به گزارش راهبرد معاصر؛ روز پنجم ژوئن 2017 سه عضو شورای همکاریِ خلیجفارس، شامل عربستان سعودی، امارات، بحرین بههمراه مصر، روابط خود با دولت قطر را قطع کردند. متعاقب آن عربستان سعودی و امارات تمامی مسیرهای زمینی، دریایی و هوایی با قطر را مسدود کردند که بستهشدنِ مرز زمینی عربستان با قطر بهدلیلآنکه حدود 40 درصد واردات غذاییِ قطر از این مرز انجام میشد، سبب شد فشارها بر دوحه، افزایشِ قابلملاحظهای داشته باشد.
ریشههای تنش روابط عربستان و قطر
1)نگاه تحتالحمایگی و برتریجویانه عربستان سعودی در چارچوب شورای همکاری خلیجفارس
نگاه تحتالحمایگی و برتریجویانه عربستان سعودی در چارچوب شورای همکاری خلیجفارس، یکی از مهمترین دلایلِ رویکرد خصمانه و تحتفشارقراردادنِ دولت قطر است. عربستان سعودی باگذشت حدود نیم قرن از استقلالِ اعضای شورای همکاری خلیجفارس، هنوز نپذیرفته که این کشورها مستقل هستند و تحتالحمایه آل سعود محسوب نمیشوند. درواقع، یکی از راهبردهای اصلی آل سعود در شورای همکاری خلیجفارس، استفاده از این شورا برای برجستهساختن هژمونی خود، در میان جهان عرب است زیرا مهمترین کشورهای عربی که بهخصوص در شاخصهای اقتصادی، وابستگی به عربستان سعودی ندارند، عضو این شورا هستند و طبیعتاً تبعیت و همسوییِ اعضای این شورا، از سیاستهای عربستان سعودی میتواند زمینه تبعیت شمار دیگری از کشورهای عربی را نیز فراهم کند. درواقع، ریاض درصدد است این پیام را در سطوح منطقهای و جهانی منتقل کند که هدایتکننده جهان عرب است. تحتفشارقراردادنِ قطر از طریق قطعِ روابط دیپلماتیک، بستن مرزها بهخصوص مرز زمینی و ایجاد ناآرامیِ داخلی بهمنزله این است که آل سعود بهچالشکشیدنِ نگاه تحتالحمایگی و برتریجویانه را نمیپذیرد.
2) نقش برجسته رسانه الجزیره در به چالش کشیدن ایدئولوژی عربستان سعودی
رسانه ها و شبکه های اجتماعی در شکل دهی و جهت دهی به افکار عمومی نقشی فراتر از اطلاع رسانی دارند و از رسانه ها جهت تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی و دستیابی به اهداف استفاده می شود. رسانه ها می توانند با برجسته سازی اخبار و حوادث روند تحولات را سرعت ببخشند و واقعیت ها را آن گونه که در جهت منافع گروه خاصی باشند نشان دهند. این واقعیت را می توان در باره شبکه الجزیره به خوبی مشاهده کرد که مخالفت دیگر کشورهای عربی منطقه را برانگیخت. قطر با استفاده از منابع قدرتش یعنی الجزیره برای ساختن روایت های رسانه ای برای ارتقا و بهبود منافعش به طور فعال استفاده کرده است. الجزیره یک چالش ایدئولوژیک دیگر برای عربستان به حساب می اید. رهبران عرب نسبت به انتقاد روی خوشی نشان نمی دهند و رسانه را یک تهدید برای ثبات رژیم شان می دانند. پوشش شبکه الجزیره از انقلاب مصر و دیگر تحولات منطقه کلیدی بود که برای به دست آوردن جایگاه و موقعیتی برتر و نیز ترسیم چهره بین المللی قطر در میان کشورهای منطقه است.برای نمونه برنامه هفتگی «شریعت و زندگی» که توسط یوسف القرضاوی رهبر اخوان المسملین پخش می شد – قرضاوی که یکی از قوی ترین صداهای اسلام سنی به حساب می آید با خطبه های خود خشم عربستان و امارات را برانگیخته بود.
3) سیاست منطقهای قطر آشکارا با سیاست منطقهای عربستان سعودی در تضاد است. نمونههای متعددی نیز میتوان برای این تضاد مطرح کرد.
الف) اخوان المسلمین: عربستان سعودی، جنبشهایی نظیر اخوانالمسلمین را یک تهدید میداند زیرا اخوانالمسلمین بهنوعی در قالبِ یک نیروی جایگزین برای دیکتاتورهای عربی ظاهر شد. ازاینرو، عربستان سعودی در تروریستی اعلامشدنِ اخوانالمسلمین نقش اصلی را ایفا کرد. این در حالی است که دولت قطر از مهمترین حامیان جنبشِ اخوانالمسلمین محسوب میشود؛ بهنحویکه حمایت قطر از اخوان سبب شد عربستان، امارات و بحرین در سال 2014 سفرای خود را از دوحه فراخوانند.
