقلاب» و با یک نگاه تبارشناسانه آمده است که هنر انقلاب هنری متذکر، امیدبخش، عدالت‌جو، روشنگر و مستقل است و هرگز محدود به مجموعه‌ای از پوسترهای ضعیف با مشت‌های گره کرده نیست.

 

آقای طاهری اشاره کرده است که کمال‌الملک نیز نقاشی انقلابی بوده است. اگر اینچنین است که هر رئالیسمی تجلی انقلاب در اثر باشد که اساساً اصل «هنر انقلاب» زیر سوال می‌رود، زیرا کمال‌الملک و هنرمندانی شبیه به وی نگاه مبارزاتی و عدالت‌جویانه در آثار خود نداشته‌اند و مبنای مضامینی که از کوچه و بازار گزینش می‌کرده‌اند، اساساً انتخاب سوژه برای تنوع مضمونی بوده است نه الزاماً همراهی با پابرهنگان و دردمندان جامعه.

 

در هیچ جایی از خاطرات و زندگی و احوالات کمال‌الملک این نگرش قابل مشاهده نیست. برای کمال‌الملک میان تصویر کردن «کهنه فروش‌های یهودی»، «فالگیر بغدادی» و «تالار آئینه» چندان تفاوتی وجود ندارد زیرا همگی سوژه‌های متنوعی هستند برای بیان زیبایی و نقاشی به ما هو نقاشی.

 

همچنین آقای طاهری با مقدمه‌ای اشاره کرده است که پژوهشگران از هنر انقلاب غفلت تاریخی کرده‌اند. و بعد به کتاب «هنر انقلاب» می‌پردازد که «مؤلف آن اشتباهات گذشته را تکرار کرده است»!! در این انتقاد سه اشکال به کتاب وارد دانسته شده که بنده متوجه شدم اساساً ایشان این کتاب را مطالعه که هیچ، حتی به طور کامل ورق هم نزده است!

 

۱. ایشان مدعی شده است که مؤلف کتاب «هنر انقلاب»، هنرمندان انقلابی را محدود به کسانی دانسته است که در سال‌های کوتاه ابتدایی یا سال‌های پس از آن کار کرده و دیگر ادامه نداده‌اند. در حالی که این استنباط آقای طاهری کاملاً اشتباه است. زیرا اگر ایشان نگاهی حتی سطحی به کتاب مذکور داشته بود می‌دید که دسته‌بندی مختلف و حتی تاریخی انجام گرفته است که از سال‌های ۴۲ تا قبل از انقلاب دو دوره و سپس انقلاب تا شروع جنگ، طی جنگ و سال‌های پس از جنگ، ادوار مختلفی هستند که در کتاب هنر انقلاب به آن‌ها پرداخته شده است و این مورد تا سال ۱۳۹۲ ادامه می‌یابد و محتوای آثار آنها هم تا سال‌های اخیر در کتاب مذکور آمده است.

 

هنر انقلاب زبان گویای توده‌های مردم بوده است نه تعدادی هنرمند خاص. در واقع فصل مشترکی از بیانگری هنری به همراه داشتن «ساختارهای قابل قبول» هنری برای ارزیابی هنر انقلاب لازم است.

 

۲- ایشان اشاره کرده است که آثار هنرمندان مندرج در این کتاب آثاری بسیار ضعیف هستند و درخور هنر انقلاب نیست! پیداست که باز هم کم اطلاعی یا اساساً بی اطلاعی از ملاحظات فرهنگی- اجتماعی هنر انقلاب و دوری از متن آن و قضاوت‌های غیرعلمی چنین نظری را منعکس می‌کند. زیرا ما در بررسی هنر انقلاب به دلیل نقش پررنگ و مؤثر آثار هنری متعهدانه ایام انقلاب- چه قبل و چه بعد از آن- نمی‌توانیم روی فقط کیفیت در آنها از نظر ساختار تأکید کنیم.

 

هنر انقلاب زبان گویای توده‌های مردم بوده است نه تعدادی هنرمند خاص. در واقع فصل مشترکی از بیانگری هنری به همراه داشتن «ساختارهای قابل قبول» هنری برای ارزیابی هنر انقلاب لازم است ضمن اینکه اساساً بیان و ادبیات تصویری ایام انقلاب چه در دوران سیاه، چه دوره اعتراض و چه ایام ابتدایی انقلاب، مربوط به حال و هوای همان روزگار است و نمی‌توان و نباید با نگاه امروزی و با وجود این همه تنوع رسانه‌ای، آموزش‌های متنوع، دوری از چهار دهۀ خلق آثار در فضای شتابناک و ملتهب انقلاب به آثار آن دوره نمرۀ «ساختارشناسانه» داد.

