آمریکا به همسایه ایران جنگنده F۳۵ می‌دهد ریاست‌جمهوری عراق: از تصمیم کمیته مسدودسازی اموال اطلاع نداشتیم آمریکا فروش تراشه به ایران و چین را ممنوع می‌کند مسکو: منتظر واکنش آمریکا به گفت‌وگوی پوتین و ویتکاف هستیم پوتین: مراکز قدرت جدیدی در جهان در حال شکل‌گیری است پیش‌بینی ایلان ماسک درباره رئیس‌جمهور بعدی آمریکا لغو تصمیم دولت عراق در درج نام گروه‌های مقاومت در لیست گروه های تروریستی هشدار امنیتی شاباک برای مقابله با نفوذ اطلاعاتی ایران بیانیه خصمانه شورای همکاری علیه ایران؛ شیخ‌نشین‌های خلیج فارس در خط تقابل پوتین: گفتگو با ویتکاف و کوشنر ضروری بود/ جستجوی راه‌حل برای وضعیت اوکراین دشوار است نماینده رهبری به شش کشور عربی هشدار داد حماس: مواضع اسرائیل در قبال رفح، بخشی از طرح کوچاندن فلسطینیان است ترکیه: به گاز ایران، روسیه و آذربایجان نیاز داریم کانال ۱۲ از وسعت جاسوسی اسرائیلی‌ها برای ایران پرده برداشت حمله عربستان به یک شهر مرزی یمن
یادداشت اختصاصی علی قادری، کارشناس مسائل بین‌الملل؛

افکار عمومی می‌تواند مرکز ثقل سیاست باشد؟

با فرونشستن غبار جنگ تحمیلی اخیر مشخص شد مرحله جدید و شاید مهم‌تری از تقابل آغاز شده، جنگ تمام‌عیار شناختی که در آن افکار عمومی جامعه به عنوان مرکز ثقل اصلی هدف قرار گرفته است.
علی قادری؛ کارشناس مسائل بین‌الملل
تاریخ انتشار: ۲۱:۵۳ - ۱۴ آذر ۱۴۰۴ - 2025 December 05
کد خبر: ۲۹۶۰۰۲

افکار عمومی می‌تواند مرکز ثقل سیاست باشد؟

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ جنگ تحمیلی 12 روزه رژیم صهیونیستی علیه ایران در خرداد، بیش از آنکه رویارویی نظامی صرف باشد، نقطه عطفی در درک ماهیت منازعات مدرن بود. این درگیری کوتاه اما پرتنش، صحنه نمایش جنگ‌های ترکیبی  بود که در آن، عملیات نظامی، سایبری و اطلاعاتی، شناختی و... به صورت یکپارچه به کار گرفته شد.  با فرونشستن غبار نبرد، مشخص شد مرحله جدید و شاید مهم‌تری از تقابل آغاز شده است؛ جنگ تمام‌عیار شناختی که در آن افکار عمومی جامعه ایران به عنوان «مرکز ثقل» اصلی هدف قرار گرفته است.

ظهور و گسترش اینترنت و سکو‌های اجتماعی، میدان نبردی ایده‌آل، کم‌هزینه و با دسترسی گسترده برای عملیات شناختی فراهم کرده است

دلایل تمرکز دشمن بر جنگ شناختی و روایتی

تغییر پارادایم از جنگ سخت به جنگ نرم و ترکیبی، ریشه در چندین واقعیت راهبردی دارد که دشمنان ایران، به ویژه پس از درگیری اخیر، به آن وقوف کامل یافته‌اند. تمرکز بر حوزه شناختی و ادراکی، نه انتخاب تاکتیکی، بلکه ضرورت راهبردی برای آنهاست که دلایل آن را می‌توان در موارد زیر جست وجو کرد:

