احزابی که تنها نام اصولگرایی را یدک می کشند!-راهبرد معاصر
جبهه انقلاب نیاز به نخبه دارد نه لابی

احزابی که تنها نام اصولگرایی را یدک می کشند!

اصلاح طلبان با پر و بال دادن به این به ظاهر اصولگرایان معتدل که بیشتر از اعتدال، دارای شمه های قوی محافظه کاری هستند سعی برآن دارند تا جبهه انقلاب را از طراوت انقلابی خود تهی کرده و انقلابی گری که عموماً سنخیتی با مصلح اندیشی ندارد را به ورطه نابودی بکشانند.
سعید غلامی زارع زاده؛ کارشناس مسائل سیاسی
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۸ - ۱۲ شهريور ۱۳۹۸ - 2019 September 03
کد خبر: ۲۱۲۴۶

به گزارش راهبرد معاصر؛ هر دو جناح سیاسی کشور فهمیده اند که به کار بردن نام هایی چون اصلاح‌طلبی و اصولگرایی نمی تواند مطالبات مردم را پاسخگو باشد. از این روی خوشبختانه جبهه انقلاب در حرکتی پیش دستانه سعی کرده است که برخی اقدامات گذشته‎ی خود را سنجیده و در بهبود آن بکوشد. از این روی باید به عوامل مهمی که می تواند این فرآیند را سرعت بخشید اشاره شود و هر یک را در ظرف سیاسی خود بسنجیم.

 

شیخیت یا پدرخواندگی؟!

برخی از چهره ها و گرایشات جریان اصولگرایی شاید به دلیل قدمت در مبارزات سیاسی و یا دایره وسیع مدیرانشان هنوز بر این وضعیت تأکید دارند که سایر فعالان جبهه انقلاب در ابتدا باید به آن‎ها رجوع کنند. اگر چه به قول یکی از اعضای مؤثر حزب موتلفه‌ی اسلامی در خصوص این مسأله (رهبری جریان اصولگرایی) فکری نشده، اما بعید است که این گروه از اصولگرایان پیشاپیش کرسی رهبری اصولگرایان را برای کسی نتراشیده باشند؛ در این خصوص ترقی می گوید: «اگر فردی از جریان اصولگرایی حرفی در این زمینه بزند، حرف جمع نیست و سلیقه شخصی فرد بر اساس روابط دوستانه است. در این زمینه نه تصمیمی گرفته شده و نه به کسی ماموریتی داده شده است.

 

 افرادی که از چنین دعوت هایی حرف می زنند اصلا در کدام جلسه حضور دارند که حرفشان ملاکی برای اظهارنظر اصولگرایان باشد». با این حال محمدرضا باهنر نیز تلویحاً حضور ناطق به عنوان زعیم اصولگرایان سنتی  را تأیید اما او را بیشتر در قامت یک پدر معنوی تصور می کند. این در حالی است که احتمال آنکه جریان سنتی راست سیاسی کشور بخواهد خود را به عنوان نماینده تمامی ِ گفتمان انقلاب معرفی کند بسیار است و این خطر شیخیت و پدرخواندگی همراه با لابی های سنگین اقتصادی و سیاسی پیش بینی می شود. برای بهبود شکست های گذشته‌ی جبهه انقلاب باید خط اصلی با مدعیان همیشه بازنده کشیده شده و گفتمان با طروات انقلاب این بار به دست صاحبان علم و شجاعت وارد گردونه سیاسی کشور شوند.

 

اصلاح طلبان و رقیب تراشی

مدعیان اصلاح طلبی به خوبی می دانند که نشست و برخاست، لابی و به زبان رسانه‌ای آن ، همکاری با طیف «باهنر – لاریجانی – ناطق نوری» بسیار آسان تر خواهد بود تا با دیگر گروه های جبهه انقلاب، از این روی طرف ِ حساب خود را اصولگرایان سنتی معرفی کرده اند. دلیل این امر بسیار مشخص است، اساساً مبارزه با یک حریف از پیش باخته آسان تر از یک حریف تماماً مسلح است. اصلاح طلبان با پر و بال دادن به این به ظاهر اصولگرایان معتدل که بیشتر از اعتدال، دارای شمه های قوی محافظه کاری هستند سعی برآن دارند تا جبهه انقلاب را از طراوت انقلابی خود تهی کرده و انقلابی گری که عموماً سنخیتی با مصلح اندیشی ندارد را به ورطه نابودی بکشانند.

