به گزارش «راهبرد معاصر»؛ یکی از درسهای مهم قرن بیستویکم آن است که هیچگاه کشورهای شروع کننده جنگ نتوانستند به اهداف اعلامشده خود دست یابند. به عبارت دیگر نباید جنگ را یکی از ابزارهای کارآمد روابط بینالملل ارزیابی کرد. پس از عملیات مشروع گردانهای عزالدین قسام در عمق خاک فلسطین اشغالی، کابینه اضطراری رژیم صهیونیستی از اهداف سهگانه تلآویو علیه نوار غزه رونمایی کرد.
بسیار از کارشناسان مسائل سیاسی معتقدند، تحقق اهدافی مانند نابودی حماس یا اشغال باریکه غزه دور از دسترس است. در چنین شرایطی واشنگتن- لندن تصمیم گرفتند برای توقف حمایت انصارالله از مقاومت فلسطین، به اهداف نظامی یمن حمله کنند.
به نظر میآید جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا قدم در باتلاقی گذاشته است که پیشتر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی با هدایت راست گرایان صهیونیست وارد آن شده بود.
به گزارش رویترز، پیش از تشکیل ائتلاف دریایی آمریکا-انگلیس، واشنگتن و توکیو با ارائه پیشنویس قطعنامه 2722 به شورای امنیت سازمان ملل متحد سعی کردند توجیهات سیاسی- حقوقی تجاوز آشکار به تمامیت ارضی یمن را فراهم کنند.
کاخ سفید با انتشار بیانیهای هدف از حمله را بازداشتن صنعا از ادامه عملیات علیه کشتیهای تجاری- نظامی در دریای سرخ اعلام کرد
پس از تصویب قطعنامه که در آن صرفاً لزوم بازگشت امنیت به دریای سرخ و مسلح نشدن انصارالله بیان شده بود، ماشین جنگی واشنگتن و لندن در روزهای دوازدهم و سیزدهم ژانویه حملات هوایی- دریایی به وسیله موشکهای هدایت شونده تاماهاوک را علیه سایتهای نظامی، راداری، واحدهای فرماندهی، کنترل و هدایت متعلق به ارتش ملی یمن در دستور کار قرار دادند.
پس از هدف قرار گرفتن بیش از 60 هدف راهبردی در 35 سایت متعلق به مقاومت یمن، کاخ سفید با انتشار بیانیهای هدف از حمله را بازداشتن صنعا از ادامه عملیات علیه کشتیهای تجاری- نظامی در دریای سرخ اعلام کرد. پس از این تجاوز نظامی سؤال کانونی بسیاری از اندیشه ورزان و کارشناسان امور غرب آسیا این است، آیا آمریکا میتواند به وسیله ابزار نظامی تغییری در سیاستهای صنعا ایجاد کند؟
در هشت سال گذشته ائتلاف عربی به سرکردگی سعودی بارها بهوسیله بمباران نقاط مختلف یمن و حمایت از شورای انتقالی جنوب سعی کرد انصارالله را منزوی و صنعا را فتح کند؛ اما سرانجام با میانجی گری عمان مجبور به ترک مخاصمه و حرکت به سمت صلح پایدار شد.
در این دوران هیچگاه حملات ریاض و متحدانش به یمن سبب توقف حملات مقاومت به تأسیسات نفتی عربستان سعودی و فرودگاههای ابوظبی و دبی نشد. اکنون با تخریب بسیاری از زیرساختهای یمن و در عین حال تداوم بیثباتی سیاسی در این کشور عربی، انصارالله میتواند همچنان با خطرپذیری بالا کشتیهای تجاری- نظامی وابسته به رژیم صهیونیستی را در محدوده شمال اقیانوس هند هدف قرار دهد.
در این نظام تحلیل حمله آمریکا ممکن است نتیجه عکس داشته باشد و سبب تشدید حملات انصارالله به منافع تلآویو و حامیانش در دریای سرخ شود. دومین اشتباه راهبردی آمریکا و انگلیس در حمله به مقاومت یمن توجه نکردن به افزایش محبوبیت این گروه میان ملتهای عربی؛ بهویژه مردم فلسطین است.
طبق نتیجه نظرسنجی انجام شده میان ساکنان نوار غزه و کرانه باختری، قریب به 75 درصد مردم فلسطین از عملکرد انصارالله یمن در هدف قراردادن جنوب سرزمینهای اشغالی و ایجاد اخلال در مسیر کشتیرانی رژیم صهیونیستی رضایت دارند.
افزایش مشروعیت مقاومت یمن میان ملتهای منطقه میتواند به گسترش دامنه حملات محور مقاومت علیه منافع غرب در غرب آسیا کمک شایانی کند. حال صنعا امکان دارد با پشتیبانی افکار عمومی کشورهای اسلامی و بدون توجه به تهدیدات تلآویو، ائتلاف آمریکا- انگلیس یا مزاحمتهای احتمالی ارتش تلآویو کشتیهای وابسته به رژیم صهیونیستی را در دریای سرخ هدف قرار دهد.
دیگر خطای راهبردی واشنگتن و لندن برای انتخاب گزینه نظامی علیه یمن، تعریف نکردن برنامه روشن برای ادامه جنگ با صنعاست. به عبارت دیگر، غربیها با حمله به یمن قصد اشغال مناطق راهبردی و برنامهای برای سقوط دولت نجات ملی یمن ندارند.
افزایش مشروعیت مقاومت یمن میان ملتهای منطقه میتواند به گسترش دامنه حملات محور مقاومت علیه منافع غرب در غرب آسیا کمک شایانی کند.
به نظر میآید در جریان حملات دوازدهم و سیزدهم ژانویه کاخ سفید و شرکایش صرفاً به دنبال تغییر اراده انصارالله برای توقف اقدام علیه کشتیهای تجاری رژیم صهیونیستی هستند. انتخاب این هدف با توجه به واقعیتهای میدانی در نوار غزه و همچنین پایداری ایدئولوژیک انصارالله در برابر خواست غربیها، انتخابی غیرواقعی به نظر میآید.
به خطر افتادن زنجیره تأمین جهانی و آسیب جدی به تجارت دریایی قدرتهای فرامنطقهای متغیر اصلی در روند شکل گیری ائتلاف نظامی آمریکا و انگلیس و هدف قرار دادن اهدافی در جغرافیایی یمن بوده است. با شدت گرفتن عملیات ارتش ملی یمن در دریای سرخ شرکتهای بزرگ کشتیرانی مجبور شدند به جای عبور از کانال سوئز (25 روز)، دماغه امیدنیک را برای رسیدن به بازارهای شرقی- غربی انتخاب کنند.
سران کاخ سفید و تروئیکای اروپایی بارها در تریبونهای سیاسی اعلام کردند، هدف از تشکیل ائتلاف نظامی در منطقه سوئز- باب المندب تنها بازگشت آرامش به خطوط کشتیرانی بوده است. بیان مکرر چنین اظهاراتی نشان دهنده فهم سطحی غرب از تحولات جاری در حوزه کشورهای عربی است.
مقاومت یمن بارها اعلام کرده است شرط توقف عملیات نظامی انصارالله در دریای سرخ، پایان جنگ غزه و محاصره غیرانسانی این باریکه است. برهمین اساس پیشنهاد میشود دولتهای غربی به جای انتخاب گزینه ناکارآمد و شکست خورده جنگ علیه صنعا، مانع تصویب قطعنامههای پیشنهاد شده برای پایان جنگ در غزه نشوند و رژیم صهیونیستی را مجبور به پذیرش شروط مشروع مردم فلسطین کنند.