به گزارش «راهبرد معاصر»؛ سالهاست بحث تغییر هندسه قدرت به عنوان یکی از بحث برانگیزترین مقولات حوزه سیاست خارجی مطرح و اندیشمندان معتقد به نظریه چرخش قدرت معتقدند در برهههای زمانی مشخص شاهد تغییر هندسه قدرت بودهایم.
سال ۱۶۴۸ میلادی پس از جنگهای ۳۰ ساله اروپا شاهد تغییر هندسه قدرت بودیم و نظم فرانسوی پس از آن بر جهان حکمفرما شد و تا سال ۱۸۱۵ میلادی که ناپلئون شکست خورد بر جهان حاکم بود. پس از سال ۱۸۱۵ میلادی امپراتوریهایی مثل تزار روسیه انگلستان و عثمانی نظم بین الملل را تعیین میکردند.
این دوران را یعنی زمانی که هنوز نظم سابق برچیده و نظم جدید مستقر نشده است، دوران گذار مینامیم
جنگ جهانی اول به امپراتوری تزار روسیه و امپراطوری عثمانی پایان داد و جنگ جهانی دوم نیز نظم انگلیسی را از بین برد و شروع نظمی به رهبری آمریکا بود، به طوری که پس از آن نظم لیبرال دموکراسی بر جهان حاکم شد. بسیاری از اندیشمندان و نیز اندیشکدههای آمریکایی معتقدند، در زمان کنونی یکی از مقاطع دیگر تغییر هندسه قدرت است به طوری که نظم سابق به رهبری آمریکا و جهان غرب در حال فروپاشی و نظمی به نام نظم شرقی با محوریت چین، روسیه و ایران در حال شکلگیری است.
تجربه تاریخی نشان دهنده این مهم است که تغییر هندسه قدرت همیشه با جنگها، منازعات، درگیریها و اختلافات همراه بوده است، چرا که سردمداران نظم سابق با تمامی قوا در صدد جلوگیری از تغییر هندسه قدرت هستند. مدعیان نظم جدید هم تلاش میکنند برتری و هژمونی خود را بر نظام قدرت حاکم نمایند. در این وضعیت نابسامان، گروههای دولتی و غیردولتی در تلاشند جایگاهی در هندسه آینده قدرت برای خود پیدا نمایند.
این دوران را یعنی زمانی که هنوز نظم سابق برچیده و نظم جدید مستقر نشده است، دوران گذار مینامیم. دوران گذار دوران تصاعد بحرانها، افزایش منازعات، درگیریها و اختلافات، گسترش جنگها، عدم قطعیتها و ابهامات است. به نظر میرسد در حال حاضر ما در دوران گذار به سر میبریم و این رهیافت تحلیلی میتواند چارچوب مناسبی برای تحلیل تحولات اخیر در اختیار ما قرار دهد.
در حال حاضر نظام لیبرال دموکراسی به رهبری آمریکا نظم نئولیبرالیستی خود در حوزههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است و در طرف دیگر ایران، روسیه و چین درصدد بازیابی قدرت خود و افزایش نقش آفرین در عرصه جهانی هستند. به همین دلیل ما شاهد افزایش منازعات جهانی بر سر تغییر هندسه قدرت در سال های اخیر هستیم.
افزایش منازعات بین روسیه و اوکراین، رژیم صهیونیستی و جبهه مقاومت، تحولات چین و سوریه را می توان در قالب این رهیافت مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. یکی از ویژگیهای دوران گذار "شگفتانهها" یا "وقایع و اتفاقات غیر منتظره" است.
جنایتهای متعدد رژیم اشغالگر قدس در قتل عام کودکان و زنان و افراد بیپناه، استفاده از مخربترین سلاحهای کشتار جمعی، نابودی زیرساختهای زیستی و حیاتی، تحولات سریع و خیره کننده و شگرف در سوریه، تغییر معادلات قدرت منطقهای، توسعه نفوذ سرزمینی رژیم اشغالگر و اتفاقات و وقایع احتمالی آینده نشان از وجود دوران گذار پرتلاطمی است که در این رهگذر هر کشوری که بتواند نقش آفرینی جدیتر و کنشگری فعالتری داشته باشد، میتواند سهم بیشتری از قدرت منطقهای و جهانی را به ارث ببرد.
رژیم اشغالگر قدس که بقا، حیات و موجودیت خود را در نظم آینده قدرت به خطر می بیند در تلاش است با راهبرد رعب و وحشت ، جامعه هدف را به تسلیم وا دارد. در این راستا کشتار دسته جمعی، جنایت علیه بشریت به ویژه کودکان و زنان، استفاده از بمبهای خوشهای و سلاحهای کشتار جمعی، از بین بردن زیرساختهای حیاتی و زیستی، تجاوز به سرزمینهای اطراف به بهانه توسعه سرزمینی، حمایت از گروههای تکفیری و سلفی و ... همگی نشان از تغییر هندسه قدرت و تلاش بیهوده برای بقا و حیات این رژیم است.
رژیم اشغالگر قدس که بقا، حیات و موجودیت خود را در نظم آینده قدرت به خطر می بیند در تلاش است با راهبرد رعب و وحشت ، جامعه هدف را به تسلیم وا دارد
به نظر میرسد در این رهگذر جمهوری اسلامی ایران میتواند با پررنگ کردن دیپلماسی در کنار میدان، توسعه روابط با همسایگان، انعقاد موافقتنامه همکاری منطقه ای و فرامنطقهای در حوزه اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیتی با کشورهای دیگر، تقویت سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی در داخل کشور و از بین بردن نارساییهای اقتصادی و معیشتی بتواند به عنوان یکی از پایههای قدرت آینده در منطقه و جهان نقش آفرینی تأثیرگذار و تعمیق کنندهای را در معادلات قدرت جهانی داشته باشد.