به گزارش «راهبرد معاصر»؛ از زمان شکست داعش در عراق و سوریه این گروه تمرکز عملیاتی و جغرافیایی خود را بر افغانستان گذاشته و هرچند فعالیت های تروریستی از این گروه در افغانستان دیده می شود، اما به تازگی و به ویژه از سال گذشته دایره عملیاتی این گروه بیشتر شده است. گروه های تروریستی همچون داعش در شرایطی رشد می کنند که در وهله نخست خلاء امنیتی در منطقه وجود داشته باشد و دوم، اینکه شرایط اقلیتی و قومی بر محیط حکمفرما باشد.
گروه های تروریستی در چنین شرایطی برای تکوین خود به دو حالت عمل می کنند:
- مک دونالدی: در این حالت به سرعت پایگاه های نظامی تأسیس می کنند
- تلماسه ای: در این حالت به سرعت هسته های خود را تشکیل می دهند و برای عملیات سازمان دهی می کنند
داعش از خلاء موجود در فضای سیاسی افغانستان استفاده کرد، شرایط را برای فعالیت های خود مساعد دید و به این وسیله حملات تروریستی خود را طراحی کرده که حمله به عبادتگاه سیک ها در کابل آخرین نمونه از اقدامات آنها بوده است. البته تاکنون تمرکز عملیاتی داعش بر عملیات های تروریستی علیه شیعیان بوده و حمله اخیر نشان داد برای داعش اقدام تروریستی مهمتر از هدف های تروریستی است.
داعش از خلاء موجود در فضای سیاسی افغانستان استفاده کرد، شرایط را برای فعالیت های خود مساعد دید و به این وسیله حملات تروریستی خود را طراحی کرده است
با توجه به این موارد درباره اهداف این انفجارها و بازیگران پشت پرده آن باید چند نکته را بیان کرد:
ابعاد عملیاتها بیانگر آن است که داعش با حمایت های خارجی اقدام به طراحی چنین توطئه هایی می کند. این عملیات ها که از نوع مقیاس کوچک است نشان می دهد داعش به دنبال ضربه زدن و مورد هدف قراردادن محلهای تجمع است تا میزان قربانیان حادثه بیشتر شود. نوع عملیات های مدنظر داعش نیز که در بیشتر آنها مراکز آموزشی و مساجد هدف قرار می گیرند، گواه این مدعاست.
داعش همان راهبردی را در افغانستان پیاده سازی می کند که بازیگران حامی آن از جمله آمریکا به دنبال پیاده سازی آن هستند. این راهبرد چیزی جز القای بی ثباتی در منطقه و تکثر کشورهای درگیر نیست. مراحل آن نیز به این شکل است که ابتدا بی ثباتی در حوزه ای شکل می گیرد و سپس به سایر حوزه ها گسترش می یابد.
آمریکا به دنبال این است ابتدا سناریوی مدنظر خود را در افغانستان و سپس کل منطقه اجرایی کند و در ادامه آن را به کشورهای پیرامونی و مناطق دیگر همچون شبه قاره هند، آسیای مرکزی و چین بکشاند. باتوجه به شکست آمریکا در افغانستان و خروج نظامیانش از این کشور، اکنون تنها بازیگری که می تواند این سناریو را برای واشنگتن به مراحل نهایی برساند، داعش است.
نوع عملیات ها و وسعت عملیاتی داعش بیانگر آن است که این عملیات ها در حال حاضر در افغانستان اجرایی خواهد شد و قابلیت گسترش آن به سایر مناطق وجود دارد. باتوجه به یارگیری های داعش در برخی مناطق آسیای مرکزی و بسترهای حاکم بر این مناطق به ویژه در زمینه افراط گری این احتمال وجود دارد مقاصد بعدی داعش انجام عملیات های تروریستی در این حوزه ها باشد.
داعش به دنبال احیای چهره شکست خورده خود و القای این گزاره است که همچنان بقایای آن باقیمانده و از بین نرفته است. انجام عملیات های کور در افغانستان این پیام را منتقل می کند که حوزه فعالیت این گروه تروریستی تغییر کرده، اما اهداف عملیاتی آن همچنان پابرجاست.
داعش برای تمرکز کردن افکار عمومی به سوی خود و اصول اولیه اش، عملیات ها را بیشتر علیه شیعیان انجام می دهد، اما در عملیات اخیر در کابل به سیک ها حمله کرد. این همان تئوری خودبرتربینی داعش مبنی بر قبول داشتن خود به عنوان تنها گروه مقبول و رافضی دانستن سایر افراد دارای گرایشهای دینی است.
نوع عملیات ها و وسعت عملیاتی داعش بیانگر آن است که این عملیات ها در حال حاضر در افغانستان اجرایی خواهد شد و قابلیت گسترش آن به سایر مناطق وجود دارد
داعش را باید مجری عملیات ها و اقداماتی دانست که برخی بازیگران داخلی و خارجی در افغانستان از انجام آن ناتوان هستند. البته ناتوانی آنها به منزله استفاده ابزاری از داعش است؛ یعنی این بازیگران با استفاده از کارت داعش درحال نقش آفرینی هستند و نقشی را برعهده دارند که داعش در آن بازیگردانی صحنه را برعهده دارد و به نوعی عروسک خیمه شب بازی آنها در افغانستان است.
داعش نشان داده از نظر ایدئولوژی کاملاً با طالبان مخالف است و این گروه را قبول ندارد؛ به همین دلیل برای زیرسؤال بردن هیئت حاکمه نوپای طالبان در افغانستان تمام تلاش خود را به کار گرفته است که ایجاد ضربه های امنیتی در وهله نخست در دستور کار این گروه تروریستی قرار دارد.
ارزیابی نهایی
داعش در افغانستان مولود سیاست های آمریکا در این کشور است که در سال های پایانی حضور خود فضا و بستر مناسبی برای پیوستن بسیاری از تروریستها را به این گروه فراهم کرد. استفاده ابزاری آمریکا از داعش با دو هدف انجام می شود؛ نخست، ایجاد ناامنی و خلاء امنیتی در افغانستان برای حضور مجدد خود و دوم، تأثیرپذیری بازیگران مخالف آمریکا همچون ایران، چین و روسیه از تحولات کنونی افغانستان.
اقدامات داعش در افغانستان نشان می دهد این گروه براساس پشتوانه ای قوی که از سوی آمریکا دیکته می شود، اقدام به عملیات های انتحاری و تروریستی می کند. همه این موارد برگرفته از همان راهبرد القای بی ثباتی در منطقه است که آمریکایی ها در دستور کار خود قرار داده اند.