به گزارش راهبرد معاصر؛ دولت بایدن همچنان بر استراتژی غالب آمریکا ( از دهه ۱۹۸۰) یعنی « انزوای ایران» پای بند بوده است. اگر چه کارزار فشار حداکثری دولت ترامپ به شدت توسط بایدن مورد انتقاد قرار گرفت؛ اما از نظر لحن و شدت، سیاست دولت بایدن تفاوت چندانی با راهبرد فشار حداکثری دولت ترامپ ندارد. به همین ترتیب، سیاست بایدن در قبال منطقه به طور خاص از همین مسیر پیروی می کند. همانند نشست سران ورشو درباره صلح و امنیت در خاورمیانه ( فوریه ۲۰۱۹) ابتکارات امنیتی پیشنهادی بایدن بین اسرائیل و کشورهای عربی می تواند زمینه تنش و درگیری نظامی آشکار در منطقه را فراهم کند.
سیاست « انزوای ایران» می تواند منافع نوظهور ایران را در تنش زدایی منطقه ای و همکاری های اقتصادی با بازیگران منطقه را از بین ببرد و در نهایت ایران را به سمت سیاست هایی سوق دهد که سایر بازیگران منطقه ای با آن مخالفت می کنند. راهبرد انزوای ایران توسط دولت آمریکا می تواند باعث شود تا ایران برای اطمینان از مقاومت در برابر فشارهای خارجی، توانایی اقتصادی و نظامی خود را به حداکثر برساند و انرژی خود را بر ایجاد روابط با کشورهایی متمرکز نماید که علاقه ای به مشارکت در کارزار فشار آمریکا ندارد.
اگرچه مقامات آل سعود برای عادی سازی روابط با اسرائیل، تحت فشار هستند؛ اما این کشور از بعد دیپلماتیک تعامل خود را با ایران افزایش داده است
برای تغییر و تحول این استراتژی فرصت های بسیار زیادی وجود دارد. این موضوعی است که بسیاری از کشورهای منطقه به آن توجه کرده اند. مهم ترین دلیلی که باعث شد تا کشورهای منطقه به سمت تنش زدایی در روابط با ایران قدم بردارند، رویدادهای ناشی از دوران پر آشوب منطقه ای ( ۲۰۱۹-۲۰۲۰) بوده است. تحولات ژئوپلیتیکی اخیر نشان می دهد که علت اصلی تنش ها در واقع ضعفی است که دیپلماسی منطقه ای را مختل می سازد یعنی « انزواگرایی». بدیهی است که کشورهای منطقه به این فهم دست یافتند که مسیرهای کنونی تنش های تکراری پایدار نیست. برای نمونه سرعت فزاینده دیدار متقابل بین امارات و ایران و بازگشت احتمالی سفرای مربوطه نشان از تشخیص صحیح ابوظبی به ضرورت تعامل دیپلماتیک با ایران می باشد.
اگرچه مقامات آل سعود برای عادی سازی روابط با اسرائیل، تحت فشار هستند؛ اما این کشور از بعد دیپلماتیک تعامل خود را با ایران افزایش داده است. این تغییر دیدگاه در میان شرکای آمریکا باید فضای کافی را برای سیاست گذاران آمریکا ایجاد کند تا در دیدگاه های خود به خصوص فرضیات خود در مورد اجتناب ناپذیری درگیری ها و بحران ها در منطقه تجدیدنظر کنند.
برجام منطقی ترین نقطه شروع برای گره گشایی از روابط مناقشه برانگیز بین المللی و منطقه ای ایران و ایجاد چارچوبی برای کاهش تنش در سایر حوزه های منطقه ای است. این توافق اساساً به یک مورد آزمایشی برای هرگونه نزدیکی بالقوه ایالات متحده و ایران تبدیل شده است، اما پویایی در حال تحول در مذاکرات به مشاهدات دیگری نیز اشاره دارد. علی رغم برخی تردیدهای اولیه نسبت به برجام، همه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، از جمله عربستان سعودی و امارات متحده عربی، برای محدودسازی برنامه هسته ای و هم افزایش تعامل اقتصادی با تهران ، علاقه خود را به احیای این توافق نشان داده اند.