 

 دوستی مصلحتی طیف لاریجانی با برخی احزاب اصلاح طلب مانند کارگزاران سازندگی همین خصلت را داشته و لذا جبهه انقلاب به خصوص طیف پایداری، ایثارگران و نواصولگرایان امروزی باید به این وضعیت زودتر آگاه شوند. محمدرضا باهنر در یکی از مصاحبه های خود می گوید: «سهم خواهی در انتخابات بد است اما واقعیت این است که در عمل، اتفاق می‌افتد. همان دوستانی که می‌گویند نباید سهم‌خواهی در بستن لیست مؤثر باشد، اگر کل لیست ۳۰ نفره تهران از آن‌ها باشد، شاد می‌شوند و می‌گویند اعضای تشکل ما بر اثر فضیلت و شایستگی توانسته‌اند به لیست راه پیدا کنند». 

 

بهتر است آقای باهنر مشخص کند که عملکرد ایشان و دوستانشان در تیپ ِ به ظاهر اصولگرایی توانست چه دردی را از جبهه انقلاب درمان کند؟ تکثیر قارچ گونه افراد نزدیک به لیست های متعدد و شکست خورده این افراد نتوانست آنگونه که باید نیازهای عموم را برآورده کرده و تنها با تهمت به اقشار مختلف سیاسی جبهه انقلاب،  سعی در هزینه تراشی برای نیروهای مؤمون کرده اند. نخوت و سالخوردگی تفکر «حزب = لیست بندی»  تا حدی در این افراد مسری شده که اگر امروز از آن ها بخواهیم تا یک برنامه مدون در خصوص گذار از مشکلات امروز کشور ارائه دهند، قطعاً هاج و واج به پرسشگر نگاه می کنند، به راستی طیف سنتی راست که نام اصولگرایی را یدک می‎کشند یکی از استمرار طلب ترین گفتمان‎های سیاسی کشور را دارا هستند.

 

دوراهی راست سنتی؛ جبهه انقلاب یا دولت؟!

گروه مسمی به اصولگرایی که هویتی سنتی و راست گرایانه دارند در سال های اخیر در مقام دفاع پیرامون یکی از بی کفایت ترین دولت های پس از انقلاب اسلامی کم نگذاشته اند. اگر حزب اعتدال و توسعه را نزدیک ترین جریان سیاسی به دولت بدانیم، بسیاری از تصمیم گیران اصلی این جریان در همفکری منطبقی با سه گانه «لاریجانی – باهنر – ناطق نوری» قرار دارند. حزب اعتدل و توسعه با توجه به عملکرد دولت ِ برآمده از اعضای آن به دستاورد چشم گیری نرسیده و منطقاً نمی تواند در انتخابات مجلسی 98 عرض اندامی  کند و از این رو نیاز دارد تا قدرت سیاسی خود را بازیابی و در خلال برخی لیست ها حضوری کم اما مؤثر داشته باشند.

 

از این روی دور از انتظار نیست که راست سنتی به اصطلاح اصولگرایی که نماد آن ها امروز محمدرضا باهنر است در صدد ائتلاف با حزب مادر ِ دولت باشد. به همین جهت می توان گفت که شعارهای به ظاهر وحدت بخش این طیف در میان جبهه انقلاب را نباید به سادگی پذیرفت. وحدتی که این سیاستمداران از آن دم میزنند عموما معنی استحاله در مانیفست جدید اعتدال گرایی آن ها داشته و دارد.در نهایت اگر جریان سنتی اصولگرایی خواهان وحدت و یکپارچگی است در ابتدا باید رویه سیاسی خود را تغییر داده و نسبت به تاکتیک ها و گفتمان امروز کشور انعطاف نشان دهد و در مقام دوم باید تکلیف خود را با دولت و دستاوردهای آن مشخص کنند. تفکر سنتی قطعاً همان تفکر اصیل انقلابی نیست و گاهای حتی می تواند به گفتمان انقلاب نیز لطمات بزرگی را وارد کند؛ که بخشی از این لطمات را در در انتخابات مجلس 94 مشاهده کردیم.

مطالب مرتبط
ارسال نظر
تحلیل های برگزیده