به گزارش راهبرد معاصر؛ برخی از فعالان اصلاح طلبی به گرد و خاک های کارگزاران سازندگی خیره شده اند و نمی دانند با آن ها به راستی چه کنند؟! گاهی سعی در ائتلاف با آن ها را داشته و گاهی از کارگزاران شکوه می کنند. اما نکته مهم این است که کارگزاران سازندگی پس از فوت هاشمی رفنسجانی دیگر می دانند چه می خواهند.
1. کوچ قوچانی از اعتماد ملی به کارگزاران سازندگی درست شبیه هجرت رادیکالیسم به میانه روی تلقی می شود. این مثال جایی خود را مشخص می کند که این روزها قوچانی را شاهدیم که یعی در برقراری ارتباط با رسانه های نزدیک به جبهه انقلاب داشته و از هر روزنه ای در خصوص اصلاح طلبی و نگرش های جدید آن صحبت می کند.اصولا قوچانی چون خود را داعیه دار اصلاح طلبی در رسانه ها می داند گمان می کند تا با این چرخش یاران سابق خود در موضع تنهاتری قرار داده و از این روی می تواند تصمیم بهتری در خصوص آینده اصلاحات بگیرد.
2. کرباسچی نخستین اصلاح طلبی بود که نشان داد اصولا کارگزاران چک سفید امضای ائتلاف با دیگر اصلاح طلبان را نداده و دیگر نیازی به پنهان شدن در سایه رئیس دولت اصلاحات را ندارند. آن ها با همین فرمان قصد حضور در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری آینده را دارند و قراین نشان می دهند وارد بازی شورای سیاستگذاری اصلاح طلبان نمی شوند. نشانه ی این ادعا انبوه هجمه های متوالی کارگزاران سازندگی به شخص عارف است.
3. به نظر می رسد که کارگزاران سازندگی تمایلی به ائتلاف با علی لاریجانی ندارند، این سخن را یکی از فعالان کارگزاران سازندگی یعنی عطریانفر در دو جا تأکید می کند کارگزاران با لاریجنی ائتلاف نمی کنند. البته نمی توان به این نظر صد در صد استناد کرد اما حقیقت آن است که حسین مرعشی به تازگی ادا کرده است که لاریجانی یک حریف بزانده است و آن ها روی اسب بازنده شرط بندی نمی کنند و لذا خود کارگزاران سازندگی کاندیدای مطلوب خود را دارند.
4. برخی چون احمد غلامی سردبیر روزنامه شرق بر این باور است که در سابقه کارگزاران نوعی سیاستورزی موقعیت وجود دارد که گاه الزامی نمیبینند همه حقایق را بگویند و صرفا به بیان نیمی از آن بسنده میکنند. نشانههایی از این رویکرد در تجربه تاریخی کارگزاران ناخواسته به دامنه تناقضات و تعارضات در جبهه اصلاحات دامن زد. این حزب اصلاحطلب نشان داد از عیانشدگی این تعارضات ابایی ندارد. آنان همواره با اعتمادبهنفسی که از دولت هاشمیرفسنجانی در آنان به یادگار مانده، اصلاحطلبان را وامدار برنامههای توسعهگرایانه خود میدانند. این تکنوکراتها باور دارند رویه اصلاحطلبی بیشتر با روحیه تکنوکراسی سازگار است و نسبت اصلاحات با اصلاحطلبان دیگر را چندان استراتژیک نمیدانند. عطریانفر در گفتوگو با تسنیم میگوید: «ما تا اطلاع ثانوی هسته مرکزی و رکن مهمی از جریان اصلاحات هستیم و اصلاحات بیش از آنکه با سیمای دیگران تعریف شود، آینه تمامنمایی در جبین کارگزاران است». کارگزاران باور دارند برخی اصلاحطلبان همان چپهای قدیماند که در دولت هاشمی و خاتمی استحاله پیدا کردهاند و رویکرد کنونیشان بیش از آنکه سیستماتیک باشد، فردی و خصلتی است.
5. احتمال قوی که در خصوص کارگزاران سازندگی مطرح است این نظریه می تواند باشد که آن ها مسیر خود را از مسیر اصلاح طلبان جدا کنند و جریان سومی را در کشور ایجاد کنند. جریانی که هم اصلاح طلبان را شامل میشود و هم اصول گرایان را کارگزاران که نزدیک ترین جریان سیاسی به رئیس جمهور روحانی است در تلاش است، گفتمان تازهای را وارد کشور کند و باید منتظر ماند تا این جریان در آستانه انتخابات مجلس از رازهای درونی خود رونمایی کند. این نظریه کمی محال بهنظر می رسد. زیرا اتیکت برجسته ی اصلاح طلب بودن بر پیشانی این گروه نقش بسته و هماره سخت است که کارگزاران را اصلاح طلب ندانیم؛ البته شاید مصلحتی گردش هایی به راست داشته باشند.
6. اما آن طرف زمین افراد نزدیک به رادیکال های اصلاح طلب نیز پاسخ های پایاپایی نسبت به اظهارات کارگزارانی ها داده اند به طور مثال، محمود صادقی از اعضای شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان در توئیتر خود نوشت: «پیوند کارگزاران با اصلاح طلبان از ابتدا، بیش از آنکه هویتی باشد، سیاسی بود. بهترین توصیف برای این جریان همان راست مدرن برآمده از راست سنتی است. خاستگاه اصلی الیگارشی در نظام جمهوری اسلامی و بی اعتنا و بلکه معارض با عدالت اجتماعی که تبار اصلی اصلاح طلبان است».
7. غیبت های کارگزارانی ها در تشکل های سیاستگذاری اصلاح طلبی را هم می توان از نشانه های جدایی قطعی این طیف تفسیر کرد. محمود صادقی در مصاحبه با فرارو در خصوص علت عدم حضور کارگزارانی ها در جلسات شورای سیاستگذاری می گوید: «استنباط بنده این است که کارگزاران بعد از دو دهه دوباره در حال یک چرخش سیاسی و بازگشت به اصل خود که همانا "راست" هستند، به بیان دیگر آنها در حال زدن گردش به راست و ترک اردوگاه اصلاحطلبی هستند».
نتیجه گیری
به عنوان نتیجه گیری می توان در نظر گرفت که پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات آنگونه که باید از حمایت های بی دریغ کارگزاران در دولت هفتم استقبال نشد. ضربه مهلک سیاسی که نیروهای قدیمی کارگزاران از محمد خاتمی احساس کردند، سالیان سال گذشت تا التیام بخشد. آن ها اگر چه در انتخابات شورای شهر تهران نیز حضور داشتند اما نتوانستند محسن هاشمی را به عنوان شهردار تهران معرفی کنند. از طرفی قوچانی در روزنامه سازندگی به یک باره با چرخش 180 درجه ای از تمام مواضع دهه هشتادی خود معتقد شد که روحانی در پایان دوران دولت سازندگی در حق خاتمی فداکاری بزرگ کرده و نه او بلکه جمیع کارگزاران این فداکاری را هم در مجلس پنجم و ششم و هم دولت هفت و هشتم انجام دادند و پیشتر خود را به وجود آوزنده طفل اصلاح طلبی می دانند از این روی در اظهارات جدید خود موضع تمامیت خواه تری را در پیش گرفتند.