به گزارش راهبرد معاصر ، جعفر قادری نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی یادداشتی با عنوان «چرا با داشتن متخصصین اقتصادی، اوضاع اقتصادی کشور مناسب نیست؟» نوشت.
متن کامل بدین شرح است:
سوال میشود در کشوری که در برخی از حوزه ها مثل هوا فضا، هسته ای، نانو تکنولوژی، بیوتکنولوژی، دارو و بسیاری از حوزههای دیگر دارای رتبه زیر ۱۰ در سطح بینالمللی است، چرا اقتصادش پیشرفته نیست؟
در پاسخ به این سوال باید گفت که:
۱- پیچیدگی مسائل و موضوعات اقتصادی به مراتب بیشتر از سایر حوزههای علوم است. یک متخصص اقتصاد برخلاف متخصصین سایر رشتهها باید علاوه بر تخصص در اقتصاد در بیشتر رشتههای مرتبط هم اشراف و تسلط داشته باشد. اقتصاد ارتباط زیادی با سایر رشتهها و حوزه های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دارد و بدون اطلاع از این رشته ها، اقتصاددان نمیتواند بخوبی نظریه پردازی کند.
۲- برخلاف اروپا و آمریکا که نخبه های جامعه بیشتر در رشته های مهمی مثل اقتصاد، مدیریت، حقوق و جامعه شناسی جذب میشوند و اینها رشته های پولساز هستند، در کشور ما به علت انحصار و درامدهای انحصاری که ایجاد شده، رشته های دیگری اولویت دار و پولساز شده و نخبه ها جذب این رشته ها میشوند.
۳- جامعه اجازه نمی دهد که یک غیر متخصص در حوزه پزشکی و یا مهندسی دخالت کند ولی در مقابل دخالت غیر متخصص ها در اقتصاد حساس نیست.
۴- در اقتصاد برنامه ها و دستورالعمل ها با کلام و بیان منتقل میشود. براین اساس اقتصاددانان غیرحراف، توفیق کمتری در تصویب طرحها و برنامه های منطقی و مستدل خود دارند، درحالیکه افراد حراف و زبان باز غیرمتخصص در اقتصاد، بهتر میتوانند اعتماد جامعه را به برنامه های غلط خود جلب کنند.
۵- اگرچه اقتصادخوان در کشور کم نداریم ولی تعداد اقتصاددان مسلط و مجرب ایرانی زیاد نیست. مشکل کشور بدست مدرک داران غیر متخصص حل نمی شود بلکه کشور نیاز به متخصصین مجرب و کارکشته اقتصادی دارد.
۶- شاکله ذهنی بیشتر اقتصاد خوانده های ما سیر در فضاهای فکری غرب و تمسک به مدلهای اقتصادی غیربومی است چراکه در این فضا اموزش دیده و رشد کرده اند و چندان به مدلهای بومی و داخلی اقتصادی اعتقادی ندارند. آموزه ها و توصیه های انها ممکن است در کشورهایی مثل امارات، ترکیه، کره و ژاپن موثر باشد ولی در فضای حاکم بر کشور ما، کارایی بالایی ندارد. ما نیازمند حضور افرادی در حوزه های اقتصادی هستیم که بتواند مدلهای بومی کاربردی اقتصادی تولید کنند. مشکل کشور با عمل به مدلهای غربی و غیربومی حل نمی شود.
۷-در حالیکه مشکل عمده کشور اقتصادی است، متاسفانه بیشتر پستهای اقتصادی کشور توسط افراد غیرمتخصص در اقتصاد و ناآشنا به مسائل و موضوعات اقتصادی اشغال شده و کوتاهی و تصمیمات غلط آنها به پای اقتصاددانها نوشته می شود. برای مثال در بیشتر دوره های مجلس تعداد اقتصاددانهای ما در مجلس کمتر از تعداد انگشتان دست بوده است. در قوه مجریه هم اولویت دیدگاههای سیاسی بر توانمندیهای تخصصی باعث شده تا دولت از حضور اقتصاددانها بی بهره باشد.
۸- اگرچه نتیجه عملکرد یک پزشک با سلامت و یا مرگ مریض بزودی مشخص میشود ولی نتیجه تصمیمات درست و یا غلط اقتصادی در میانمدت و بلندمدت مشخص میشود. انتظار تجویز توصیه ها و تصمیمات زودبازده از یک اقتصاددان انتظار درستی نیست. بهمین خاطر جامعه گرفتار افراد زبان باز و جو فروشان گندم نما میشود که بیشترین لطمه و صدمه را به جامعه می زنند. همینها هستند که اعتماد جامعه به اقتصاددانها را سلب کرده اند.
۹- بجای اینکه تربیت نیروهای اقتصاددان کشور را به دانشگاههای بزرگ و معتبر کشور واگذار کنیم و دانشجویان این رشته ها در کنار کار تئوریک از طریق شرکت در همایشها، مناظره ها و برخورد با موضوعات عملی در حوزه های اقتصادی متخصص مجرب شوند، بیشترین بار مسولیت تربیت اقتصاددانهای خود را به دانشگاههای غیر معتبر و مستقر در شهرستانهای دوردست واگذار کرده ایم. این تقسیم نادرست وظایف، باعث شده تا افراد متخصص در اقتصاد تربیت نشوند و یا تعداد آنها کم باشد.
۱۰- غلبه سیاست بر اقتصاد باعث شده تا دولتمردان و مجلس از ظرفیت متخصصین اقتصادی بهره مند نشوند و معمولا بعد از اتخاذ تصمیمات نادرست و اشتباهات فاحش در تصمیم گیری ها، برای پاسخگویی به افکار عمومی از متخصصین اقتصادی دعوت گرفته می شود. نوشداروی بعد از مرگ سهراب، مشکل اقتصادی ما را حل نمی کند و در همه ارکان ها و همه تصمیم گیریهای اقتصادی، حضور اقتصاددانها باید پررنگ و قبل از هر تصمیم گیری باشد.
۱۱- حل مشکل سیستمهای اقتصادی نیازمند زیرساخت، کلان نگری، مطالعات عمیق و کارشناسانه است. حضور افراد جزیی نگر، بی اعتقاد به مطالعات عمیق و کارشناسی و نیز افراد عجول و کم حوصله در تصمیم گیری های اقتصادی، توفیقی در حل مشکلات اقتصادی ایجاد نمی کند.