به گزارش «راهبرد معاصر»؛ این روزها جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی دولت بایدن به چهره ای جنجالی نسبت به پرونده هسته ای ایران تبدیل شده است. وی در سفر اخیر خود به سرزمین های اشغالی مدعی شد، واشنگتن در صورت لزوم دست رژیم صهیونیستی را برای مواجهه با فعالیت های هسته ای ایران باز خواهد گذاشت. تهدید پوشالی سالیوان در حالی است که وی در عرصه سیاست خارجی آمریکا به چهره ای کاملاً ناتوان و شکست خورده تبدیل شده است.
به راستی رمز خشم سالیوان از ایران چیست؟ از زمان حضور جو بایدن در رأس معادلات سیاسی و اجرایی واشنگتن، مقام های آمریکایی و اروپایی تلاش کردند تاکتیک «پیچیدهسازی صحنه مذاکرات» را در ذیل راهبرد مهار همهجانبه ایران هدایت کنند. خروجی عینی این ترکیب اصرار بر بازگشت غیرواقعی به توافق هستهای بود؛ جایی که غرب تعهدپذیری یکجانبه ایران به تعهدات برجام را در قبال تعلیق قطرهچکانی تحریمهای برجام دنبال میکرد.
نباید فراموش کرد، سالیوان در یکی از سخنان خود قبل از حضور در مسند قدرت، مدعی شده بود باید در ازای بازگشت به توافق هسته ای، امتیازات بیشتری از ایران طلب کرد
افرادی مانند جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی و آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا تصور میکردند راهبرد فشار حداکثری دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا و برخی آثار و تبعاتش، ایران را مشتاق بازگشت به میز مذاکره (به هر قیمت ممکن) می کند و از همین موضوع می توان برای تحمیل مؤلفه های سلبی جدید علیه تهران استفده کرد.
نباید فراموش کرد، سالیوان در یکی از سخنان خود قبل از حضور در مسند قدرت، مدعی شده بود باید در ازای بازگشت به توافق هسته ای، امتیازات بیشتری از ایران طلب کرد. یکی از این امتیازات مربوط به دائمی کردن محدودیت های هسته ای مشخص شده بود. بر این اساس، سالیوان مدعی بود باید سقف زمانی سال 2025 میلادی در زمینه رفع برخی محدودیت های هسته ای ایران برداشته شود. سالیوان مدعی بود، ایران به هر قیمت ممکن به دنبال بازگشت به مذاکرات است و آمریکا باید از این فرصت برارای گسترش دامنه تعهدات ایران و کاهش سطح تکالیف خود استفاده کند.
بازگشت صوری به برجام و رفع قطره چکانی تحریم های ایران در ازای وادار کردن کشورمان به پذیرش تعهدات گسترده تر فرمولی بود که سالیوان و همراهانش مدعی بودند قدرت اجرایی آن را خواهند داشت. اکنون در سال 2023 میلادی، آمریکایی ها بیش از پیش در پیشبرد این هدف گذاری کودکانه ناتوان به نظر می آیند.
با گذشت زمان، مقام های غربی دریافتند گزینه «بازگشت غیرعملیاتی آمریکا به برجام» در قاموس اقتصادی و سیاسی ایران جایی ندارد. گارد بسته نظام جمهوری اسلامی در برابر تضمینگریزی و بازی فرامتنی و محیطی غرب به کاهش معنادار قدرت مانور آمریکا و اروپا در این عرصه منجر شده است. خروج افرادی مانند ریچارد نفیو، معمار تحریمهای ضدایرانی و دن شاپیرو، سفیر سابق آمریکا در اراضی اشغالی از تیم مذاکرهکننده هستهای سیگنالی طبیعی نسبت به همین روند بود؛ روندی که مطلوب طرفداران بازگشت یکجانبه ایران به مذاکرات در کاخ سفید نبود.
بازگشت صوری به برجام و رفع قطره چکانی تحریم های ایران در ازای وادار کردن کشورمان به پذیرش تعهدات گسترده تر فرمولی بود که سالیوان و همراهانش مدعی بودند قدرت اجرایی آن را خواهند داشت
در چنین شرایطی سالیوان به عنوان مسبب پیچیده شدن روند کنونی در بازگشت آمریکا به برجام تبدیل شده است و حتی برخی منابع آمریکایی می گویند بایدن از شرایط ایجاد شده به وسیله مشاور امنیت ملی خود به شدت ناراضی است. اگر در دولت ترامپ افرادی مانند مایک پمپئو و جان بولتون نمادهای شکست راهبرد فشار حداکثری علیه ایران بودند، در دولت بایدن سالیوان به نماد شکست راهبرد فشار هدفمند علیه کشورمان تبدیل شده است.
واقعیت این است، اگر سالیوان بخواهد شکست خود در تقابل با راهبرد ایران را با چاشنی رفتارها و سخنان تحریک و تهدید کننده علیه کشورمان همراه کند، قطعاً دامنه شکست و تباهی وی و همراهانش در مواجهه با کشورمان نسبت به قبل گسترده تر خواهد شد. بهتر است سالیوان در این زمینه کمی به تجربیات پمپئو و جان بولتون استناد کند.