دلیل اصلی اقدامات تروریستی سازمان منافقین بعد از انقلاب چه بود؟-راهبرد معاصر
کلیات طرح اصلاح قانون مهریه در کمیسیون قضایی مجلس تصویب شد جزئیات دستگیری عناصر شبکه تکفیری در سرپل‌ذهاب عارف: راهبرد دولت این است که اصلاح قیمت‌ها به سه دهک پایین جامعه آسیبی نرساند سکینه سادات پاد، دستیار رئیس‌جمهور از سمت خود کنار رفت؟ هیأت مرکزی نظارت بر انتخابات شورا‌های اسلامی شهر و روستا مشخص شدند جمعی از مداحان اهل بیت با رهبر انقلاب دیدار می‌کنند علم‌الهدی: اول باید دین مردم را مدیریت کنیم و بعد دنیای آنان را پیام توئیتری پزشکیان به السیسی خطیب نماز جمعه تهران: بسترسازان نابودی زیرساخت‌های سوریه پاسخگوی امت اسلامی باشند الحاق شناور‌های بسیار پیچیده و تسلیحات ویژه به نیروی دریایی ارتش فرمانده سپاه خراسان‌جنوبی: آخرین نفری که خط مقدم نبرد با تکفیری‌ها در سوریه را ترک کرد یک پاسدار بود /برای ارتش سوریه جهاد معنایی نداشت ادای احترام فرمانده کل سپاه پاسداران به مقام شهید سلیمانی لاریجانی: یکی از راهبرد‌های دشمن این است که القاء کند همه خسته هستند و نباید به مردم کاری داشت ساعت کاری دستگاه‌های اجرایی تا بهمن‌ماه تغییر کرد+ جزئیات نماینده مجلس: حتی فقیرترین کشور‌های آفریقایی هم این حد از کاهش ارزش پول را ندارند

دلیل اصلی اقدامات تروریستی سازمان منافقین بعد از انقلاب چه بود؟

مردم مسلمان و علما در دستور کار سازمان منافقین قرار می‌گیرد و شخصیت های ایدئولوژیک که دست کفری سازمان را رو کردند باید حذف شده و آن‌ها که قابل حذف نیستند باید تخریب شوند.
تاریخ انتشار: ۱۵:۲۷ - ۳۰ شهريور ۱۴۰۲ - 2023 September 21
کد خبر: ۲۰۵۰۳۵

به گزارش راهبرد معاصر؛ دلیل اصلی اقدامات تروریستی سازمان منافقین علیه مردم مسلمان ایران بعد از انقلاب اسلامی چه بود ؟ سه نوع فرضیه برای این سوال مهم وجود دارد که اختلاف سازمان منافقین با انقلاب اسلامی:

 

1- بر سر منصب و جایگاه یا سهم خواهی بود.

2- بر سر اختلافات سیاسی و اجرایی جمهوری اسلامی ایران بود.

3- بر سر تضاد ایدئولوژیک و مبنای عقیدتی بود.

سازمان منافقین سعی دارد که اختلاف بین خود و انقلاب اسلامی را به دو مورد اول سوق دهد و مبنای اختلافات طرفین را سیاسی و سهم‌خواهی مطرح کند، اما حقیقت ماجرا این است که اساسا سازمان منافقین یک جریان کمونیستی/ مارکسیستی می‌باشد. یعنی مبنای حرکت و اقدامات آن‌ها براساس مکتب مارکسیستی است.

 

بر اهل فن پوشیده نیست که جریان‌های مارکسیستی تضاد قطعی و بنیادی با اسلام دارند و اصولا، ضروریات و اصول دین اسلام را نقض می‌کنند.

 

مسعود رجوی سرکرده گروهک منافقین بعد از انقلاب اسلامی ایران تمام تلاش خود را کرد تا نقاب و پوسته اسلامی بر روی عقیده خود بکشد. علت اخذ این تکنیک توسط مسعود رجوی تثبیت و بقای خود در بدنه اسلامی و مردم بود. زیرا برای فریب خواص و عموم مردم لازم است که با ادبیات و دیپلماسی اسلامی عقیده خود را تبلیغ و تبیین کرد.

 

حال این سازمان منافقین بر ماهیت فکر مارکسیستی و ضد اسلامی خود با هدف فریب و یارکشی بدنه اسلامی مردم ایران و جذب، از قرآن و احادیث به صورت ابزاری استفاده می‌کند تا به عقیده ضد اسلامی خود، هویت اسلامی ببخشد.

