به گزارش راهبرد معاصر؛ پازلی از سیاستها که در کنار هم بتوانند در مقابله با سوداگری بهصورت کارآمد عمل کنند شامل توجه به فرهنگ، قوانین بهخصوص قوانین مالیاتی و تعادل بازار مسکن میشود. موارد نامبرده در طی چند بخش بیان خواهد شد. در بخش اول از این سلسله یادداشتها کمی فراتر از اقتصاد به فرهنگ پرداخته میشود. فرهنگ از آن اصطلاحاتی است که به دلیل تکرار زیاد آن اهمیت خود را در بین ما از دست داده ولی در واقع علتالعلل تمام مشکلات اجتماعی – اقتصادی را میتوان به فرهنگ بازگرداند. از مخاطبان این یادداشت که بهطور خاص سوداگران بخش مسکن هستند تقاضا میشود بدون موضعگیری پیشین در مورد آنچه تحت عنوان مشکلات فرهنگی بارها گفتهشده این یادداشتِ متفاوت را مطالعه کنند.
اقتصاد سعی در شناخت و تغییر رفتار انسانها دارد. بسیاری از رفتارهای اقتصادی انسان از حب ذات نشاءت میگیرد که منجر به جلب منفعت و دفع ضرر از خود میشود. سوداگری یا دلالی نیز یک رفتار منفعت طلبانه است که در پی کسب منفعت مادی از طریق فرصتهای بهدستآمده در بازارهای مختلف است. بازار مسکن به دلیلی که در ادامه گفته میشود یکی از بهترین موقعیتها برای سوداگری است. در حالت عادی معاملات در بازارها بسته به میزان ریسک سوددهی بیشتری دارند ولی در بازار مسکن ایران رابطه سود و ریسک معکوس شده است. مسکن ریسک پایین و سود بالایی را نصیب سوداگران میکند.
تحقیقات نشان میدهد سوداگری در مسکن موجب افزایش مکرر و تصاعدی قیمتها شده و رفع نیاز فیزیولوژیکی انسان را با مشکل روبهرو میکند. افزایش قیمتها در کنار افزایش اندک درآمدهای اسمی در مجموع موجب کاهش قدرت خرید و محرومیت دهکهای پایین درآمدی از مسکن مناسب میشود. افزایش فاصله طبقاتی، فقر ذهنی، ناامیدی، کاهش شادکامی و... میتواند مهمترین آثار محرومیت از مسکن باشد.
در اصلاح مشکلات اجتماعی در یک تحلیل مبنایی علتالعلل را به باورها، احساسات، خواستههای آدمی برمیگردانند. این سه ساحت آدمیان را بهمثابه فرهنگ تلقی کرده و آن را زیربنای تمام رفتارهای اقتصادی میدانند. هر رفتاری ناشی از یک باور، احساس و خواسته خاصی است و مادامیکه این سه تغییر نکند رفتارها نیز تغییر نمیکنند. آنچنانکه به لسان دینی نیز گفتهشده إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ. پس مادامیکه یک سلسله تغییرات انفسی در درون انسانها رخ ندهد انتظار تغییرات آفاقی در جامعه و ازجمله در اقتصاد نباید داشت. پس اولین رکن بسته سیاستی مقابله با سوداگری توجه به باورها، احساسات و خواستههای انسانهاست. برای نمونه باورهای یک سوداگر میتواند موارد مختلفی را شامل شود. در ادامه به برخی از این باورها، احساسات و خواستههای سوداگران اشاره میشود. هر کس در پی سوداگری در بخش مسکن است با کمی تأمل این دست باورهای خود را نقد و بررسی کند. با خود فکر کنید آیا واقعاً باورها، احساسات و خواستههای زیر درست، بجا و عقلانی است؟
۱. تصور الاکلنگی و بازاری از زندگی: هرکس تصور یا ایماژی از زندگی دارد. دو تصور بیانشده میتواند منجر به فعالیتهای سوداگرانه در زندگی شود.
الف. ایماژ (تصور) الاکلنگی از زندگی که فرد تصور میکند کسب سودش تنها درگرو ضرر و زیان سایرین است. پس مادامیکه عدهای متضرر نشوند فرد منفعت کسب نمیکند.
ب. ایماژ بازاری از زندگی که زندگی تنها عرصه معامله و کسب سود مادی است. گویی زندگی یک بازار است و تمام کردارها و گفتارهای انسان نیز در راستای کسب سود از این بازار است. هرکس به وجدان خود مراجعه کند الاکلنگ و بازار همواره همراه با اضطراب، استرس و ناآرامی است. فرد با این تصور در پی سود بیشتر و ضرر رساندن به بقیه برای کسب منفعت است که نتیجه آن به فعالیت سوداگرانه نیز میانجامد.
