به گزارش راهبرد معاصر، بیشتر بیماریهای ثبت شده در تاریخ ایران مربوط به حمله مغول، صفویه و دوران بعد از آن است. با وجود مورخان برجسته و ثبت دقیق رویدادها، اما کمتر نشانی از طاعونهای وحشتناک یا وبا در عصر پیش از آن است.
شیوع کرونا با تمام بلایا و ضررهایی که داشته، دارای یک سود هم بود. این مرض به ما ایرانیان نشان داد که تا چه اندازه ناتوان در مواجهه با بیماریهای واگیردار و سهل گیر نسبت به دستورات پزشکی هستیم. شاید مساله از این هم فراتر باشد. کرونا به ما نشان داد که ما به نحو رغت انگیزی به علم بی اعتمادیم و در قرن ۲۱ هنوز در دنیای اوهام و خرافات به سر میبریم.
در اوج گیری این بیماری در مقابل مسئولان بهداشتی و اطبا میایستیم؛ خودسرانه به بازارها رفته و خرید عید میکنیم. در مقابل فرامین میایستیم و ضریح لیس میزنیم و با تعطیلی مدارس نیز همگی به مسافرت میرویم.
روایت یک خارجی که نشان میدهد درد ما قدیمی است
ما از چه زمانی به این درد مبتلا گشتیم؟ شواهد نشان میدهند در دوران قاجار نیز ایرانیان این رویه را داشته اند. کنت دوگوبینو، دیپلمات فرانسوی که از نزدیک شاهد وبای سال ۱۲۳۵ (در ابتدای سلطنت ناصرالدین شاه) بود، رفتار ایرانیان را در قبال این مرض واگیردار چنین وصف میکند: "ما به دربار تاکید کردیم که به وسایل مقتضی به مردم بفهمانند که به هیچ وجه آب خام ننوشند و همواره آب را پس از اینکه ده – پانزده دقیقه جوشید میل نمایند، ولی هیچکس به این حرف گوش نمیداد و مردم مثل همیشه آبهای جوی را مینوشیدند... ما به وسیله جارچیهای دربار به مردم گوشزد کرده بودیم که البسه اموات را بسوزانند و تا آنجا که ممکن است آبهای مشروب را نیالایند و در چاهها مرتبا آهک بریزند، ولی مردم به اقدامات صحیح ما توجه نداشته و میگفتند که مرض از طرف خدا میآید، اگر خداوند خواست ما خواهیم مرد وگرنه زنده خواهیم ماند. "
رفتار قاجاریان شبیه رفتار ما بوده است. بیخیال نسبت به پزشکی و رعایت نکات بهداشتی؛ مخالف شدید علم و توجیه کننده رفتارها با به کاربردن غلط این حرف درست که هرچه رخ دهد در تقدیر الهی نوشته شده است.
ما همیشه این گونه نبودهایم.
اما ما همیشه اینگونه نبودهایم. بیشتر بیماریهای ثبت شده در تاریخ ایران مربوط به حمله مغول، صفویه و دوران بعد از آن است. با وجود مورخان برجسته و ثبت دقیق رویدادها، اما کمتر نشانی از طاعونهای وحشتناک یا وبا در عصر پیش از آن است. از جمله بیماریهای ثبت شده توسط مورخان در دوران قبل از حمله مغول، یکی وبای سال ۳۲۴ ه. ق است که حمزه اصفهانی از آن یاد کرده و دیگری وبای سال ۲۵۸ ه. ق است که در جنوب و خوزستان و عراق رخ داد.
با این حال، مورخان طاعونها و وباهای بسیاری را از قرن ۷ تا ۱۴ هجری قمری به ثبت رساندهاند. تعداد طاعونهای همه گیر در عصر صفویه بسیار زیاد بوده است (گزارش خبر فوری در این رابطه را اینجا بخوانید). عصر قاجار که در این زمینه رکورد دار است. تقریبا هر سال در فصل گرما یک بیماری همه گیر در منطقهای از ایران رخ میداده است.
اما به راستی چرا ما به چنین حضیضی افتادیم؟ در این رابطه ذکر چند نکته مهم است. اکنون سعی داریم به این مطلب بپردازیم.