 

در اینجا لازم است به بزرگترین ضدیت عقیده مارکسیستی و به تبع آن عقیده سازمان رجوی با اسلام اشاره شود:

1- ماتریالیست یا ماده‌گرایی بودن آن: عقیده مارکسیستی تأکید بر تأثیر عوامل مادی و اجتماعی بر تحولات اجتماعی و تاریخی دارد و مفاهیم معنوی را رد می‌کند. یعنی تمام بررسی عوامل دنیا براساس ماده‌گرایی است.

از سوی دیگر، مفاهیم معنوی و الهی اسلام ،اعتقاد به وجود خدا، عقائد دینی، زندگی پس از مرگ، اخلاق، عقیده، ارتباط با جهان غیبی و دیگر جوانب معنوی را شامل می‌شود. این دیدگاه‌ها براساس اعتقاد به وجود یک واقعیت معنوی و الهی تشکیل شده‌اند که با دیدگاه ماتریالیست تضاد دارند.

 

مصادیق تضادی که می‌توان به آن‌ها اشاره کرد: انکار ماهیت معاد و قیامت، انکار ماهیت وحی، انکار عالم غیب، انکار معجزات، انکار ملائکه، انکار روح و مسائل متعدد دیگر است.

 

مسعود رجوی یا سازمان منافقین به دلیل نفاقشان و نقابی که در جامعه اسلامی می‌زنند به صراحت نمی‌گویند که ما قیامت و موارد دیگر را قبول نداریم، اما خروجی حرف آن‌ها انکار این مسئله است به عنوان مثال به این اظهارات مسعود رجوی در خصوص قیامت توجه کنید:

«منظور این است که فکر نشود، مثلاً خدا، قیامت و ... را از قلم انداخته‌ایم نه! در جای خودش به آن‌ها خواهیم رسید. مثلا یک وقت در مورد خود نماز صحبت می‌کنیم، یک وقت در مورد فلسفه نماز؛ فلسفه‌ای که نماز حاکی از آن است یا از آن بیرون کشیده شده است؛ که البته هرکدام جای بحث خاص خود را دارند». (سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه شریف 1358)

واضح است که مسعود رجوی در بین خواص اسلامگرا از تعریف کردن قیامت در آن سخنرانی فرار می‌کند و در جای دیگر این سخنرانی باز می‌گوید:

«فی المثل در بحث، خودمان ممکن است هزار و یک سؤال درباره قیامت، معجزه امامت، نماز روزه و ... داشته باشیم اما فعلا در پایه‌ها و اصول هستیم؛ اگر اصول درست شود، بقیه‌اش هم درست خواهد شد. البته مثال‌هایی که می‌زنیم فقط به خاطر مثال است نه این که بگوییم قلمروها دقیقا شبیه هم است». (سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه شریف 1358)

 

لذا چندین مرتبه در مواجه با سؤالات دانشجویان از پاسخ در مورد ماهیت قیامت صرف نظر می‌کند، اما این نفاق تا کی می‌تواند ادامه داشته باشد؟ نهایتا بعد از مغلطه‌های بسیار و آوردن احادیث و آیات به صراحت در یک سخنرانی می‌گوید:

«ولی در همین جا همین قدر باید متذکر شویم که در درجه اول دنبال فلسفه قیامت یا وحی یا ... ، هستیم، نه مکانیزم و چگونگی وقوع و تشریح آن‌ها تشریح که می‌گوییم دقیقاً به معنای یک عملکرد علمی است. یعنی در قدم اول که فلسفه، مطلب مهم است؛ ذهن را نباید روی مسائلی از این قبیل متمرکز کرد که مثلاً در قیامت مرده‌ها چگونه زنده می‌شوند؟ فعلاً این مسأله ما نیست». (سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه شریف 1358)

یعنی ای دانشجو و مسلمان شما به مکانیزم و ماهیت وقوع قیامت کاری نداشته باش، فقط به فلسفه قیامت کار داشته باش، یعنی خداوند قیامت را برای چه بیان کرده است، اما اینکه آیا این قیامت به این شکل قرآن رخ می‌دهد یا خیر می‌گوید مهم نیست.

