به گزارش راهبرد معاصر؛ خاورمیانه یا غرب آسیا شاید در میان مناطق اصلی ژئوپلیتیکی جهان، مهم ترین باشد زیرا علاوه بر در اختیار داشتن سهم بزرگی از ذخایر انرژی جهان که چرخ اقتصاد قدرت هایی نظیر ژاپن را هم می گرداند، به لحاظ سوق الجیشی محل تلاقی شرق و غرب است و به لحاظ مذهبی، خاستگاه مسیحیت، یهودیت و اسلام است و طبعا روی منش و سلوک پیروان این ادیان در سراسر جهان موثر خواهد بود. اهمیت این منطقه باعث شده در همیشه تاریخ، قدرت های خواهان تبدیل شدن به هژمون، دائما در پی کنترل آن باشند.
جمهوری اسلامی ایران به عنوان دولتی بزرگ، پر جمعیت و دارای منابع انسانی و فرهنگی عمیق، طبیعتا نمی تواند نسبت به روندهای موجود در این منطقه بی تفاوت باشد و به اصطلاح، امنیت خود را جدای از همسایگانش تعریف کند. از سوی دیگر، همسایگان ایران عمدتا، متاثر از نگاه هویتی مادی گرایی که دارند، موافق جمهوری اسلامی ایران انقلابی و تجدید نظر طلب نیستند و به همین خاطر به دنبال قدرت بیرونی برای موازنه گشته اند و تا به امروز اصلی ترین گزینه برای دفاع از خود را، ایالات متحده آمریکا دیده اند.
طبق آمار سنتکام، اکنون 60 هزار سرباز امریکایی در خاورمیانه (شامل افغانستان) حضور دارند. برنامه ای هم برای اعزام 3000 نیروی دیگر در دستور کار است.
در میان پایگاه های آمریکا در غرب آسیا (بدون احتساب افغانستان)، 18 پایگاه هوایی، 10 پایگاه زمینی و 6 پایگاه دریایی وجود دارد. این یعنی تمرکز نظامی اصلی آمریکایی ها در منطقه، روی مسئله هوایی بوده. در واقع آمریکایی ها بیشتر روی تسلط بر آسمان تاکید دارند.
توجیه آمریکایی ها برای حضور در منطقه
سابقه حضور آمریکا در منطقه غرب آسیا به اواخر جنگ جهانی دوم باز می گردد. زمانی که بالاخره واشنگتن تصمیم گرفت سنت مونروئه را کنار بزند. نقطه عطف بعدی در حضور آمریکا در منطقه به دوره پسا بریتانیا باز می گردد. زمانی که انگلیس ها تصمیم گرفتند شرق سوئز را به حال خود رها کنند، برای آمریکا ممکن نبود این ناحیه را به حال خود رها سازد. پس حضور نظامی آمریکا پر رنگ تر شد و البته با استقبال رژیم های موجود منطقه هم روبرو شد. با وقوع انقلاب اسلامی، ایالات متحده از بزرگترین پایگاه خود در منطقه بیرون رانده شد و این بار مجبور بود برای حفظ روندهای موجود، به سراغ همسایگان ایران برود. از زمان حمله صدام به کویت، حضور امریکا در کشورهای خلیج پر رنگ تر شد و تا امروز، پس از تجاوز به عراق، امریکایی ها همچنان به شدت با حضور نظامی خود در معادلات منطقه نقش بازی می کنند. به طور کلی می توان این اهداف را از حضور نظامی آمریکا در منطقه بر شمرد:
مسلما هر یک از این اهداف، یک کلان هدف در سیاست خارجی دولت ایالات متحده است. از همین رو آمریکایی ها در دکترین های مختلف خود دائما دم از لزوم خروج از "خاورمیانه" زده اند ولی هیچگاه ادعاهای خود را عملی نکرده اند. مثلا دکترین نیکسون "دو ستونی" بود بدین معنا که یک ستون ایران و ستون دیگر عربستان، خودشان ثبات منطقه را حفظ کنند تا نیاز به حضور نیروهای آمریکایی از بین برود. اما هیچگاه چنین نشد. اوباما هم که با شعار ضد جنگ و نظامی گری آمده بود، نیروهای خود در خاورمیانه را حفظ کرد و حالا ترامپ که بحث از "پایان دادن به جنگ های بی پایان" و "بازگرداندن سربازان به خانه" ورد زبانش شده بود، شمار بیشتری را به منطقه اعزام کرده است. در واقع بعید است که اهداف مطرح شده در بالا بدون حضور نظامی آمریکا در غرب آسیا میسر شود و به دلیل اهمیت این اهداف، بعید است که کاخ سفید، با هر رئیس جمهوری که بر آن حاکم باشد، از این اهداف چشم بپوشد.
مخالفان خروج آمریکایی ها از منطقه
پر واضح است که آمریکا با اهدافی که ذکر شد، تمایلی به ترک منطقه ندارد. اما از درون منطقه چه بازیگرانی خواستار بقای آمریکایی ها هستند؟ در این راستا بهتر است به تفکیک کشورها، موضوع را بررسی نماییم. البته پیش از آن عربستان، امارات و بحرین را به عنوان محور ریاض در نظر گرفته و یک بازیگر محسوب می کنیم.
