به گزارش «راهبرد معاصر»؛ حمله نظامی ائتلاف دریایی به سرکردگی آمریکا و با معاونت فعال انگلیس به یمن با ویژگی های محدود در قالب اهداف از پیش تعیین شده در مناطقی از صنعا، صعده، الحدیده، تعز، زمار و ... گویای استیصالی است که انصارالله یمن در دریای سرخ بر شریان های اقتصادی-تجاری و ترانزیتی غرب و امنیتی تل آویو وارد کرد.
درد فرود خنجر یمنی بر گلوی محور غربی - عبری در دریای سرخ و عزم راسخ یمنی ها برای اخلال در روند کمک رسانی غربی ها به تل آویو و لطمات وارد شده بر آن از سویی و نادیده گرفتن تهدیدات و هشدارهای انجام شده در کنار حفظ اعتبار و حیثیت هژمونیک از جانب واشنگتن از سوی دیگر، باتلاق دریای سرخ را برای آمریکا خلق کرده است.
از این رو برای روشن تر شدن ابعاد این اتفاق باید زوایای چندگانه ای را مد نظر قرار داد؛
فعالیت رسانه ای آمریکا و انگلیس در حوزه سیاسی و دیپلماتیک و نام بردن از ایران توأم با هشدار و تهدید مبین ترس از آینده حمله متجاوزانه ای است که آغاز کرده اند
برای آمریکا و مؤتلفین همسو با آن در ذیل راه اندازی این حمله نظامی احیای ثبات در دریای سرخ و بازگرداندن شرایط به روال عادی مد نظر است. از نظر آنها این موضوع زمانی محقق می شود که صنعا را با حملات نظامی متنبه سازند. نکته دیگر در این باره همپوشانی سیاستی است؛ در واقع مأموریت ائتلاف دریایی علاوه بر بازنمایی رسانه ای و میدانی و واقعی تهدیدات علیه صنعا، تلاش برای تضعیف آن است.
با حملات نظامی در قالب اهداف از پیش تعیین شده موضوع تخریب و فلج کردن مدیریت سیاسی صنعا مد نظر است؛ موضوعی که بتواند به تضعیف موقعیت داخلی انصارالله، رشد اعتراضات علیه آن ها و تضعیف آن در مقابل سایر جریان و گروه های داخلی یمن مانند شورای ریاستی و شورای انتقالی بینجامد و آینده سیاسی را از ید قدرت آنها خارج کند.
علاوه بر این، آنها با استفاده از ابزار مشروعیت زدایی از انصارالله و تروریستی خواندن آن در بستر راهبرد بیان شده در تلاش خواهند بود خطوط حملات را در جبهه های مختلف میدانی، نظامی، سیاسی، رسانه ای، داخلی و ... دنبال کنند.
فعالیت رسانه ای آمریکا و انگلیس در حوزه سیاسی و دیپلماتیک و نام بردن از ایران توأم با هشدار و تهدید مبین ترس از آینده حمله متجاوزانه ای است که آغاز کرده اند. در واقع، بیان نام ایران و ادعای نبرد منطقه ای علاوه بر آنکه فرافکنی رسانه ای به شمار می رود، به نظر می آید با شبیه ساز نشان دادن این حملات برای ایران درصدد جااندازی ترومای جهانی با هدف اعتبار زایی هستند.
علاوه بر این، باید مفهوم سازی اعتباربخش از تهدید را در کنار به رسمیت نشناختن صنعا از سوی غربی ها به عنوان دولت -ملت به موضوع افزود؛ به طوری که نقیصه و ضعف مذکور با بیان نام ایران به عنوان دولت -ملت به راحتی پوشانده خواهد شد و از شدت شکست احتمالی دستیابی به اهداف مشخص در جنگ بیان شده نزد افکار عمومی خواهد کاست.
آنچه صنعا در روزهای اخیر در جریان حمله نظامی ائتلاف دریایی به آن واکنش نشان داد، انتقامی است که انتظار متجاوزان را می کشد. صنعا علاوه بر ادامه روال پیشین در دریای سرخ و توقیف کشتی های تجاری دارای محموله به سمت تل آویو و تاکتیک حمله به ناوهای آمریکایی، میدان بازی را به سمت جایگزین های تازه تری پیش خواهد برد.
