به گزارش راهبرد معاصر؛ دولت فرانسه، طی دهه های اخیر، اهمیت بیشتری به مسائل غرب آسیا داده و به مرور روابط خود با کشورهای منطقه را وسعت بخشیده است. اما عراق و به ویژه اقلیم کردستان این کشور، در دوره ماکرون اهمیت مضاعفی پیدا کرده است. در این نوشتار بر آنیم که بحث روابط رو به گسترش فرانسه با اقلیم کردستان را مورد بررسی قرار دهیم. اخیرا رفت و آمدهای مقامات دو طرف به ویژه پس از برگزاری رفراندوم جدایی سال 2017، افزایش پیدا کرده است. این که چرا فرانسه به این سو روی آورده، مسئله مهمی است و مسلما طی دهه های آتی، اگر به نتیجه برسد، می تواند قدرت این کشور در غرب آسیا را بالا ببرد.
چرا فرانسه، اقلیم را برگزید
پس از جنگ جهانی، فرانسه، بریتانیا، هلند و برخی کشورهای دیگر که پیشتر استعمار را آغاز کرده بودند، عمده سرزمین های آفریقا را اشغال کردند. در آن برهه، آلمان دیرتر وارد میدان شده بود و مجبور بود که پیش از جنگ جهانی دوم، به سرزمین هایی که باقی مانده بسنده کند. امروز موقعیت فرانسه در قبال غرب آسیا این چنین است. امریکا، انگلیس و روسیه پیشتر وارد میدان شده اند و هر کدام بسیاری از کشورهای منطقه را محدوده نفوذ خود کرده اند و در این بین، فرانسه تنها می تواند در جایی که خلاء قدرت وجود دارد، وارد شود. این خلاء قدرت در شرق فرات بود، فرانسه وارد شد؛ پس از برگزاری همه پرسی جدایی و تنها گذاشتن اقلیم از سوی امریکا، خلاء قدرت لازم به وجود آمد و فرانسه وارد شد. البته، خلاء قدرت تنها بستر نفوذ فرانسه را بوجود آورده وگرنه موقعیت سوق الجیشی کردستان، اهمیت فرهنگی و هویتی آن و همینطور نفتش، مسلما انگیزه های زیادی به فرانسه برای نفوذ بخشیده است.
فرانسه چگونه وارد اقلیم شد؟
گرچه کنسولگری فرانسه در اربیل سال 2008 افتتاح شد ولی نفوذ جدی سیاسی در معادلات این بازیگر، از سال 2017 کلید خورد. هنگامی که پس از برگزاری رفراندوم، بغداد با حمایت تمام قد ایران، حشدالشعبی و حمایت سیاسی ترکیه، اربیل را در فشار شدید قرار داد و تنگنای ژئوپلیتیک سختی را بر این حکومت محلی تحمیل کرد. در آن برهه زمانی نچیروان بارزانی، به اولین مقصدی که سفر کرد، پاریس بود. البته ترکیه هم با باز گذاشتن مرز خود برای این سفر، نشان داد که در مقابله با جدایی طلبی اقلیم جدی نیست. پس از این سفر به مرور گذرگاه های مرزی اقلیم با دولت مرکزی باز شد، توافقات زیادی حاصل شد و روند صادرات نفت هم از سر گرفته شد. گرچه در آن مقطع، هیچ کس متوجه میزان کمک های پاریس به اربیل نشده بود ولی هنگام سفر لودریان به اقلیم، سخنان بارزانی ها از گوشه ای از حقیقت ماجرا پرده برداشت. در این سفر، مسرور و نچیروان بارزانی هر دو از نقش فرانسه در دوره پسا رفراندوم تقدیر کردند. بر این اساس، فرانسه توانست هنگامی که اقلیم در مقابله با دولت مرکزی تنها مانده بود، از خلاء قدرت بهره برده و جای خود را به عنوان یک شریک اصلی برای اقلیم تثبیت سازد.
طی روزهای اخیر اقلیم کردستان عراق، تدریس زبان فرانسه را در برنامه های آموزشی مدارس این حوزه تصویب کرد. این اقدام گرچه چندان مورد توجه رسانه ها قرار نگرفته ولی از تحولی عمیق حکایت دارد. چنین تصمیمی مسلما در دراز مدت راه را برای نفوذ فرهنگی قوی تر فرانسه در اقلیم باز می کند و نفوذ فرهنگی مسلما برای دراز مدت برنامه ریزی شده است. بنظر می رسد با توجه به اهتمام فرانسه به مسائل اقلیم، اکنون نچیروان بارزانی درصدد است پای این دولت را به مسائل باز کند تا برای حمایت خارجی، تنها به واشنگتن تکیه نداشته باشد که سابقه خوبی در وفاداری ندارد. در مقابل، فرانسه هم که به دنبال استقلال عمل بیشتری در مقابل امریکاست و می کوشد تا وارد میدان رقابت غرب آسیا شود. پس این گرایشی دو طرفه میان پاریس و اربیل است که برنامه ریزی های بلند مدتی روی آن شده است.