امارات و رژیم صهیونیستی؛ روابطی که همیشه «عادی» بود-راهبرد معاصر
نماینده ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی: قطعنامه شورای حکام تعاملات میان ایران و آژانس را نادیده گرفته است قطعنامه شورای حکام علیه ایران تصویب شد پاسخ ایران به قطعنامه آژانس؛ راه‌اندازی مجموعه قابل‌توجهی از سانتریفیوژ‌های جدید و پیشرفته والری زالوژنی: جنگ جهانی سوم رسماً آغاز شده است وزیر خارجه ایران: عملیات وعده صادق ۳ علیه اسرائیل حتما انجام خواهد شد بیانیه مشترک ۷+۱ کشور در حمایت از ایران در نشست شورای حکام کمال خرازی: رای دیوان بین‌المللی کیفری در صدور حکم بازداشت نتانیاهو رسواکننده غربی‌هاست نماینده ایران در سازمان ملل: شورای امنیت به مصونیت اسرائیل پایان دهد شهردار یک شهر در ایالت میشیگان: برای دستگیری «نتانیاهو» و «گالانت» آماده‌ایم قطعنامه ضدایرانی امشب به رأی گذاشته می‌شود؛ ۶درخواست ۳کشور اروپایی از ایران آغاز فعالیت عراقچی در شبکه اجتماعی بلواسکای واکنش‌ها به حکم دادگاه لاهه برای بازداشت نتانیاهو بیانیه ضدایرانی تروئیکای اروپایی درباره برجام ادعای اتحادیه اروپا: اقدامات هسته‌ای ایران «توجیه غیرنظامی معتبر» ندارد عراقچی: ایران به گام غیرفنی اروپا پاسخ مناسب می‌دهد
ریشه های مشترک شکل گیری دولت های جعلی در منطقه

امارات و رژیم صهیونیستی؛ روابطی که همیشه «عادی» بود

نکته مهم این است که دولت های امارات و اسرائیل به دست انگلیس ساخته شده اند و همکاری آنها با یکدیگر تحت مدیریت انگلیس عجیب نیست. این همکاری در حمایت تل آویو و ابوظبی از ژنرال حفتر در لیبی کاملا واضح است. در حالیکه آمریکا غایب جنگ لیبی است اما انگلیس از روزهای اول شورش در بن غازی در شرق لیبی فعالیت میدانی داشت حتی زمانی که هنوز قذافی در طرابلس در حکومت بود.
محمدپارسا نجفي؛ کارشناس مسائل غرب آسیا
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۷ - ۳۱ مرداد ۱۳۹۹ - 2020 August 21
کد خبر: ۵۵۶۰۵

 

به گزارش راهبرد معاصر؛ امارات مانند دولت سعودي و بحرين از سال ها قبل داراي روابط پنهاني با رژيم صهيونيستي بوده از اين رو بهتر است به جای اصطلاح عادی سازی روابط از مفهوم دقيقتر آشكارسازي روابط دولت هايي سخن بگوییم كه با دست هاي انگليس در غرب آسيا ساخته شدند. اما سوالي كه مي تواند مفهومي مهمتر را يادآور شود اين است كه چرا اكنون اقدام به آشكارسازي روابط كردند؟

 

از نظر زمانی این آشکارسازی در شرایطی است که ترامپ برای انتخابات به یک موفقیت بین المللی در عرصه غرب آسیا نیاز دارد حال آنکه طرح بي معناي «معامله قرن» به شکست منجر شد.  در داخل رژیم صهیونیستی هم ناتانیاهو به شدت زیر فشار است و اقدامات وي در سال های اخیر این رژیم را با بحران های بسیاری مواجه کرده است. بنابراین وی نیز در مقابل رقبایش به یک موفقیت خارجی نیاز جدی دارد. از اين رو موج آشكارسازي روابط امارات سپس ديگر شيخ نشين هاي خليج فارس مي تواند به مانند هديه اي به ترامپ و ناتانياهو باشد.

