به گزارش راهبرد معاصر؛ تحولات مثبت دو هفته اخیر در روابط ایران با عربستان سعودی و امارات عربی متحده پس از یک دوره طولانی از تنشزایی و نقشآفرینی این دو بازیگر در راهبرد فشار حداکثری ترامپ به چند پرسش مهم درخصوص چشمانداز روابط تهران و ریاض دامن زده است. آیا شاهد تحولی در بنبست روابط ایران و عربستان هستیم؟ و اگر هستیم، علت تعدیل رویکرد تهاجمی عربستان نسبت به ایران چیست؟ تا چه حد فروکش کردن بحران در سطح منطقهای خود را در رفتار عربستان نشان داده است؟ چه تغییری در همگرایی عربستان با سطح بینالمللی به وجود آمده که در گرایش عربستان به سمت کاهش تنش با ایران موثر واقع شده است؟
تحول از منازعه به رقابت؟
گذار روابط رقابتزای ایران و عربستان سعودی در نظام منطقهای خاورمیانه در طول بیش از یک دهه اخیر به سمت منازعه و کشمکش باعث شد تا سطح روابط دوجانبه دو کشور متاثر از کانونهای بحران در سطح منطقه و متعاقب آن همگرا شدن سطوح منطقهای و بینالمللی با نقش آفرینی عربستان در راهبرد ایالات متحده برای مهار ایران، دستخوش بحران شود و در دی ماه 94 با حمله به سفارت عربستان در تهران کامل شود. همگرا شدن این سطوح سه جانبه باعث تحول در ماهیت روابط رقابتآمیز به سمت منازعه و درگیری محدود گردید و عملا تهران و ریاض در یک بن بست پیچیده تاریخی قرار گرفتند که نشانگان آن را می توان در طول سه سال اخیر و به خصوص بعد از به قدرت رسیدن محمد بن سلمان ولیعهد سعودی به خوبی مشاهد کرد.
در این فضا، عربستان خود را در یک شرایط وجودی با ایران قرار داد و حتی از ناگزیر شدن به جنگ با ایران در صورت عدم تغییر رفتار تهران خبر داد. تکاپوهای منطقهای، ائتلافسازیهای دوجانبه و چندجانبه، لابی کردن، افزایش خریدهای تسلیحاتی بخشی از کنش عربستان در چنین شرایطی بود. الگوی رفتاری ترامپ در برابر ایران هم بر این معادله در حال پیچیده شدن افزود و بیش از پیش با رفتار تهاجمیای که سعودی با حمله به یمن و حضور فعال سیاسی و نظامی در فعل و انفعلات منطقهای از خود بروز داده بود، خطر جنگ حداقل محدود واقعی به نظر میرسید.
با تحولاتی که در سطوح منطقهای و بینالمللی که در متغیرهای بعدی مورد تبیین قرار گرفته و با اخباری که در هفتههای اخیر در روابط عربستان با ایران در فضای رسانه مطرح شده است، به نظر میرسد که شاهد یک تحول جدی در روابط دو کشور به سمت گشایش و برقراری روابط نیستیم و صرفا رخدادهای به وجود آمده در سطح کاهش تنش و بازگشت از منازعه در حال وقوع به سمت رقابت پیشین قابل ارزیابی است.
بنابراین علت تعدیل رویکرد تهاجمی عربستان را باید در دو متغیر کلان مورد نظر قرار داد: اول؛ فروکش کردن نسبی بحران در کانونهای آشوبساز همچون یمن و سوریه که نقش مهمی در روابط تهران و ریاض دارد و همچنین افزایش سطح تخاصم در خلیج فارس که مستقیما و به صورت بنیادین با منافع سعودیها در تضاد است و دوم؛ بروز واگرایی در برخی مولفههای همکاری عربستان با آمریکا که تا حدی در ادراک عربستان از روندهای موجود و در حال ترسیم در خلیج فارس و در ارتباط با ایران نقش آفرینی می کند.
عناصر تأثیرگذار در سطح منطقهای
فروکش کردن نسبی بحران در سوریه و به خصوص در یک ماه اخیر در یمن که نقش مستقیمی در روابط ایران و عربستان دارد، باعث شده تا منطقه از وضعیت بی نظمی پیشین به سمت نظم یابی محدود و تدریجی در حال حرکت باشد. در واقع کانون هایی که در یک دهه اخیر روابط تهران و ریاض را به سمت بحران در سطح منطقه ای حرکت داده بود، امروز در وضعیت ثبات نسبی قرار گرفته اند و راهکارهای سیاسی بر نظامی قوت گرفته است. عراق و سوریه پسا داعش و بن بست جنگ یمن و خروج امارات از ائتلاف با عربستان باعث شده تا بحران سرریز شده امروزه خود را در کانال حل و فصل و مدیریت بحران و تنش قرار دهد و شرایط برای موازنه یابی مجدد فراهم شود. اگرچه این وضعیت مطلوب عربستان نبوده و با الگوی رفتاری این بازیگر در طول چند سال اخیر برای ارتقای دستاوردهای میدانی همخوانی ندارد و بهنظر می رسد که سعودی در یک شرایط اضطرار منطقه ای و اجبار ناشی از کاهش هزینه های سیاسی و مادی در این روند قرار گرفته است.