کشورهای شورای همکاری خلیج فارس اهمیت کاهش تنشهای آمریکا و ایران در منطقه و دستاوردهای سیاسی، نظامی و اقتصادی بالقوهای را که میتوان از کاهش تحریمهای آمریکا علیه ایران به دست آورد، درک کردهاند. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس حمایت یکپارچه خود را از احیای برجام ابراز کردند و در ماه نوامبر نیز تمایل خود را برای تعاملات اقتصادی بیشتر با ایران ( پس از لغو تحریم ها) نشان دادند. در یک جلسه، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس اعلام کردند که «گفتگوی منطقهای تقویتشده و بازگشت به پایبندی متقابل به برجام، مشارکتهای منطقهای و تبادلات اقتصادی بیشتری را ممکن میسازد». این موسیقی جدید که از منطقه می آید، بی اهمیت نیست و باید در سیاست ایالات متحده در قبال منطقه لحاظ شود.
جو بایدن در مقاله واشنگتن پست، به مزایای « خاورمیانه ای امن تر و یکپارچه تر» تاکید کرد. وی همچنین اذعان کرد که منطقه از طریق دیپلماسی و همکاری به هم نزدیک میشود نه اینکه از طریق درگیری از هم بپاشد. اما به نظر میرسید که این سخنان در مورد منطقهای که ایران را در بر میگیرد صدق نمیکند. بایدن به رویکرد انحصاری و تحریمها و سیاست مهار چند لایه که مانع اصلی در گسترش همکاریهای منطقهای فراگیر بوده ، ادامه میدهد.
اگر برجام احیا نشود، تحریمهای ثانویه آمریکا علیه ایران باقی میماند و تشدید میشود و واشنگتن بار دیگر کمپین فشار حداکثری را علیه تهران اجرا خواهد کرد. این امر نه تنها هر گونه گفتگوهای دیپلماسی منطقه ای را محدود می کند، بلکه بر توسعه مداوم روابط دیپلماتیک و اقتصادی در منطقه نیز تأثیر منفی و قابل توجهی خواهد داشت. مقامات آمریکایی اخیراً در جلسات خصوصی با همتایان شورای همکاری خلیج فارس و کشورهای اروپایی پیشنهاد کرده اند که در صورت عدم احیای برجام، از همه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از جمله عمان، قطر و امارات انتظار دارد که به کمپین علیه ایران بپیوندند.
کشورهای شورای همکاری خلیج فارس اعلام کردند که «گفتگوی منطقهای تقویتشده و بازگشت به پایبندی متقابل به برجام، مشارکتهای منطقهای و تبادلات اقتصادی بیشتری را ممکن میسازد». این موسیقی جدید که از منطقه می آید، بی اهمیت نیست و باید در سیاست ایالات متحده در قبال منطقه لحاظ شود
اگر توافق هستهای احیا نشود، به نظر میرسد واشنگتن از طریق مشارکتها و اتحادهای منطقهای ، به سمت انزوای گسترده ایران قدم بردارد. این راهبرد بسیار خطرناک است و همچنین از حمایت جدی منطقه نزدیک نیز برخوردار نیست. هیچ یک از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس درگیری نظامی با ایران را ترجیح نمی دهند. تعاملات دیپلماتیک مداوم با تهران نشان دهنده تمایل آنها برای جلوگیری از بازگشت منطقه به وضعیت پرآشوب سال های ۲۰۱۹- ۲۰۲۰ است. عربستان سعودی و امارات به وضوح تمایل خود را برای همکاری بیشتر با ایران و حل اختلافات خود با تهران از طریق راه های دیپلماتیک اعلام کرده اند.
در حالی که بایدن هنوز مشتاق احیای برجام است ، آن را بهترین راه برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای میداند ؛ استراتژی دولت بایدن فاقد چشمانداز روشنی از چگونگی پیشبرد دیپلماسی منطقهای گستردهتر بود که ایران را درگیر کند. با یا بدون برجام، ایالات متحده باید به منطقه اجازه دهد تا تمام راه های دیپلماتیک را برای گسترش همکاری و یکپارچگی امتحان کند. این در راستای منافع بلندمدت ایالات متحده و جهان در ثبات و امنیت منطقه خلیج فارس و فراتر از آن خواهد بود.