 

بن زاید ولیعهد و طراح سیاست خارجی امارات هم بعد از شکست سختی که در لیبی از ترکیه دریافت کرد و فرسایشی شدن جنگ خونین یمنريال به یک حرکت تازه نیاز دارد تا خود را دوباره مطرح کند. از طرف ديگر با کشف ذخایر هیدورکربن در مديترانه شرقي، رقابت های ژئوپولتیک در منطقه جدی شده که صف بندی دولت های مختلف در لیبی بخشی از آن است. بر اساس یکی از سناریوها، همکاری امارات و اسرائیل تحت منافع انگلیس در منطقه مديترانه شرقي مطرح است که صدور منابع انرژی از سواحل فلسطین اشغالی به اروپا با خط لوله ای که هزینه آن را امارات عربی می پردازد مطرح است.

 

پس همكاري اسرائيل و امارات سطوح مختلف، اقتصادی، امنیتی و سیاسی را دربرميگيرد. به بیان دیگر اسرائیل باید در نقش مهار کننده ترکیه در مدیترانه شرقی و کاهش فعالیت میدانی آنکارا در لیبی به امارات کمک کند و ابوظبی نیز از غارت منابع فلسطین و لبنان توسط تل آویو حمایت کند. اما اين كار چه مزيتي براي لندن دارد.

 

"امارات" همانند اسرائيل، دست ساز لندن

انگليس در دسامبر 1971 بخشی از خاک کشور عمان را امارات نامید. پیش از آن هویتی موسوم به امارات در تاریخ وجود نداشته است و دولت ابوظبی در حقیقت فرهنگ عربي و تمدن اسلامي را نمايندگي نمي كند بلكه امتداد نفوذ انگلیس و در اصل زائده اي از تمدن غرب در منطقه غرب آسیاست.

 

تجاوز امارات به یمن و نابودی بسیاری از آثار باستانی آن كشور كه از تمدن های بسیار قدیمی حكايت مي كرد نشان دهنده فعالیت ابوظبی در مسیری ضد فرهنگ عربی و تمدن اسلامی است.  انگلیس در قرن بیستم اقدام به ایجاد دولت هایی دست ساز در غرب آسیا کرد تا منافع آن امپراطوری را تضمین کند. نقشی که امارات برای لندن ایفا می کند بیشتر به مانند يك تجارتخانه براي مديريت كردن تبادلات بازرگاني و روابط اقتصادي كشورهاي منطقه و پیوند دادن آن به اقتصاد انگلیس بوده است. مشابه نقشي كه هنگ كنگ براي انگليس در شرق آسيا ايفا كرده است.

 

علاوه بر اینکه طی چند سال اخیر امارات به نيابت از انگليس استيلا بر سواحل و گذرگاه هاي راهبردي غرب آسيا و شمال افريقا را بر عهده دارد  تا قدرت نابود شده امپراطوري خون ريز انگليس بازتولید شود. علاقه ابوظبي به اشغال سواحل جنوب و غرب يمن، اجاره بندر عصب در اريتره و استيلا بر سواحل لیبی به ویژه بنادر سرت و طبرق همچنین کودتا در سودان در این راستا قابل بررسی است.

 

نکته مهم این است که دولت های امارات و اسرائیل به دست انگلیس ساخته شده اند و همکاری آنها با یکدیگر تحت مدیریت انگلیس عجیب نیست. این همکاری در حمایت تل آویو و ابوظبی از ژنرال حفتر در لیبی کاملا واضح است. در حالیکه آمریکا غایب جنگ لیبی است اما انگلیس از روزهای اول شورش در بن غازی در شرق لیبی فعالیت میدانی داشت حتی زمانی که هنوز قذافی در طرابلس در حکومت بود.