انصارالله با رونمایی از توانمندیهای نظامی در حوزه دریایی تلاش خواهد کرد در وهله نخست، حملات تلافی جویانه ای را تدارک ببیند و در گام دوم، راهبرد غافلگیری را در دستور کار قرار دهد. آنچه صنعا به تازگی نشان داده، استفاده از عملیات های غافلگیر کننده با حجم بالای وارد کردن تلفات بوده است؛ از این رو انتظار تداوم این راهبرد با تنوع در اجرای آن دور از انتظار نخواهد بود.
همانگونه که تل آویو علت اصلی بحران در دریای سرخ است، از علت های تداوم آن نیز به شمار می رود، اما نمی توان آن را علت فروکش کردن یا پایان یافتن بحران دانست، زیرا آنچه در دریای سرخ در حال روی دادن است، رویارویی و مچ اندازی غربی ها برای حفظ منافعی به شمار می رود که از ناحیه صنعا تهدید شده است.
آنچه صنعا به تازگی نشان داده، استفاده از عملیات های غافلگیر کننده با حجم بالای وارد کردن تلفات بوده است
با وجود این، تل آویو علاوه بر نقش راهبردی در شروع و تداوم آن برای تضعیف موقعیت درون سرزمینی صنعا در تقابل با دیگر بازیگران میدانی در یمن فعال تر از گذشته خواهد شد. صهیونیست ها در پیوست شرایط موجود در تقابل با صنعا به رهبری انصارالله تقویت شورای انتقالی و حتی به نوعی شورای ریاستی را در دستور کار قرار خواهند داد که این موضوع در رابطه با شورای انتقالی محتمل تر خواهد بود.
دلیل این ادعا همکاری های پیشین صهیونیست ها با شورای انتقالی در سال های گذشته در مناطق جنوبی یمن در حوزه نظامی، اطلاعاتی و امنیتی است. بنابراین راهبرد صهیونیست ها در شرایط کنونی و همسو با تهاجم غرب علیه مواضع و اهدافی در مناطق تحت کنترل صنعا، فعال کردن تضادها و کشیدن ماشه تفرقه به همت اختلافات سیاسی و قومیتی است.
درباره جهت گیری های ریاض و ابوطبی باید گفت، رویکردهای این دو کشور نسبت به موضوع جنگ غزه متفاوت خواهد بود. سیاست اعلام شده ریاض پیشنهاد برای خویشتنداری به دو طرف بوده است. دلیل اتخاذ سیاست نیز این است، گرچه طبق ادعای برخی تحلیلگران دور شدن از دستیابی به صلح در مذاکرات با صنعا و تحت الشعاع قرار گرفتن مذاکرات منتهی به صلح است، اما نباید فراموش کرد ریاض با اعلام بی طرفی در این منازعه سعی دارد خود را از روند مخاطرات منطقه پیرامونی اش دور کند.
این یعنی رویکرد سیاسی اتخاذ شده از سوی ریاض به معنای تمایل داشتن به تضعف صنعاست و آنچه از رهاورد این سیاست استنباط می شود، تمایل زیرپوستی ریاض برای انحلال صنعا در نبرد با غرب است.
درباره ابوظبی شرایط روشن تر است، به طوری که ابوظبی به واسطه توافق ابراهیم یکی از هم پیمانان تل آویو به شمار می رود و میزان همکاری های چندجانبه ابوظبی با تل آویو در مناطق جنوبی یمن در حوزه های اطلاعاتی و امنیتی بر تشدید نزدیکی سیاسی افزوده است. بنابراین تمایلات میدانی امارات برای حمله مستقیم ائتلاف دریایی به صنعا متأثر از شرایط میدانی آنها در مختصات یمن در مناطق جنوبی است.
هرچه عمق و شدت حملات و آسیب های وارد شده از ناحیه آن ها بر صنعا بیشتر باشد، شرایط برای بازی امارات با کارت جنوب بیشتر خواهد شد و نیروهای وابسته به آن قدرت مانور بیشتری خواهند یافت و به تبع آن، ابوطبی در دستیابی به اهدافش موفق تر خواهد بود.
منافع به دست آمده از ناحیه بحران آفرینی از سویی و همسود محوری یا همسود سازی منافع از سوی دیگر خلاصه آن چیزی است که پیرامون تنش در دریای سرخ وجود دارد. به بیان جامع تر، بازنمایی بحران در دریای سرخ منافع و اهداف مدنظر است. از این رو صنعا درصدد است در بازی بین المللی و منطقه ای به راه افتاده بیشتر کنش گر باشد تا واکنش گر.
این سیاست خواهد توانست صنعا را از راهبرد پیشدستانه تخریب و تجاوز دور نگاه دارد و در گام های عملیاتی پیشتاز باشد.