ب) بحران سوریه: بحران سوریه نیز رقابت قطر و عربستان را بهشکل جدی آشکار کرد و دو کشور سعی کردند که گوی سبقت را در این پرونده از یکدیگر بربایند. از آغاز بحران سوریه،قطر با اتخاذ رویکرد مستقل و از طریق حمایت مالی و نظامی مخالفان از یک طرف و تعلیق عضویت سوریه در شورای همکاری خلیج فارس تلاش کرد، ابتکار عمل مخالفان را در دو صحنه میدانی و سیاسی سوریه در دست بگیرد. در مقابل عربستان از مجموعهای از جریانهای تکفیری وهابی حمایت کرد، در این میان هم در صحنه میدانی و هم در صحنه سیاسی، شکافهای گسترده در دو سطح "اهداف و منافع" بین این جریانها و در نهایت اختلاف بین حامیان آنها بروز کرد.
ج) جمهوری اسلامی ایران: بدون شک یکی از مهمترین علل اختلاف میان قطر و عربستان سعودی مربوط به نوع نگاهِ دو کشور به جمهوری اسلامی ایران است. عربستان سعودی، مهمترین هدف سیاست خارجی خود را «ممانعت از تغییر توازن قوا به نفع جمهوری اسلامی ایران» قرار داد. دولت سعودی طی چند سالِ اخیر، تلاش زیادی انجام داد تا ایرانهراسی را بهتنهایی پیش ببرد و جمهوری اسلامی ایران را همچنان یک تهدید بزرگ نشان دهد؛ موضوعی که اوج آن در نشست عربی-اسلامی ریاض با حضور دونالد ترامپ، رئیسجمهوریِ آمریکا بود. برخلاف عربستان سعودی، دولت قطر همواره در روابط با جمهوری اسلامی ایران «مصالحه را بر آشتی، واقعبینی را بر جاهطلبی و عقلانیت را بر بربریت سیاسی» ارجحیت داده است.
عقب نشینی ریاض و خروج از بحران های خودساخته
عربستان و متحدانش، قطر را به حمایت از تروریسم و مداخله در امور داخلی اعراب متهم کرده و برای از سرگیری روابط ۱۳ شرط برای دوحه تعیین کردند. از جمله مهمترین این شروط که قطر هیچگاه آنها را نپذیرفت، قطع روابط با ایران و ترکیه، مسدود کردن حساب اعضای حماس، اخراج اخوانالمسلمین مصر، توقف فعالیت شبکه الجزیره و عذرخواهی از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس بود.اما دولتمردان قطری بهرغم محاصره اقتصادی و شرایط جغرافیایی تصمیم به مقاومت در مقابل فشارهای عربستان گرفته و توانستند از طریق همکاری با ایران و ترکیه، خاندان آل سعود را به عقبنشینی از مواضع خود وادارند.
در نهایت چند روز پیش، از فهرست ۱۳ بندی سعودیها، تنها کاهش روابط با ایران و خروج نظامی ترکیه از قطر در اولویت کشورهای عربی برای برقراری مجدد رابطه با قطر قرار گرفت. اما چرا به یک باره عربستان سعودی تصمیم گرفت از 13 شرط گذشته، تنها بر دو شرط برای بهبود مناسبات با قطر تاکید کند؟ چه عواملی در تغییر رویکرد و جهت گیری ریاض در قبال دوحه نقش تعیین کننده ای را ایفا کرده است؟ در واقع چه متغیری باعث شد تا محمد بن سلمان از برنامه و دستورکار جاه طلبانه خود در منطقه و به طور خاص در مقابل قطر کوتاه بیاید؟
الف ) فشار دونالد ترامپ
روزنامه آمریکایی «والاستریتژورنال» در مطلبی از فشار دولت ترامپ به ریاض و ابوظبی برای رفع تحریم ها علیه خطوط هوایی قطر با هدف تحت فشار قراردادن بیشتر ایران خبر داد. به نوشته این روزنامه، ترامپ در تماس تلفنی با «سلمان بن عبدالعزیز» پادشاه و «محمد بن سلمان» ولیعهد عربستان سعودی، آنها را تحت فشار قرار داد تا به ممنوعیت اعمال شده برای هواپیماهای قطری پایان دهند. محجوب الزویری، مدیر مرکز مطالعات خلیج فارس در دانشگاه قطر و کارشناس مسائل ایران، دلیل این تحرکات ترامپ را به تمایل او برای وارد آوردن فشار بیشتر بر ایران و جلوگیری از ادامه استفاده دوحه از آسمان ایران، باز میگرداند. الزویری در گفتگو با الخلیج انلاین تاکید میکند که ترامپ به دنبال فشار بر عربستان، امارات و بحرین است تا خطوط هوایی خود را به روی قطر باز کنند، تا به این شکل دوحه جایگزینی به جای خطوط هوایی ایران بیابد.