 

باز در ادامه تیر خلاص را می‌زند و تضاد قطعی را بیان می‌کند:

«بنابراین در موضعی که الآن بحث می‌کنیم وارد علت‌های ثانوی ـ یا همان طور که گفتیم به قول ارسطو علت‌های فعلی - یا تشریحات مکانیزم‌ها و مسائل مربوط به «چگونگی» قیامت یا امثال آن نمی‌شویم؛ یعنی نمی‌خواهیم بشویم. البته بعداً در جای خودش وارد خواهیم شد، فعلا ما دنبال فلسفه مسأله ـ «چرا»ها ـ هستیم، این که این پاسخ‌ها مبین چه هستند و چه را حل می‌کنند؟ مجدداً تأکید می‌کنیم منظور از این تذکر این است که به جای گیر کردن یا در جازدن در مکانیزم‌ها و چگونگی‌ها ـ که موضوع بحث‌های بعدی است ابتدا باید ببینیم که فلسفه خدا یا وحی یا قیامت و امثالهم چه هستند؛ این مقدم است. باز بگذارید همان مسأله قیامت را مثال بزنم که روشن‌تر شود ـ البته بعداً مفصل بحث خواهیم کرد - فلسفه مسأله قیامت این است که «انسان مسئول اعمالش است».

(سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه شریف 1358)

به همین صراحت در بدنه اسلامی می‌گوید معنا و ماهیت قیامت و مکانیزم آن مهم نیست مهم فلسفه قیامت است، حال چرا در این موضوع بحث نمی‌کند؟ چون با رویکرد ماتریالیستی و ماده‌گرایی امکان تعریف قیامت از منظر اسلامی وجود ندارد و باید بگوید این مکانیزمی که قرآن در مورد قیامت می‌گوید با علم مادی ما همخوانی ندارد.

جالب است که باز ادامه می‌دهد که مسلمانان تا از صدر اسلام تا امروز اشتباه کرده‌اند که می‌گویند قیامت به عنوان عالم حقیقی بعد از مرگ وجود دارد و با نقاب منافق‌گانه می‌گوید: قرآن بیان می‌کند کل دنیا همین ماده است که می‌بینید یعنی رجوی با قرآن به جنگ قرآن آمده است:

«نحوه استدلال قرآن در اثبات قیامت را می‌توان در نظر گرفت و مقایسه کرد با استدلالی که اگر اسکولاستیک‌ها هم بخواهند فی المثل به دنیای بعد از مرگ برسند چه حرف‌هایی می‌زنند و چگونه استدلال می‌کنند در حالی که متأسفانه شاهدیم که طی قرن‌ها در کشورهای مسلمان چه کج‌فهمی‌ها و تحریفاتی نسبت به اسلام صورت گرفته است. در حالی که وقتی به خود قرآن مراجعه می‌کنیم برخلاف بسیاری از فلاسفه که نقطه شروع کارشان از مفاهیم ذهنی است، می‌بینیم که نقطه شروع، قرآن اتفاقا از خود دنیا و عالم واقع و عینی است». (سخنرانی دوم مسعود رجوی در دانشگاه شریف 1358)

2- عدم اصالت هیچ موضوعی در مبنا: عقیده مارکسیستی برپایه ماتریالیست دیالیکتیک می‌باشد، واضح‌تر و مصداقی‌تر برای فهم این مسأله این است که به عنوان مثال حقانیت توحید اصالت ندارد، یا باطل بودن شرک اصالت ندارد، مثلا توحید در زمان رسول‌الله (ص) خوب بود چون جوابگو جامعه بود، روزی ممکن است شرک خوب شود زیرا در آن زمان کذایی جوابگو جامعه از نگاه ماتریالیستی‌ها است!

یعنی توحید همیشه حق نیست و شرک همیشه باطل نیست، شرایط جامعه تعیین می‌کند چه چیز خوب است و چه چیز بد. یا مثال دیگر اینکه برده‌داری نزد ماکرسیست‌ها در دوره‌ای از تاریخ مترقی (خوب) بود، اما در دوره ارتجاعی (بد) می‌باشد.

این ایدئولوژیک با ابتدایی‌ترین مبانی اسلام هم تضاد دارد.

نزد اسلام حق و باطل اصالت دارد و غیر قابل تغییر است، نزد اسلام توحید حق است زیرا عدل است و حق، شرک باطل است زیرا ظلم است، زیرا دروغ است، و این اصالت غیرقابل تغییر است. لذا مسعود رجوی نگاهش به قرآن دقیقا همین است و می‌گوید احکام قرآن را باید تغییر داد و احکام قرآن در جامعه امروزی دیگر ارتجاعی است و باید تغییر کند.

این همان عقیده آقای مسعود رجوی برگرفته از تئورسین‌های ماکرسیستی همچون هگل و مارکس است.

