به گزارش «راهبرد معاصر»؛ دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا به توانایی خود در مذاکره و معامله افتخار میکند. رویکردش به مذاکرات بهطور عمده چارچوبهای سنتی را کنار میزند و هدفش این است در نهایت حرف آخر را بزند و دیگران مجبور به پذیرش تصمیماتش شوند. وی در این روند بهطور همزمان دو نقش ایفا میکند؛ مذاکرهکننده و داور.
اگر مدل ترامپ در اوکراین به مناقشه اعراب و اسرائیل و سپس به موضوع غزه گسترش یابد، احتمالاً با راهکاری غیرمعمول برای حل منازعات مواجه خواهیم شد
این دو نقش بهطور طبیعی در تضاد هستند؛ به ویژه زمانی که موضوعات پیچیده و سیاسی باشد. بهعنوان نمونه، رویکرد ترامپ در مواجهه با بحران اوکراین بهوضوح نشان میدهد چگونه تلاش میکند بهعنوان مذاکرهکنندهای با قدرت مطلق و نیز داوری که برای این نقش آمادگی ندارد، عمل کند. چنین رویکردی امکان دارد در مواجهه با شرکتهایی که در حال ورشکستگی هستند و با تهدیدهای موجودیتی مواجهند، مؤثر باشد، اما در موضوعات سیاسی که ریشههای تاریخی عمیق دارند و آیندهی ملتها را تحت تأثیر قرار میدهند، بهنظر نمیآید کارایی داشته باشد.
ترامپ به ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین گفت، «یا توافق میکنی یا ما از صحنه خارج میشویم». در این چارچوب، ترامپ خواستار آن است اوکراین بپذیرد هر سرزمینی که به روسیه واگذار کرده، به تاریخ پیوسته است و باید از بازپسگیری آن چشمپوشی کند. وی همچنین از کییف میخواهد خواسته مسکو را بپذیرد، مبنی بر اینکه عضویت در ناتو خط قرمز است و همین میتواند مانع بزرگی برای پایان دادن به جنگ باشد. علاوه بر این، ترامپ از سوریه میخواهد ارتفاعات جولان را بهعنوان قلمرو اسرائیل به رسمیت بشناسد.
اگر مدل ترامپ در اوکراین به مناقشه اعراب و اسرائیل و سپس به موضوع غزه گسترش یابد، احتمالاً با راهکاری غیرمعمول برای حل منازعات مواجه خواهیم شد؛ توافقی که حقوق و نگرانیهای فلسطینیان و اعراب را نادیده میگیرد. شاید ترامپ بتواند طرحی برای پایان دادن به این منازعه ارائه کند، اما چنین طرحی بدون شک بر اساس دیدگاههای اسرائیلی بنا خواهد شد؛ دیدگاهی که بهطور کامل گفت وگو درباره راهحل دو دولتی، پایان اشغال و احترام به حقوق فلسطینیان را در تمامی سرزمینهای اشغالی رد میکند.
علاوه بر این، هر مدل ترامپی ای که برای غزه و فلسطین قابل اعمال باشد، قطعاً قوانین بینالمللی ازجمله احکام دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) و دیوان کیفری بینالمللی (ICC) را نادیده میگیرد. این دو دادگاه پیشتر اسرائیل را بهعنوان مجرم معرفی کرده بودند و دو نفر از رهبرانش بهخاطر جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت ازجمله نسلکشی تحت تعقیب قرار دادند.
رئیسجمهور ایالات متحده بهاحتمال زیاد هیچ اعتنایی به خواستههای اجلاس فوقالعاده عربی که به تازگی در قاهره برگزار شد، نخواهد کرد. این اجلاس، طرحی ۱۱۲ صفحهای برای بازسازی غزه تصویب کرد؛ طرحی که بدون اجبار مردم این منطقه به ترک سرزمینشان، بازسازی را ممکن میداند. در بیانیه پایانی، رهبران عرب بر حمایت از «صلح بهعنوان گزینه راهبردی» تأکید کردند. اما برای ترامپ، صلح معنایی کاملاً متفاوت دارد. وی آن را معادل جابهجایی فلسطینیان به سایر نقاط جهان و تبدیل آنها به ملتی بیسرزمین میبیند؛ مردمی که در نگاهش، تنها در حد دریافت کمکهای خیریه شایسته توجه هستند.