محور ریاض: هر سه پایتخت عربی جنوب خلیج فارس به خوبی واقفند که در صورت خروج نیروهای آمریکایی نه قدرت دفاع از خود در برابر تهران را دارند و نه احتمالا قادرند با مخالفان بومی خود مواجه شوند و نه قادرند در میدان یمن، موضعی را برای خود حفظ کنند. همچنین ترس از گروه هایی نظیر القاعده هم باعث شده خاندان نهیان، سعود و خلیفه از بقای نیروهای امریکایی استقبال کنند.
کویت: هرچند کویت به اندازه محور ریاض ضد ایران نیست ولی کج دار و مریز، با سیاست های ضد ایرانی همراهی می کند. اما بنظر می رسد عامل اصلی که باعث استقبال مقامات کویتی از بقای آمریکا می شود، اهمیت حفظ امنیت عرضه نفت است. در واقع کویتی ها به شدت روی این موضوع حساسیت دارند. امروز دیگر صدامی وجود ندارد که کویت بخواهد از حمله اش هراسان باشد. ایران هم به آل صباح ثابت کرده که دنبال توسعه طلبی سرزمینی نیست. اما ایران اثبات هم کرده که ممکن است امنیت خلیج را برای همراهان با معاندانش به خطر بیندازد. این موضوع اصلی است که خاندان صباحی را به بقای نیروهای امریکایی ترغیب می کند.
اردن: دولت اردن بقای نیروهای آمریکایی را برای خود، یک سوپاپ اطمینان در برابر توسعه طلبی صهیونیست ها می بیند. همچنین خاندان هاشمی اردن به هیچ وجه مایل نیستند که ایران بر منطقه چیره شود. برآیند این دو موضوع ملک عبدالله دوم را به حفظ نیروهای آمریکایی در خاک خود ترغیب می نماید. البته احتمال شورش اخوانی ها هم مطرح است که با ادامه حضور امریکایی ها، امکان به واقعیت پیوستن آن، پایین می آید.
عمان: پادشاهی عمان آنچنان مشتاق به بقای نیروهای امریکایی نیست و به همین خاطر، شمار این نیروها در خاک عمان چندان زیاد نیست. البته عمانی ها موافق تسلط جمهوری اسلامی ایران بر خلیج و یا تسلط محور ریاض بر این منطقه نیستند. همچنین بیم آن هم هست که روزی محور ریاض طمع تجاوز نظامی به بازیگرانی نظیر عمان و قطر را بکند. بنابراین مسقط به رغم عدم اشتیاق وافر به بقای نیروهای امریکایی، نسبت به این موضوع بی میل هم نیست.
قطر: خاندان آل ثانی به هیچ وجه خواستار بیرون رفتن نیروهای امریکایی نیستند بلکه از تبدیل شدن پایگاه های امریکایی مستقر در خاک خود به مرکز فرماندهی هوایی ایالات متحده در منطقه خوشنود به نظر می رسند. دوحه هنگام اعلام حصر ناگهانی سعودی ها حتی زمزمه های حمله نظامی محور ریاض را هم شنید و در همان برهه بسیار کوشید تا شمار بیشتری از امریکایی ها را به سوی خود جلب کند. اکنون شمار نیروهای آمریکایی در قطر بسیار زیاد است. آل ثانی اکنون حضور نظامی آمریکا را عاملی در جهت باز داشتن محور ریاض از حمله نظامی علیه خود می پندارد.
ترکیه: دولت آنکارا آنچنان مشتاق به بقای نیروهای امریکایی نیست. دو پایگاه آمریکا در ترکیه در چهارچوب ناتو ایجاد شده. در واقع حضور نظامی امریکا در ترکیه بیشتر به عضویت آنکارا در ناتو مربوط است تا به خود ایالات متحده. ترک ها که از علاقه امریکایی ها به ادامه حضور در منطقه واقفند می خواهند با حفظ نیروهای ناتو در خاک خود، وزن گیرند و در معادلات بین المللی به پشتوانه ناتو نقش آفرینی بیشتری داشته باشد به ویژه که بحث سیاست های نئوعثمانی اردوغان هم به شدت در دستور کار قرار گرفته.
سوریه: دولت سوریه به شدت مخالف ادامه حضور آمریکایی ها در خاک خود است. جالب آن که این موضع با همراهی ترک ها هم همراه است. اکنون متحدان اصلی آمریکا در سوریه دو دسته اند: اول قبایل عرب دیرالزور که پیشتر با داعش همپیمان بودند و اکنون ضد دولت سوریه هستند؛ دوم کردهای سوری (قسد). این دو گروه بیرون رفتن نیروهای آمریکایی را برابر با هجوم مجدد داعش، محور مقاومت و ترکیه می بینند.
عراق: قوه اجرایی عراق، غالبا تحت فشار حضور نظامی آمریکایی را پذیرفته و هیچ علاقه ای به بقای امریکایی ها ندارد. حتی پارلمان این کشور اخیرا تصویب کرده که نیروهای امریکایی باید خاک این کشور را ترک کنند. اما مشکل از اینجا نشات می گیرد که کردها، طیف بزرگی از سنی ها و قسمت کوچکی از شیعیان، مخالف خروج آمریکا از عراق هستند. هرچند بهانه ظاهری آن ها ناتوانی نیروهای نظامی عراق در دفع تهدیدات و امکان ظهور مجدد داعش است، اما در واقع این مخالفت ها به دلیل ترس از تسلط ایران بر عراق است.