۲. عدم اطلاع از نتایج رفتار سوداگرانه مثل افزایش مکرر و تصاعدی قیمتها، کاهش قدرت خرید خانوار و افزایش نابرابری. برخلاف علوم تجربی طبیعی مثل پزشکی در علوم تجربی انسانی مثل اقتصاد برای هدایت نظام اجتماعی و رفتاری انسانی افراد باید با وضعیت نظام اقتصادی، نتایج رفتارهای اقتصادی و... آشنا باشند تا بتوان نظام اجتماعی را بهتر کنترل کرد. پس سوداگران را باید با نتایج بسیار مضر سوداگری برای جامعه آشنا کرد؛ مثلاً باید مشکلات یک خانواری که با بد مسکنی، بیمسکنی و اجارهنشینی دستوپنجه نرم میکند را به آنها نشان داد و با قوت تخیل سختی آن را به سوداگران چشاند. بر اساس تحقیقات روانشناسان بسیاری از جنایتکاران تاریخ قدرت تخیل کمی داشتهاند؛ مثلاً نمیتوانستند تصور کنند کسی که در آتش در حال سوختن است چقدر زجر میکشد.
۳. بها دادن به خواستهها بجای اکتفا به برآوردن نیازها. آنچه در واقع زندگی انسان را معقول و کارآمد میکند توجه به نیازهاست حالآنکه بسیاری از افراد در پی برآوردن نیازهای خود هستند؛ مثلاً خواسته انسان کسب درآمد و ثروت هرچه بیشتر برای مصرف بیشتر است اما کسب درآمد بیش از سطح نیازها عقلانی نیست. عدم عقلانیت کسب درآمد بیش از سطح نیازهای آدمی در نکته بعدی بهتر مشخص میشود.
۴. باور به اینکه داشتن آرامش، رضایت و معنا در زندگی درگرو کسب درآمد و ثروت بیشتر است. سوداگران مسکن در پی افزایش درآمد هستند و اتفاقاً درآمد بیشتر در دو امر کسب درآمد و حفظ آن آدمی را دستخوش استرس و اضطراب میکند. هرکس به خودش مراجعه کند میبیند که برای کسب سود از طریق دلالی و حفظ آن بیشتر دچار اضطراب و مشقت میشود. دائماً در فکر باید باشد که دلار، سکه، خودرو، صنایع، نظام اقتصاد ایران و بینالملل دچار تغییر و تحولی نشود که نهایتاً به ضرر سوداگر تمام شود؛ اما باید دانست تنها اصل ثابت این دنیا بیثباتی در تمام ابعاد است. هر چیز میتواند متحول و تمام داراییهای سوداگرانه را بر باد دهد.
۵. عدم کاهش سطح توقعات بهاندازه توانایی مالی. وقتی آدمی دائماً زیادهخواه باشد باید در پی کسب ثروت بیشتر برود و طبق نکته قبل این امر عقلانی نبود چراکه نهایتاً قرار بود درآمدهای زیاد، بادآورده و سهلالوصول به آرامش و آسایش انسان منجر شود اما گفتیم که این دو خواسته باهم در تعارض هستند. پس حال که درآمد را نمیتوان به سطح خواستهها رساند باید خواستهها را به سطح درآمد رساند.
۶. شادکامی در بسیاری از انسان ها از آن دسته اموری است که برای انسان حاصل نمی آید مگر اینکه برای دیگران نیز حاصل شده باشد. سوداگری مسکن با گرفتن حق مسکن مناسب و ملکی از سایرین بخشی از شادکامی مردم را دچار خدشه می کند و بسیار سخت میتوان در جامعه ای که سایرین شاد نیستند شادکام بود.
۷. افزایش سطح تورم و کاهش قدرت خرید سوداگران. افزایش قیمت مسکن به دلیل ارتباط پسین و پیشین آن با بخش های دیگر منجر به افزایش قیمت در کل اقتصاد می شود. در محاسبات نشان داده شده که سهم زیادی از تورم ناشی از تورم در مسکن است و این اصلا مشخص نیست که عایدی حاصل از سوداگری مسکن قدرت خرید سوداگر را در کل افزایش دهد.
موارد بسیار دیگری را شاید بتوان در سه ساحت باورها، احساسات و خواسته های سوداگران برشمرد که در نهایت رفتار های سوداگرانه را شکل می دهد اما تمام آن ها قابل نقد هستند. سوداگری نه تنها به سود اقتصاد نیست و آن را دچار مشکل می کند بلکه چنانکه نشان داده شد به نفع خود سوداگران هم نیست. برای اصلاح موارد بیان شده در بالا مطالعه و تفکر خود سوداگران نیاز است. لازم است کسانی که در بازار مسکن به سوداگری مشغول اند به درون خود مراجعه کنند و عمیقا به نکات گفته شده فکر کنند.