 

ضمن اینکه آقای طاهری اشاره نکرده است که اساساً ملاک وی از آثار قوی و ضعیف چیست؟ آثاری که در این کتاب آمده است آثاری صادقانه و بی تکلف از هنرمندانی است که در ایام انقلاب و در عنفوان جوانی بوده‌اند که بخش زیادی از آنها هوشمندانه کار شده‌اند. چگونه می‌توان قضاوت کرد که آثار این هنرمندان ضعیف بوده‌اند؟

 

این‌ها همگی تبلور همراهی و همدلی مبارزاتی- عقیدتی هنرمندان همراه انقلابند که هر کدام از آن‌ها در دوران مبارزه با جان و احساس مردم از خود گذشته و فداکار منطبق بوده‌اند. آقای طاهری با چه ملاکی معتقد است که برخی از آنها نباید باشند؟

 

ضمن اینکه چهره‌هایی چون محمدعلی ترقی جاه، محمدحسین حلیمی، رضا بخشی، کورش شیشه گران، بابک خدابنده، بهمن محمدی، اسماعیل شیشه گران، حسین صدری، کامبیز صفری، ایرج ایزدپناه، حسین خسروجردی، ایرج اسکندری، مسعود قندی، نیلوفر قادری نژاد، غلامعلی طاهری، شهاب موسوی زاده، کاظم چلیپا، حجت‌الله شکیبا، اکبر اهری پور (بهرام)، پدرام عالیوند، نادیا مفتونی، حبیب‌الله صادقی، علیرضا عمومی، پرویز حبیب پور، ابراهیم صاحب اختیاری، مصطفی ندرلو، مرتضی افشاری فرکی، عبدالحمید قدیریان، حسن کیوان، محمدحسین شیدل، رامین سنجری، علی وزیریان، ناهید حقیقت، مصطفی گودرزی، مرتضی اسدی، حسن یاقوتی، ابولفضل عالی، کیخسرو خروش، نصرت الله مسلمیان، مسعود سعدالدین، مینا نوری، صدیقه سلمان، پرویز کلانتری، جمال الدین خرمی نژاد، فرح نوتاش، ابراهیم مقبلی، احمد اسفندیاری، محمود فرشچیان، جلیل رسولی، نصرالله افجه‌ای، پرویز اقبالی، خشایار قاضی زاده، جواد علیزاده، اردشیر محصص، کامبیز درم بخش، کیومرث کیاست، رضا بیژن، بهمن عبدی، بهمن رضایی، فرهاد فروتنیان، اسدالله بیناخواهی، مسعود شجاعی طباطبایی، قدرت‌الله معماریان، نادر قشقایی، ملک دادیار گروسیان، طاهر شیخ الحکمایی، سعید شهلاپور، حسین شناور، محمدحسین عماد، ایرج محمدی، امین بلاغی، محمدرضا خلجی، فریدون صدیقی، سعید نجفی، عباس قانع، حسن رزمخواه، علیرضا خالقدادی، مرتضی کاتوزیان، بهمن صحت لو، محمد حسین نیرومند، جواد حمیدی، علی محمد شیخی، حسین متوکل، احمد خلیلی فرد، سید حسن موسی زاده، امیر ادهم ضرغام، احمد وکیلی احسن خانی، حمیدرضا طالبی و آرمان یعقوب‌پور، از جمله هنرمندانی هستند که آثارشان در این کتاب آمده است.

 

شما قضاوت کنید که کدام را باید حذف می‌کردیم؟!

۳- آقای طاهری در تناقضی آشکار در سخنان خود در جایی از اینکه به اصطلاح خط کشی میان هنرمندان ایجاد شده انتقاد می‌کند و از طرفی، هنرمندانی را که در ابتدای انقلاب برای نهضت اثر آفریده‌اند و بعدها در ارائه اثر با انقلاب همراهی نکرده‌اند، هنرمند انقلاب نمی‌داند. با این اوصاف ایشان معتقد است که این آثار باید از کتاب حذف می‌شد! این چگونه قضاوتی است؟!