چرخش سنت اسلامی از تجربه گرایی به تقدیرگرایی خام
نیک مشخص است که سنت اسلامی ما در این چند صد سال تغییر کرده و نوعی تقدیر گرایی خام جای تجربه گرایی قرون طلایی (قرن ۲ تا ۵) را گرفته است. از بررسی احادیث پیامبر عظیم الشان اسلام نیز این برآید که ایشان در مواجهه با بیماریها روش برخورد طبی و نه تقدیرگرایی را پیش میگرفتهاند. مشهور است که ایشان درباره طاعون فرمودند: "اگر (طاعون) در محل زندگیتان شیوع پیدا کرد، به آن نزدیک نشوید؛ اما اگر در قلمرو دیگری که در آن هستید رخ داد، آنجا را ترک نکرده و فرار نکنید. "
همچنین در داستانی که در مورد ایشان نقل شده، آن حضرت از ملاقات حضوری با یک جزامی ابا داشته و تاکید کردند که برخی افراد که چنین بیماریهایی دارند در جماعات حضور نداشته باشند. بنابراین، مشخص است که بخشی از سنت نبوی در مواجهه با بیماریها از بین رفته و جای خود را به تقدیگرایی خام داده است.
قرون طلایی؛ عصر پزشکان نامی
نکته مهم در رابطه با مساله بالا این است که مسلمانان در قرون نخست اسلامی به همین بخش مغفول مانده سنت نبوی تکیه کرده و با تمسک به آیه "و لن تجد لسنه الله تبدیلا" با مسائل به صورت علمی و تجربی برخورد میکردند. با افزایش ترجمه آثار پزشکی یونانی و سریانی و پارسی به عربی و تربیت طبیبان زبردست، مواجهه معقول با بیماریهای واگیردار بیشتر و بیشتر هم شد.
زکریای رازی در کتاب الحاوی و بوعلی سینا در قانون روش برخورد با بسیاری از بیماریهای واگیردار را ذکر کردند. رازی اولین کسی است که تشخیص تفکیکی بین آبله و سرخک را بیان داشتهاست. وی در آثار خود به علت بروز آبله پرداخته و سبب انتقال آن را عامل مخمر از راه خون دانسته و ضمن معرفی آبله و سرخک بهعنوان بیماریهای حاد، نشانههایی از بیخطر یا کشنده بودن آنها را بیان میدارد و برای مراقبت از بیمار مبتلا به این بیماریها روشهایی را توصیه میکند؛ از جمله به عنوان اولین طبیب استفاده از پنبه را در طب آورده و به منظور زخم نشدن بدن بیماران آبلهای از آن بهره میبرده و در مراقبت از چشمها و پلک و گلو و بینی این بیماران توصیه فراوان کردهاست.
همچنین پزشکانی مانند ابوبکر اخوینی، زهراوی، علی بن عباس اهوازی، جرجانی، خفّی علایی و ... نیز در زمینه بیماریهای مسری و مهم آثاری را نگاشته و تجاربی را به رشته تحریر درآورده اند.
حمله مغول و آفتی که تا امروز در جان ما گذاشت
با این حال، تاریخ تغییر کرد. حمله مغول فقط شهرهای ایران را با خاک یکسان نکرد؛ فرهنگ و علم ما را هم با خاک یکسان کرد. با حمله تاتارها، نظم و ساختار شهری از بین رفت و در نتیجه نظافت نیز کمرنگ شد. این امر باعث شد در عصر ایلخانان و تیموریان بارها بیماریهای همه گیر وحشتناکی در ایران روی داده و تلفات سنگینی بر جای بگذارد.
البته این پایان ماجرا نبود؛ بی نظمی حاصل از حملات مغولها در ایران نهادینه گشت و رفتار مردم عادی جلوه کرد. به همین دلیل بود که حتی در عصر باشکوه صفویه نیز، پزشکی دچار ضعفی وحشتناک شده و بهداشت نیز وضعیتی اسف بار دارد. این دو عامل باعث شدند که دهها طاعون کشنده در دو قرن حکومت صفویه بر ایران رخ دهد. همانطور که بیان کردیم این وضعیت در دوران قاجار به اوج میرسد.
گمان ما این بود که با آشنایی ایرانیان با علم جدید و ورود به عصری نو، این فرهنگ قاجاری نیز از بین رفته است، اما گویا سخت در اشتباه و خواب غفلت بوده ایم. ما قجرهایی در لباس جدید هستیم. گویی هیچ تفاوتی در رفتار ما با آنها نیست. در این هیاهو است که باید به خود آمده و بلند فریاد بزنیم "انسان قرن چهارمم آرزو است".
منبع: خبر فوری
دریک نسل تعلیمات سیستم می تواند خلقیات مردم را تغییر دهد اگر در هفت نسل این مردم تغییر نکردند ایراد را در حاکمان صده های قبلی نجویید. به قول معروف "خود شکن آیینه شکستن خطاست."