عامل دوم بسیار مهم شکل دهنده به رفتار عربستان که ناشی از ادراک نسبت به افزایش تهدید در محیط پیرامونی خود است، تحولات یک ماه اخیر در خلیج فارس است که این منطقه را در شرایط مشابه دهه های پیشین قرار داده است. حمله به نفتکشها و توقیف برخی از آنها و ساقط شدن پهپاد آمریکایی در فرآیند تنش شدید ایران و آمریکا و مطرح شدن گزینه نظامی که مستقیما با ناامن شدن خلیج فارس در ارتباط است، عربستان را در شرایط هزینه - فایده قرار داده است. موضوع امنیت نفتکشها، کشتیهای تجاری و بطور کلی حمل و نقل دریایی نقش بسیار مهمی در اقتصادهای نفتی دولتهای عربی خلیج فارس به خصوص ریاض دارد. موضوع مهمتر قرار داشتن نقاط آسیب پذیر عربستان همچون تاسیسات نفتی و ترمینال های انتقال در ساحل جنوبی خلیج فارس است که عملا با بقای رژیم در ارتباط است. مسئله سوم و بسیار مهمتر ارتباط ثبات اقتصادی و سیاسی با مسئله مشروعیت در پادشاهی های نفتی است که در طول یک دهه اخیر پس از خیزش های عربی جهان عرب، بر این کسری و کمبود غلبه کرده و توانسته است عربستان را از نارضایتی های داخلی دور نگه دارد. بنابراین برداشت مقامات ریاض از تحولات رخداده در خلیج فارس و آرایش دفاعی - نظامی ایران این است که نباید از افزایش سطح تنش در این منطقه استقبال کرد، بلکه باید در جهت مدیریت آن گام برداشت.
ظهور خطوط واگرا در سطح بینالمللی
متغیر بسیار مهم دیگر در تعدیل رفتار تهاجمی عربستان نسبت به ایران و بروز برخی پالسهای مثبت به ظهور برخی خطوط واگرا در فرآیند همکاریهای راهبردی عربستان با آمریکا برای مهار ایران بر میگردد. تقارن سطح منطقهای با سطح بینالمللی در دوران بن سلمان – ترامپ باعث شد تا روابط تهران و ریاض در یک بنبست استراتژیک قرار گیرد. به خصوص که عربستان با دلگرمی از رویکرد فراگیر آمریکا و اقدامات تشدید شونده همچون خروج از برجام، درج سپاه پاسداران در فهرست گروههای تروریستی و تحریم مقامات ارشد ایران، امید داشت تا واشنگتن در یک اقدام عملیاتی مستقیما وارد عمل شده و در مهار ایران موفق عمل خواهد کرد. این مسئله به خصوص زمانی برای عربستان و دیگر دولت های عربی خلیج فارس غیر قابل تحمل گردید که ترامپ اعلام کرد که شرکا باید خود مستقیما در تامین امنیت ناوگان دریایی خود وارد عمل شوند.
بنابراین بیمیلی آمریکا برای درگیری نظامی با ایران در کنار تمایل ترامپ برای مذاکره با ایران در چارچوب دستاورد بزرگ و فعال کردن میانجیها باعث شد تا ریاض علیرغم هزینه های متقاعد سازی نتواند در این پروسه موفقیتی را نصیب خود کند و عملا با نوعی سرخوردگی از اقدامات ترامپ، به سمت تجدیدنظر در برخی مولفههای همکاری حرکت کند. این وضعیت حتی در سطح رسانهای و نخبگی عربستان هم مطرح شد و از ضرورت بازگشایی برخی کانالهای مسدود شده در شرایط اجبار و بیمیلی آمریکا سخن به میان آمد.
جمعبندی
بنابراین در یک جمع بندی از متغیرهای مطروحه باید گفت که پالسهای مثبت عربستان در موضوع حج، طرح بازگشایی دفتر حافظ منافع و حتی امکان بازگشایی کنسولگریهای دو کشور در سطح روابط دوجانبه در چارچوب نگرانیهای عربستان از وقوع درگیری مستقیم در خلیج فارس و به خطر افتادن منافع قابل ارزیابی است و مقامات ریاض تمایل خود را به کاهش دادن سطح تنش بروز دادهاند. به نظر میرسد با تحولی که در یمن از منازعه نظامی به راهکار سیاسی در حال صورتبندی است، زمینه میتواند برای کاهش سطح بحران در روابط ایران و عربستان فراهم شود، اگر مذاکرات احتمالی بتواند به متقاعدسازی طرفین از بن بست موجود کمک کند. اما این روند الزاما نمیتواند در بازسازی روابط تهران و ریاض موثر واقع شود، به خصوص که نقش سطح بینالمللی و به ویژه متغیر آمریکای ترامپ محدودیت های رفتاری را بر تصمیم ایران و عربستان اعمال میکند و تا زمانی که شاهد تحولی در روابط تهران و واشنگتن به شکل سیگنال مذاکراتی نباشیم، صحبت از تنشزدایی عربستان با ایران امری خوشبینانه خواهد بود. از اینرو رخدادهای در حال وقوع از سمت ریاض عموما در ارتباط با مدیریت تنش با ایران قابل ارزیابی است و همچنان فاصله زیادی با فرآیند تنشزدایی دارد.