ب) کرونا و کاهش شدید قیمت نفت
هدف اصلی برنامه بلندپروازانه چشم انداز ۲۰۳۰، قطع وابستگی عربستان به درآمدهای نفتی و ایجاد فرصتهای بیشتر برای شرکتهای خصوصی است. در حالی که چهار سال از زمان اعلام این طرح گذشته، هنوز ۶۰ درصد درآمدهای دولت عربستان از نفت به دست میآید و کاهش قیمت نفت این میزان را کاهش داده است. ضمن اینکه اقدامهای ریاضتی اعمال شده مانند سه برابر شدن مالیات بر ارزش افزوده و کاهش هزینههای دولتی، به نوبه خود با کاهش مصرف و جلوگیری از سرمایه گذاری در بخش خصوصی، رکود اقتصادی را تشدید میکند و نرخ بیکاری را افزایش میدهد؛ این کاهش نرخ بیکاری که عمدتا زنان را هدف قرار میدهد، امیدهای این قشر از جامعه را به آینده اقتصادی وعده داده شده در چشم انداز ۲۰۳۰ از بین میبرد. شیوع کرونا و سقوط بهای نفت اجرای طرحهای نفتی در سراسر عربستان را با صدمات جدی مواجه کرده است.
عربستان در سال جاری تنها زمانی میتواند دچار کسری بودجه نشود که قیمت نفت بالای ۷۶ دلار باشد و با قیمتهای فعلی نفت، این کشور با ۷۴ میلیارد دلار کسری بودجه مواجه خواهد شد. قیمت نفت عربستان در بازارهای جهانی در ماه گذشته حتی به زیر ۱۲ دلار نیز سقوط کرد، اما با توافق کاهش تولید اوپک و کشورهای همپیمان، هماکنون قیمت نفت عربستان به بالای ۲۲ دلار رسیده است، اما این باز هم بسیار کمتر از رقمی است که مانع از ایجاد کسری بودجه دولت شود. صندوق بینالمللی پول پیشبینی کرده است که میزان بدهی خالص دولت عربستان از معادل پنج درصد تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۹ به نزدیک ۱۹ درصد تولید ناخالص داخلی در سال جاری برسد و یک رکورد تاریخی ثبت کند. صندوق بینالمللی پول میگوید که کل صادرات نفتی و غیرنفتی عربستان در سال جاری نسبت به سال گذشته بیش از ۱۰۵ میلیارد دلار کاهش خواهد یافت و به ۱۸۰ میلیارد دلار سقوط خواهد کرد. ذخایر ارزی کشور نیز بیش از ۴۱ میلیارد دلار کاهش خواهد یافت.
ج) باتلاق یمن
اوضاع یمن، نمونۀ روشن سرگردانیهای سیاسی عربستان است. ریاض امیدوار بود که با پیروزی سریع نظامی به آشوب این کشور و تهدید ( ادعایی) انصارالله پایان دهد. اما به رغم پشتیبانی قدرتهای غربی، ائتلاف نظامی به رهبری عربستان نتوانست در مقابل گروه انصارالله شیعی به پیروزی دست یابد. به گفتۀ کارشناسان، سلاحهایی که به قیمت میلیاردها دلار خریداری شده، برای جنگهای نامتقارن مناسب نیست و در مقابله با نیروهایی که تاکتیکهای چریکی دارند، چندان کارآیی ندارد. اما گذشته از جنبۀ نظامی، مداخلۀ عربستان در یمن به یکی از وخیمترین بحرانهای انسانی جهان انجامیده است. گرسنگی و بیماری اینک بخش بزرگی از جامعۀ یمنی را فراگرفته است. این در حالی است که عربستان از دست متحد اصلی خود یعنی امارات متحد عرب نیز "خنجر خورده است": جداییطلبان جنوب یمن که علناً توسط اماراتیها پشتیبانی میشوند، نیروهای تحت فرمان عربستان را از شهر عدن بیرون راندند. حال، علاوه بر شیعیان انصارالله، ریاض باید با جداییطلبان نیز بجنگد. بنابراین عربستان سعودی در باتلاق یمن گرفتار شده و به دنبال خروج آبرومندانه از این درگیری پرهزینه می باشد.
نتیجه گیری
محمد بن سلمان ولیعهد سعودی که خود را در محاصره بحرانهای حل نشده میبیند و با وعده عربستان مدرن و چشمانداز ۲۰۳۰ به قدرت رسید، در حال حاضر با بحرانهایی مانند شیوع بیماری کرونا، سقوط قیمت نفت در بازار جهانی، ناکامی در جنگ یمن، رو به رو است. به همین دلیل به تکاپو افتاده تا بتواند از این بحران خودساخته خارج شود.عربستان سعودی با توجه به تغییر رفتار خود طی ماههای گذشته به خصوص درمورد ایران، یمن، سوریه، عراق و امارات به شدت به دنبال خروج از دامهای خود ساخته است و تنها در این مسیر با مطرح کردن شروطی این چنینی قصد دارد در ظاهر امر وجهه خود را برای خروج آبرومندانه از بحران حفظ کند. اگر چه ممکن است با میانجیگری ترامپ قطری ها نرمش نشان دهند اما با توجه به عمیق بودن اختلافات ریاض و دوحه بعید است که قطر موافقت کند تا شروط عربستان را بپذیرد.