به گزارش راهبرد معاصر؛ ایالات متحده و متحدان بسیار تلاش دارند تا جلوه ای ضد ایرانی از اعتراضات عراق ارائه کنند و به دنبال آن هستند با استفاده از این اغتشاشات، ضربه ای به نفوذ منطقه ای ایران بزنند. در همین راستا اندیشکده رند نسبت به پیامدهای این اعتراضات برای امریکا هشدار داده و غیرمستقیم خواستار بقای عادل عبدالمهدی شده است. در ادامه ترجمه گزارش رند را می خوانید:
با ادامه اعتراضات در عراق، روایتی که می خواهد "خبر خوب" برای معترضین بدهد، این است که روندهای سیاسی همسو با مطالبات آن ها پیش می رود. آن طور که داستان ها روایت می کنند، اعتراضات ضربه ای محکم به نفوذ ایران است و خستگی عراقی ها از نفوذ تهران در کشورشان را به نمایش می گذارد. مایک پمپئو چنین چیزی را به صراحت تمام در توئیت خود گفت. شواهد این موضوع هم این چنین استدلال می شود که بسیاری از شبه نظامیان تحت حمایت ایران متهم به خشونت علیه معترضان شده اند و شعارهایی نظیر "ایران برو بیرون" سر داده می شود. به عبارت دیگر وقتی از اوج گیری تظاهرات سخن می گوییم، ایران ممکن است تا حدودی حس کند که به عقب رانده می شود.
چنین روایتی دلخواه امریکایی هاست، چون ریختن جان و مال آن ها، یک دهه و نیم پس از جنگ، تنها به افزایش نفوذ ایران در عراق انجامید. اما باید گفت که این روایتی خلاف واقع است. چنین روایتی محصول نگاه به اتفاقات از دریچه نگاهی یک طرفه است. دریچه رقابت امریکا و ایران در خاورمیانه. جهت کسب اطمینان باید به خاطر بیاوریم که ایران و امریکا، پس از یک دوره همراهی ناگفته در مبارزه با داعش، اکنون بار دیگر وارد رقابت در عراق شده اند. اما داستان بزرگتر این نیست که تهران یا واشنگتن دست برتر را دارند. داستان بزرگتر این است که یک ملت عرب دیگر به خیابان ها آمده و خواهان تغییرند.
اعتراضات فراگیر از اواخر 2010، 10 بار دیگر منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا را درنوردیده: در تونس، لیبی، بحرین، سوریه، یمن، الجزایر، سودان، دو بار در مصر، و به تازگی هم در لبنان و عراق. کمی پیش از این موج خیزش ها، ایران هم خود شاهد تظاهرات جنبش سبز بود. تهران درس های خود را در این میدان ها آموخته و به نیروهای خود در منطقه هم می آموزد تا اپوزیسیون را خاموش کنند. اما این بار صحبت این است که پیامدها برای همه بد خواهد بود.
امریکایی ها شاهد اتفاقاتی هستند که آن ها را به وسوسه می اندازد تا فکر کنند اخبار خوبی از کشورهایی که دائما اخبار بد از آن ها می رسید، بیرون می آید. برای دولت ترامپ هم بنظر می رسد این اعتراضات در راستای سیاست فشار حداکثری، یک مکمل خواهد بود که از نفوذ منطقه ای ایران خواهد کاست. اما بهترین کار برای واشنگتن این است که کمتر روی ایران متمرکز شود و به آسیب پذیری های خود بپردازد. وقتی روحانی بزرگ شیعه، آیت الله علی سیستانی موضع خود در قبال نا آرامی ها را روشن ساخت، به عراقی ها نسبت به تبدیل اعتراضات به میدانی برای سوء استفاده بازیگران منطقه ای و بین المللی (بخوانید ایران و امریکا)، هشدار داد.
طبق گزارش ها اعتراضات غیر طایفی است. اگر این را بپذیریم، اعتراضات بر اساس ملی گرایی عراقی راه افتاده است. یکی از بهترین بازیگرانی که می تواند از این بستر استفاده کند، ملی گرایان عراقی نظیر مقتدی صدر هستند. ناسیونالیسم عراقی چندان نوید دهنده خبرهای خوب برای خاورمیانه نخواهد بود. در واقع همین تفکر پشتوانه حمله به همسایگان عراق (ایران و کویت) و سرکوب یک دهه ای کردهای این کشور (حتی با سلاح شیمیایی) شد. کاستن از اثرات منفی ملی گرایی عراقی یکی از اصلی ترین دغدغه های امریکا در دهه 1990 بود. ملی گرایی عراقی به همان اندازه که دست ایران را می بندد، دست امریکا را هم خواهد بست.
اگر طبق درخواست معترضین خیابانی، نخست وزیر عادل عبدالمهدی برکنار شود، دو سناریو می توان متصور بود: اول یک بن بست! زیرا دو ائتلاف اول پارلمان، فتح و سائرون بر سر نخست وزیر و بسیاری دیگر موارد با هم مخالفند. در این شرایط تعیین نخست وزیر دیگر بسیار سخت می شود. آن چه تاکنون فهمیده شده این است که عادل عبدالمهدی هم استراتژی نجات را چنین ساخته که استعفایش مشروط به توافق این دو ائتلاف برای دولت جدید باشد. در عمل او بر سر عدم توافق این دو شرط بسته و شاید هم جای درستی شرط بسته.
اگر عادل عبدالمهدی به زور کنار رود، چه با یک جانشین چه بدون آن، باز هم نشانه ای وجود ندارد که گزینه دیگر، به امریکا نزدیک تر از ایران باشد. مثلا طبیعی ترین جانشین عادل عبدالمهدی شاید صدر باشد که در 2018، بیشترین آرا را جلب کرد. صدر سال هاست که بر حذف امریکا از عراق تاکید دارد. دومین جناحی هم رای جمع کرد تحت حمایت ایران بود. در این جناح حتی برخی افراد هستند که علیه امریکا جنگیده اند تا نیروهای امریکایی را ناچار به خروج کنند. احزاب کم و کوچکی هستند که آموزش و تجهیز نیروهای عراقی از سوی امریکا را قدر می دانند. در این شرایط فکر این که برونداد استعفای عادل عبدالمهدی، گزینه ای حامی امریکاست، نادیده گرفتن واقعیت است.
برجسته کردن خطری که اکنون در حوادث جاری عراق می گذرد به معنای نفی مطالبات مشروع معترضان یا نادیده گرفتن کمبودهای طبقه سیاسی فعلی عراق نیست. معترضان مشکلات واقعی با نخبگان حاکم خود پیدا کرده اند که شامل فساد، وفاداری به طایفه و نه کشور، کمبود فرصت اقتصادی می شود. آن ها به درستی بر نقش ایران در تشدید این چالش ها با نادیده گرفتن حاکمیت عراق و دامن زدن به طایفه گرایی شناخته اند. اما احمقانه است که چنین بپنداریم اگر آن ها در کنار زدن عادل عبدالمهدی موفق شوند، ایران را هم کنار خواهند زد و به اهداف امریکا خدمت می کنند. این یک فانتزی غیرمنطقی است.
نظریه: گرچه واقع بینی نسبتا خوبی در این نوشته دیده می شود اما بزرگنمایی در جنبه های ضد ایرانی اعتراضات خود یکی از ضعف های آن است. نویسندگان بدون هیچ اشاره ای به شعارها علیه امریکا، به گونه ای متن را تنظیم کرده اند که گویی در اعتراضات اخیر عراق تنها علیه ایران شعار داده شده است.