حال سازمان منافقین می‌خواهد با این عقیده ضد اسلامی خود را در جامعه اسلامی تثبیت کند، اما مانع سختی به نام علمای اسلام را در مقابل دارد. در رأس این علمای اسلام امام خمینی (ره) بود که هیچ فریب این خط نفاق مارکسیست‌های رجوی را نمی‌خورد.

 

بخشی از مواضع امام خمینی (ره) در خصوص عقیده مارکسیست:

«در مورد مارکسیسم؛ هیچگونه رابطه‌ای بین جنبش اسلامی و مارکسیسم خدانشناس وجود ندارد و نمی‌توان در عین حال، هم مسلمان بود و هم مارکسیست»

امام خمینی (ره)؛ 24 دی 1357

سؤال‌کننده: [حضرت آیت‌الله، آیا شما علاقه‌ای یا اهمیتی به همکاری با عناصر مارکسیستی می‌دهید و آیا بین هدف‌های جنبش شما و مارکسیست‌ها هیچ سازگاری وجود دارد؟ و آیا نسبت به مقاصد شوروی در ایران نگران هستید؟]

جواب امام خمینی (ره): «هدف‌های ما با هدف‌های آن‌ها مختلف است. ما متکی بر اسلام هستیم و بر توحید، و آن‌ها مخالف با هر دو آن‌ها هستند. احکام ما احکام اسلام است و آن‌ها اسلام را نمی‌پذیرند، و لذا ما به آن‌ها نه تنها علاقه‌مند نیستیم که همکاری هم نداریم و نخواهیم داشت».

امام خمینی (ره)؛ 16 آذر 1357

باید مجلس رسیدگی کند و افرادی که بنایشان بر این است که به اسم اسلام یک کارهایی انجام بدهند و برخلاف اسلام است، به اسم اسلام کارهایی انجام می‌دهند که موافق با مارکسیست و کمونیست است و به اسلام مربوط نیست، باید مجلس جلوی این‌ها را بگیرد. دولتی که حالا انتخاب خواهد شد، باید افرادی باشند که به اسلام عقیده داشته باشند، نه مثل بعضی از اشخاصی که در وزارت کشاورزی بودند و به اسلام اصلًا اعتقاد ندارند این‌ها، این‌ها کمونیست‌هایی هستند که به صورت اسلام بیرون آمدند، این‌ها باید هیچ وقت داخل در دولت نباشند، هیچ وقت داخل در وزارت کشاورزی نباشند. در هر صورت مسائلی است که باید دولت طرح بکند و مجلس رسیدگی بکند.

امام خمینی (ره)؛ 05 مرداد 1359

تمام تلاش‌های رجوی و سازمان منافقش بی فایده است، هر چه به قرآن و احادیث به صورت ابزاری استناد می کند تا عقیده ضد اسلامی خود را تجویز کند ، به سد محکم امام خمینی (ره) وعلمایی همچون شهید مطهری برخورد می کند، فلذا تبیین ضدیت این سازمان با اسلام توسط علما باعث می‌شوند مردم نسبت به این سازمان منافقین هوشیار و آگاه شوند و تعداد مخالفین روز به روز افزایش پیدا میکند، در نتیجه سازمان تغییر رویه می‌دهد، چون دیگر نقش بازی کردن جوابگو این سازمان منافق نیست، باید موانع و سدهای نفوذ برطرف شود.

به همین علت ترور مردم مسلمان و علما در دستور کار سازمان منافقین قرار می‌گیرد و شخصیت های ایدئولوژیک که دست کفری سازمان را رو کردند باید حذف شده و آن‌ها که قابل حذف نیستند باید تخریب شوند. در این مسیر تروریستی و جنایتکارانه بیش از 12000 هزار مسلمان شهید می‌شوند.

غافل از اینکه خون هر شهید، اسلام را بیمه می‌کند، مسلمانان آگاه‌تر شده و نفرت در آن‌ها علیه منافقین بیشتر می‌شود.

بی شک با این اوصاف اگر رهنمودهای علمای دین نبود، بسیاری از مسلمانان ناآگاه به واسطه استفاده ابزاری منافقین مارکسیست از شعارهای اسلامی، قرآن و سیره اهل بیت، فریب این جماعت را که حتی در بدنه و رأس انقلاب اسلامی نفوذ داشتند، می‌خوردند.

لذا تفسیر و تبلور حدیث نورانی امام صادق (ع) که فرمود: مداد العلماء ودماء الشهداء (قلم و آگاهسازی علما برتر از خون شهدا است) در این جهاد بزرگان دین مشهود است./ فارس

ارسال نظر