
به گزارش «راهبرد معاصر»؛ پیروزی زهران ممدانی در انتخابات شهرداری نیویورک به نقطه عطفی در سیاست داخلی آمریکا بدل شده است؛ نقطهای که نهتنها توازن قدرت در یکی از مهمترین ایالتهای آمریکا را دگرگون کرد، بلکه بنیان روانی حزب جمهوری خواه را نیز لرزاند. موج حمایتی که حول محور این شهردار مسلمان و مهاجر شکل گرفت، چیزی فراتر از پیروزی محلی بود؛ این پیروزی حامل نشانههایی از تغییر عمیق در ذهن و ضمیر رأیدهندگان آمریکایی و درست همین مسئله است که ترس پنهان جمهوری خواهان را به سطح آورده است.
وحشت صاحبان قدرت پنهان و آشکار آمریکا از آینده، نگرانی از شکلگیری فرهنگ جدیدی از سیاستورزی در جامعه آمریکاست
پیروزی ممدانی از منظر سیاسی، تبلور فرآیند اجتماعی طولانیمدت است که در آن طبقات متوسط و پایین جامعه آمریکا (بهویژه در کلانشهرهایی با تنوع قومی و فرهنگی بالا مانند نیویورک ) به تدریج از سیاستمداران سنتی فاصله گرفتهاند. در حالی که ترامپ و تیم او هنوز در حال بازتولید گفتمان ملیگرایی اقتصادی و مهاجرستیزانه خود هستند، ممدانی و همراهانش موفق شدند گفتمانی تازه بنا کنند؛ گفتمانی عدالتمحور و اجتماع محور که زیر پوست سیاست آمریکا جریان یافته و حالا به سطح آمده است.
جمهوری خواهان این هشدار را بهخوبی درک کردهاند. آنان میدانند که اگر همین موج اتحاد دموکراتها حفظ و تقویت شود، در انتخابات میاندورهای کنگره در سال ۲۰۲۶ (یا به تعبیر آنها «سال تصمیم») احتمال از دست رفتن اکثریت جمهوری خواه کاملاً جدی است. در آن صورت، نهفقط طرحهای کلیدی دولت دونالد ترامپ با مانع روبهرو خواهد شد، بلکه اکنون بسیاری از راهبردنویسان حزب نگراناند این روند در نهایت به شکست بزرگتری در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۸ بینجامد. چهرههایی مانند رن دیسانتیس و نیکی هیلی که خود را گزینههای بالقوه برای آینده میدانند، بهدرستی دریافتهاند «ژن پیروزی ترامپ» دیگر تضمینکننده موفقیت نیست، زیرا معادله اجتماعی و آرایش طبقاتی رأیدهندگان در حال دگرگونی است.
وحشت صاحبان قدرت پنهان و آشکار آمریکا از آینده، صرفاً ترس از ممدانی نیست؛ بلکه نگرانی از شکلگیری فرهنگ جدیدی از سیاستورزی در جامعه آمریکاست. نسلی از رأیدهندگان جوان و مهاجر اکنون وارد عرصه شدهاند که نه با عناوین حزبی بلکه با مفاهیم عدالت، برابری و شفافیت سیاسی تعریف میشوند. این نسل کمتر از رسانههای سنتی تأثیر میپذیرند، شبکههای اجتماعی را به عنوان میدان مبارزه میبینند و به رهبرانی اعتماد میکنند که صادق و مردمی جلوه کنند (ویژگیای که شخصیتی مانند زهران ممدانی آن را بهخوبی نمایندگی میکند).
در واکنش به این شکست، رئیس جمهور آمریکا تلاش کرده است از اختیارات فدرالی خود (آنچه قانون اساسی به رئیسجمهور اعطا کرده) برای کنترل و فشار بر نیویورک بهره گیرد. از قطع بخشی از بودجههای فدرال تا اعمال محدودیتهای اداری، نشانههایی دیده میشود که دولت به دنبال سختتر کردن شرایط برای مدیریت ممدانی است؛ اما این رویکرد خطرناک، بهجای تضعیف شهردار جدید نیویورک ، میتواند دامنه محبوبیتش را افزایش دهد؛ زیرا افکار عمومی آمریکا هرگاه احساس کند قدرت مرکزی در برابر اراده محلی ایستاده است، معمولاً جانب دومی را میگیرد.
آنچه امروز جمهوری خواهان و حتی برخی دموکرات ها را هراسان کرده، معطوف به انتخابات محلی نیست، بلکه حس فروپاشی نوعی «قطعیت سیاسی» است. ترامپ در سال ۲۰۲۴ میلادی با وعده بازگرداندن عظمت آمریکا به قدرت رسید، اما سه سال بعد تصویر خیابانهای نیویورک با شهرداری مسلمان و اصلاحطلب، بیش از هر چیز یادآور این حقیقت است که ملت آمریکا بار دیگر در حال بازتعریف خود هستند. مفهوم «عظمت» دیگر در شعارهای ملیگرایانه نمیگنجد؛ مردم میخواهند عدالت و برابری را لمس کنند، نه بشنوند.