 

انگلیس تلاش بسیاری کرد تا مجلس طبرق تشکیل شود و بعد از آن توافق مصر، یونان، رژیم صهیونیستی و قبرس صورت گرفت که منابع انرژی مدیرانه شرقی را میان خود تقسیم کردند. این روند با توافق آنکارا با دولت وفاق در طرابلس لیبی مبنی بر تقسیم منابع انرژی مدیرانه شرقی به چالش کشیده شد. به بیان دیگر هم توسعه طلبی امارات به نیابت از انگلیس برای سیطره بر سواحل لیبی به مخاطره افتاد هم رقیبی جدی برای منابع هیدروکربن مدیترانه مطرح شد که می تواند نقشه های اسرائیل را نقش بر آب کند.

 

همراستایی امارات و اسرائیل می تواند به هم افزایی آنها در مسیر تحقق اهداف انگلیس در لیبی و شرق مدیترانه منجر شود. همچنین لندن با ایجاد موج جدید عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل که از امارات شروع شد می تواند جایگزینی برای طرح امریکایی معامله قرن مطرح سازد.

انگلیس به موفقیت های رسانه ای در سطح جهان برای بازنمایی قدرت خود به شدت نیاز دارد تا بتواند به سرعت خود را جایگزین آمریکا در غرب آسیا معرفی کند که به سرعت در حال افول است. به این منظور لندن توانست از غیبت واشنگتن در لیبی استفاده کرده و فرانسه و روسیه را هم در حمایت از خلیفه حفتر با امارات و اسرائيل همراه سازد.

 

تلاش لندن براي بازتوليد قدرت

با بررسی راهبرد انگلیس برای بازگشت به قدرت امپراطوري سابق است كه می توان رفتار زیگزاگی امارات را نیز تحلیل کرد. بعد از شکست لندن در جنگ کانال سوئز در سال 1956  اثبات شد که انگليس دیگر یک ابرقدرت جهانی نیست و از آن تاریخ همواره تابعي از سياست جهاني امريكا بود که اوج این پیروی از واشنگتن را در جنگ عراق در سال 2003 می توان دید. لندن در يك دهه اخير تلاش کرد سیاست های ناسيوناليسي را در پيش گيرد و امپراطوری منقرض شده را بازیابی کند که مترصد استیلا بر سواحل و راهگذرهای مهم جهان شد.

 

در عرصه رسانه همانند ابعاد ژئواستراتژیک، امارات و اسرائیل همکاری تنگاتنگی با لندن دارند؛ رسانه هاي اماراتي مانند اسكاي نيوز عربي كه امتداد اسكاي نيوز لندن است در یک سال گذشته در عراق عليه ايران تبليغات كرد و شعار ((ايران برو برو )) را همسو با شبكه هاي انگلیس تكرار مي كرد اما همين شبكه هاي اماراتي با تبليغات فراوان روابط ميان ابوظبي و تل آويو را كمك به صلح و كاهش تنش و جنگ مطرح مي كنند در حاليكه امارات هرگز با اسرائيل در جنگ نبوده است كه بخواهد صلح كند.

 

در زمان جنگ هاي اعراب و اسرائيل در سال هاي 1948 و 1956 و 1967 هنوز امارات با دست انگلیس ساخته نشده بود و در جنگ 1973 هم دولت ابوظبي ارتشي نداشت كه بخواهد وارد جنگ شود. در تجاوزات رژيم صهيونيستي به لبنان چه در سال 1982 و چه در سال 2006 امارات هيچ كمكي به لبنان نكرد و در خوشبينانه ترين حالت، بي طرف بود. برعكس امارات مقاومت مردم غزه عليه اشغالگران قدس را محكوم مي كند و خواستار پايان دادن به مقاومت اسلامي حماس و جهاد اسلامي در غزه عليه اسرائيل است. بنابراین هیچ تنش و جنگی میان امارات  واسرائیل تاکنون نبوده است چرا که انها امتداد سیاست های انگلیس و تمدن غرب در جهان اسلام هستند.  اگر بخواهیم صلح طلبی امارات را ببینیم باید سری به سواحل غرب و جنوب یمن بزنیم و جنایاتی که ارتش امارات در تعز، الحدیده و عدن انجام می دهد را به نظاره بنشینیم كه يادآور جنایات انگلیس در زمان تجزیه یمن است.

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر
آخرین اخبار