  1. تغییر ماهیت قدرت و جنگ:  در قرن 21 قدرت صرفاً در توان نظامی خلاصه نمی‌شود. مشروعیت، به عنوان سنگ بنای حاکمیت، به متغیر کلیدی تبدیل شده و جنگ روایت‌ها، نبردی برای کسب و تخریب همین مشروعیت است. همانطور که بسیاری از تحلیلگران حوزه علوم شناختی معتقدند، در منازعات امروز «داستان‌هایی که درباره موشک‌ها گفته می‌شود، شاید از خود موشک‌ها مهم‌تر باشند». در واقع می توان گفت، «روایت‌ها به عنوان سلاح‌های راهبردی» عمل می کنند و پیروزی در این نبرد، به معنای پیروزی در دادگاه افکار عمومی داخلی و جهانی است که می‌تواند دستاوردهای میدان نبرد را تثبیت یا کاملاً بی‌اثر کند.
  2. شناسایی مرکز ثقل ایران:  دکترین امنیتی جمهوری اسلامی ایران، به طور تاریخی بر دو پایه استوار بوده است؛ توان بازدارندگی نظامی و حمایت مردمی. دشمن دریافته است تا زمانی که انسجام ملی و پیوند میان مردم و حاکمیت پابرجاست، شکست دادن ایران به وسیله نظامی بسیار پرهزینه و شاید غیرممکن باشد. بنابراین، منطقی‌ترین راهبرد، هدف قرار دادن این «مرکز ثقل»، یعنی افکار عمومی و سرمایه اجتماعی است. هدف دشمن فروپاشی از درون از طریق فرسایش اراده مقاومت و ایجاد شکاف‌های ترمیم‌ناپذیر اجتماعی است.
  3. رسانه‌های اجتماعی، میدان نبرد جدید:  ظهور و گسترش اینترنت و سکو‌های اجتماعی، میدان نبردی ایده‌آل، کم‌هزینه و با دسترسی گسترده برای عملیات شناختی فراهم کرده است. این فضا به دشمن اجازه می‌دهد تا انحصار روایت را از رسانه‌های رسمی بشکند، به طور مستقیم با تک‌تک شهروندان ارتباط برقرار و با استفاده از الگوریتم‌ها و داده‌های بزرگ، پیام‌های خود را به صورت هدفمند برای تأثیرگذاری حداکثری ارسال کند. هشتگ‌ها به «سنگرهای دیجیتال» و کاربران به سربازان این نبرد نامرئی تبدیل شده‌اند .

اهداف راهبردی دشمن از جنگ شناختی

کارزار شناختی دشمن هدفی نهایی دنبال می‌کند؛ یعنی دستیابی به اهداف سیاسی و راهبردی بدون نیاز به جنگ پرهزینه و تمام‌عیار. این هدف کلان از طریق تحقق اهداف خرد زیر دنبال می‌شود:

  • مشروعیت‌زدایی و تضعیف حاکمیت:  اصلی‌ترین هدف، از بین بردن اعتماد عمومی به نهادهای حاکمیتی و زیر سؤال بردن مشروعیت سیاسی نظام است. این کار با القای ناکارآمدی و قاب‌بندی اقدامات نظام انجام و کاهش مشروعیت اقدامات نظام موجب توسعه بی اعتمادی خواهد شد. 
  • فلج روانی و اجتماعی:  با بمباران اطلاعاتی، انتشار اخبار متناقض و ایجاد حس دائمی بحران و عدم قطعیت، دشمن به دنبال ایجاد حالت «فلج تحلیلی» در جامعه و نخبگان است. در این حالت، توانایی تشخیص واقعیت از شایعه و اتخاذ تصمیمات منطقی از بین می‌رود و جامعه در یک سردرگمی مداوم به سر می‌برد .
  • قطبی‌سازی جامعه و ایجاد شکاف:  این عملیات با بزرگنمایی گسل‌های اجتماعی، قومی، مذهبی و سیاسی، به دنبال تبدیل کردن تفاوت‌ها به تخاصم است. هدف، شکستن انسجام ملی و قرار دادن گروه‌های مختلف مردم در برابر یکدیگر و در برابر حاکمیت است تا انرژی جامعه به جای مقابله با تهدید خارجی، صرف درگیری‌های داخلی شود.
  • عادی‌سازی ناامیدی و تسلیم:  هدف نهایی، القای این باور است که مقاومت بی‌فایده و تنها راه نجات، تسلیم در برابر خواسته‌های دشمن است. این کار از طریق ترویج بی‌وقفه یأس، بی‌اعتمادی به آینده و به تصویر کشیدن یک چشم‌انداز تیره و تار برای کشور انجام می‌شود تا در نهایت، اراده ملی برای مقاومت به طور کامل در هم شکسته شود.

تمرکز دشمن بر افکار عمومی ایران تاکتیک موقت نیست، بلکه تغییر راهبردی در دکترین جنگی علیه جمهوری اسلامی است. آنها دریافته‌اند در نبرد قرن بیست و یکم، تسخیر ذهن‌ها بر تسخیر خاک‌ها اولویت دارد و کلید پیروزی، نه در میدان نبرد نظامی، بلکه در میدان نبرد روایت‌ها و ادراک‌ها نهفته است.

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده
پرطرفدارترین اخبار