از منظر ترامپ، موضوع فلسطین چیزی جز «سوءتفاهم» نیست که باید با ابتکارات جسورانه سیاسی حل شود. وی این سوءتفاهم را به موضوع امنیت اسرائیل تقلیل داد و نقشی برای فلسطینیان در آن قائل نیست. حتی در شرایط اشغال، آنها از دید ترامپ، حقی برای امنیت ندارند. وی پیشتر به صراحت از تصاحب تدریجی بخشهای عمده کرانه باختری به وسیله اسرائیل حمایت کرده بود؛ نهتنها از سوی این رژیم، بلکه به وسیله گروههای غیرقانونی موسوم به شهرکنشینان.
یکی از نخستین اقداماتش در دور دوم ریاست جمهوری، لغو تمامی تحریمهایی بود که جو بایدن، رئیس جمهور سابق آمریکا علیه برخی شهرکنشینان و نهادهای حامی آنها وضع کرده بود. این تحریمها هرچند عمدتاً نمادین، اما نشانگر موضع ایالات متحده در رد غصب اراضی فلسطینی به وسیله جنایتکارانی بودند که در حمایت نیروهای اشغالگر اسرائیل فعالیت میکنند.
ترامپ سازمان ملل متحد را به پوسته ای خالی یا باشگاهی برای گفتوگوهای بینتیجه تقلیل داده است. ترامپ خود را بهعنوان نخستین رئیسجمهور آمریکا معرفی میکند که با بازتعریف مناقشات، مدعی حل آنها شده است. این نگرش پیشتر در «معامله قرن» وی در سال ۲۰۲۰ نیز نمایان شد؛ طرحی که هدفش حل نهایی مناقشه خاورمیانه بود. هرچند این طرح عملاً شکست خورد، اما نباید آن را بهکلی فراموش کرد؛ زیرا اسرائیل را به دستاورد دیپلماتیک مهم رساند؛ چهار کشور عربی روابطشان را با تلآویو عادی کردند و رؤیای دیرینه این رژیم برای خروج از انزوای دیپلماتیک منطقهای به واقعیت پیوست.
در زمینه سایر تصمیماتی که در اجلاس قاهره اتخاذ شد، شاید تنها نکتهای که بتواند برای ترامپ جالب باشد، تأکید رهبران عرب بر صلح بهعنوان گزینه ای جمعی بود. در دیدگاه ترامپ، صلح تنها از دریچه منافع اسرائیل معنا مییابد؛ دیدگاهی که حقوق فلسطینیان را بهطور کامل نادیده میگیرد، حتی اگر آنها به زندگی طاقتفرسا زیر اشغال تن داده باشند.
یکی از نخستین اقدامات ترامپ در دور دوم ریاست جمهوری، لغو تمامی تحریمهایی بود که جو بایدن، رئیس جمهور سابق آمریکا علیه برخی شهرکنشینان و نهادهای حامی آنها وضع کرده بود
ترامپ بیش از هر چیز پایان دادن به مناقشه خاورمیانه را مشروط به تأمین مصونیت کامل برای اسرائیل و رهبرانش میداند. از نظر وی، هیچ نیازی به پاسخگویی در قبال دههها اشغال، آپارتاید، تبعیض، قتلعام و مهمتر از همه تصرف سرزمینهای فلسطینی وجود ندارد. رئیس جمهور ایالات متحده بر این باور است، فلسطینیان باید مقصر اصلی معرفی شوند، زیرا اسرائیل را «واحهای دموکراتیک» در محاصره وحشیان میبیند؛ روایتی که برای سالها به وسیله لابیهای حامی اسرائیل در واشنگتن ترویج شده است.
اگر از منظر منطقهای به این موضوع نگاه کنیم، مدل اوکراینی ترامپ برای فلسطین به ویژه در زمینه غزه امکان دارد به همان سادگی کارساز باشد، اما تنها در شرایطی که فلسطینیان از خانههایشان رانده، در سراسر جهان پراکنده یا نابود شده باشند.