 

هر کسی که در مقطعی از تاریخ بر اساس تعهد دینی، ملی و انسانی خود اثری آفریده است و در آن نگاه مبارزاتی، روشنگرانه، افشاگرانه، تذکر دهنده، امیدبخش و نظایر آن در همراهی با مردم خویش و بر اساس منافع جامعه وجود دارد هنرمند انقلاب است، ولو به خلق یک اثر. در زمان انقلاب هنرمندان صادقی بوده‌اند که در قالب نقاشی، پوستر یا کاریکاتور آثاری محدود آفریده‌اند و در جریان پیشبرد نهضت مؤثر بوده‌اند و بعدها به دلایل زیادی که جای بحث دارد نخواسته یا نتوانسته‌اند به کار خلق آثار انقلابی ادامه دهند. آیا صحیح است که آثارشان حذف شود؟!

 

از نظر اینجانب، هر کسی که در مقطعی از تاریخ بر اساس تعهد دینی، ملی و انسانی خود اثری آفریده است و در آن نگاه مبارزاتی، روشنگرانه، افشاگرانه، تذکر دهنده، امیدبخش و نظایر آن در همراهی با مردم خویش و بر اساس منافع جامعه وجود دارد هنرمند انقلاب است، ولو به خلق یک اثر. البته افراد بسیار محدودی که در راه مانده‌اند و هنوز هم تک آثاری در این رابطه خلق می‌کنند جایگاه ویژه‌ای دارند، اما نباید بقیه به صرف تعداد اثر کم و یا رها کردن خلق آثار انقلابی حذف شوند.

 

در جایی نیز ایشان به پایبندی هنرمندان به آرمان‌های نظام اشاره می‌کنند که باید جز مؤلفه‌های هنر انقلاب در نظر گرفته شود که باز هم عجیب است. اولاً آرمان‌های نظام انقلابی ایران روی کاغذ آنقدر متعالی و پیشرفته است که بعید می‌دانم کسی با هر مرام و عقیده‌ای با آن مخالف باشد. قطعاً مانیفست انقلابی بسیار پیشرو و انسانی است که منافع همۀ اقشار جامعه را با نگاهی عدالت‌جویانه در نظر گرفته است. اما اینکه محقق شده یا نه، قصه دیگری است که هر عقل متوسطی هم می‌داند که نشده است. اینکه با این شعار عده‌ای سپر و هاله نور برای خود درست کردند، ماجرای دیگری است.

 

اساساً یکی از دلایل متعددی که بخش زیادی از هنرمندان انقلاب بعدها از همراهی با انقلاب باز ماندند و در صف «معترضان خاموش» قرار گرفتند، همین بود که نه در شعار بلکه در عمل، خط کشی‌هایی ایجاد شد و برخی خودی و برخی غیرخودی و عده‌ای خودی‌تر و محرم تر و عده‌ای نامحرم تعریف شدند. چنانچه به قول جورج ارول برخی برابر و بعضی برابرتر شدند!

 

آقای طاهری در جایی هم به استاد غلامحسین نامی و استاد آغداشلو اشاره می‌کند که ایشان آثاری انقلابی داشته‌اند! بنده این اظهارنظر را با هیچ پیشینۀ پژوهشی و مطالعاتی منطبق نمی‌دانم و اصلاً متعجم از این اظهار نظر!!

 

در انتها هم آقای طاهری اشاره کرده است که از هنر انقلاب به عنوان «یک سبک» نباید غفلت کنیم. به جهت استحضار آقای طاهری، اساساً هنر انقلاب یک سبک نیست و سبک خاصی هم ندارد، بلکه نوعی گرایش مفهومی- موضوعی است معطوف به منشأ و غایت هنر. ایشان می‌تواند به کتاب دایره‌المعارف هنر استاد پاکباز در تعریف سبک و مکتب و … مراجعه بفرماید.

 

در پایان توصیه می‌شود اظهارنظرهایی از این دست با مطالعه و دقت نظر بیشتر انجام گیرد. زیرا عدم مطالعه در هر مقوله‌ای آفت‌هایی را در بردارد که نه تنها با یک زاویه انحراف باعث تشویش اذهان جوانان هنرمند می‌شود، بلکه حقیقت و حتی واقعیت پدیده‌ها را نیز در هاله‌ای از غبار می‌پوشاند.

 

لازم به توضیح است که کتاب «هنر انقلاب» در ۶۰۰ صفحه به صورت میدانی و ماحصل بیش از ۱۵ سال کار پژوهشی است که با تحلیل و بررسی اجتماعی – فرهنگی آغاز و به برسی آثار هنرمندان با نگاهی تاریخی، ساختار شناسنامه و نشانه شناسی می‌پردازد. این اثر هنرمندانی که در انقلاب حضور داشتند با هر نگاهی و هر طیفی و بدون هیچ‌گونه تسویه نگری در بر می‌گیرد و اولین مرجع هنر انقلاب در این کشور است.

منبع: مهر

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده