شیفت پارادایمی اصلاحات از «آزادی و توسعه» به «عدالت و معیشت»؛ راست یا دروغ!؟-راهبرد معاصر

شیفت پارادایمی اصلاحات از «آزادی و توسعه» به «عدالت و معیشت»؛ راست یا دروغ!؟

امروز در شرایطی که سیاست‌های نئولیبرالی و عملکرد ناامید کننده دولت تدبیر و امید، بیشترین شکاف‌های اجتماعی را به بار آورده، اصلاح‌طلبان سعی دارند با تکیه نمادین بر عدالت خواهی، خود را مصلح جامعه جا بزنند و با این نقش‌آفرینی تازه، راه خود را از راه دولت مورد حمایت خویش، جدا کنند. اصلاح‌طلبان آگاهند در موقعیتی مشکلات معیشتی دغدغه‌ی اصلی مردم شده است، دیگر شعارهای لوکسی نظیر جامعه مدنی و توسعه‌سیاسی، خریداری نخواهد داشت و باید برای جلب نظر مردم، ادعای عدالت‌خواهی کنند؛ به بیانی اگر جریان اصلاحات می‌خواهد زنده شود، مجبور است در فاصله یک‌سال تا انتخابات ریاست‌‌جمهوری 1400، شعار عدالت‌خواهی سر بدهد.
میلاد خدائی؛ کارشناس مسائل سیاسی
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۱ - ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ - 2020 September 16
کد خبر: ۵۹۰۵۲

شیفت پارادایمی اصلاحات از «آزادی و توسه» به «عدالت و معیشت»؛ راست یا دروغ!؟

 

به گزارش راهبرد معاصر، در ادبیات این روزهای سردمداران جریان اصلاح طلبی عباراتی غریب با آنچه تا کنون از مدعیان اصلاحات استماع شده است به گوش می‌رسد. از پافشاری بر «عدالت اجتماعی» تا تاکید بر «بازگشت به مطالبات عمومیِ جامعه ناظر بر موضوع اقتصاد و معیشت». جالب اینکه این شعارها از افراد اثرگذاری مانند حمیدرضا جلایی‌پور، سعید حجاریان، عباس عبدی و چند تن دیگر از اصلاح طلبان رادیکال صادر شده است. افرادی که با بسط ایدئولوژیک گفتمان دولت هاشمی رفسنجانی و پس از آن خاتمی _که متوجه موضوع نشر اشرافی‌گری بود_ خود به فقر و تبعیض در جامعه‌ی ایرانی دامن زدند. افرادی که با حمایت از دولت تدبیر و امید حسن روحانی، در زمره مسببان اصلی مشکلات اقتصادی امروز کشور هستند. اینکه چگونه امروز قبای گشاد عدالتخواهی و مردم‌داری/مردم‌محوری بر تن این افراد است خود محل تامل است. اما چرا اصلاحات شعارهای عدالتخواهانه را سر دست گرفته است؟ 

 

افزایش شکاف اجتماعی حاصل از سیاست‌های توسعه‌محورانه و عملکرد ناامیدکننده دولت حسن روحانی، باعث شده تا اصلاح‌‌طلبان، امروز ناگزیر برای همراه‌شدن با وضعیت اجتماعی و در نتیجه جانماندن از معادلات قدرت و سیاست در ایران، نقاب عدالت‌خواهی به صورت بزنند. این صورتک البته تناسبی با سیرت این نقابداران ندارد و بیشتر نوعی فرصت‌طلبی سیاسی برای بهره‌برداری از وضعیت موجود است. طرز اندیشه و قالب گفتمانی اصلاح‌‌طلبان، بی‌شک عدالت‌خواهی آنها را بی‌اعتبار و ناممکن می‌کند.

 

عدالت؛ ابزاری برای روتوش عملکرد گذشته

«حمیدرضا جلایی‌پور» فعال و کنشگر اصلاح‌طلب چندی پیش در «امتداد» درباره غفلت اصلاح‌طلبان نسبت به عدالت‌خواهی، نوشت: «از دوره اصلاحات یکی از جهت‌گیری‌های اصلاح‌‌طلبان تقویت عدالت ‌اجتماعی بود ولی این جهت‌گیری، در زیر شعار تقویت توسعه ‌سیاسی و جامعه‌ مدنی اصلاح‌‌طلبان چندان دیده نمی‌شد.»، «در انتخابات سال 84 وقتی احمدی‌نژاد در دور دوم در برابر هاشمی‌رفسنجانی 17 میلیون رای آورد، اصلاح‌‌طلبان بیشتر متوجه اهمیت عدالت اجتماعی ‌شدند. پس از دی 96 [نیز] در گفتمان اصلاح‌‌طلبان، شعار عدالت اجتماعی برجسته‌تر از قبل شده است.» اظهارات جلایی‌پور به وضوح نشان می‌دهد که عدالت‌‎خواهی اصلاح‌‌طلبان، واجد ارزشی اصیل و ذاتی نیست بلکه صرفا واکنشی به تحولات اجتماعی و سیاسی[پیروزی احمدی‌نژاد یا اعتراضات دی‌96] با دلمشغولی جانماندن از قافله قدرت است.

 

«سعید حجاریان» از جدی‌ترین نظریه‌پردازان جریان اصلاحات نیز چندی پیش در گفت‌وگویی با روزنامه «همشهری» با اشاره به لزوم تعیین موضع نظری و عملی اصلاح‌طلبان درباره عدالت‌خواهی، تاکید‌کرد: «در کوتاه‌مدت معتقدم اصلاح‌‌طلبی علاوه بر دموکراسی و لوازمش باید درباره چند مؤلفه نظر دقیق و صریح داشته باشد که نخستین آنها عدالت است. به هر حال یکی از بن‌مایه‌های انقلاب، خیزش علیه نابرابری و فاصله طبقاتی بود که اکنون با هر دو درگیر هستیم؛ پس، فرد یا حزب اصلاح‌‌طلب باید به‌لحاظ نظری و عملی بداند و بگوید پاسخش به مساله عدالت چیست.» پیش از این نیز چهره‌های دیگری از جریان اصلاحات درباره بایدهای باز‌‌سازی و بازخوانی گفتمانی اصلاح‌‌طلبان، حول عدالت‌خواهی، سخن به میان آورده بودند. برای نمونه «محسن آرمین» از اعضای سازمان منحله مجاهدین انقلاب، مهر 98 در گفت‌وگویی با ایرنا، با اشاره به خلأ عنصر عدالت در گفتمان اصلاح‌‌طلبی، گفت: «مشکل اصلاح‌‌طلبان، نداشتن یک گفتمان جدید و ناظر به اصلی‌ترین مشکلات کشور است که عدالت‌خواهی و فسادستیزی بخشی از آن است.» رویکرد عقلانی و ابزاری به عدالت، اصلاح‌‌طلبان را در مظان فرصت‌‌طلبی[کانفورمیسم] قرار داده، با این مضمون که آنها هر جا مصلحت بدانند، حاضرند از آنچه قبلا روی آن تاکید داشتند، به راحتی گذر کنند و به کسی یا کسانی نزدیک شوند که از اساس با آنها، تغایر معرفتی و اخلاقی دارند. برای نمونه، چپ‌هایی که در خرداد 76 و برای انتخابات هفتم ریاست‌‌جمهوری، شعارهای مبتنی بر توسعه سیاسی و جامعه مدنی داشتند و با پافشاری بر این مضامین، توانستند راهی پاستور شوند، 12 سال بعد و در انتخابات 88 به شخصیتی گرایش یافتند که سابقه سیاست‌ورزی او در نهاد نخست‌وزیری بیانگر کمترین قرابتی با گرایشات لیبرالی‌شان نداشت. موسوی تیر 86 با تاکید بر اصل 43 قانون اساسی [این اصل با متوجه‌کردن دولت به ریشه‌كن ‌كردن فقر و محرومیت، وظایفی را بر دوش دولت بار می‌کند/ این اصل دقیقا خلاف اندیشه لیبرالی است که دولت را کوچک و در حد پاسبان شب می‌خواهد] گفت: «رشد کشور ما در گرو یک اقتصاد اخلاقی و یک سیاست اخلاقی است و جز این با مردم نمی‌توانیم ارتباط برقرار کنیم.» به بیانی، اصلاح‌طلبان در سال 88، از این منظر به موسوی به‌عنوان چهره‌ای ضد‌ارزش‌های لیبرالی و عمدتا چپ، گرویدند تا در برابر احمدی‌نژاد به‌عنوان چهره‌ای مردمی، قابلیت و توان عرض اندام و تقابل داشته باشند. [برگرفته از یادداشت حسام رضایی در صبح نو]. این مورد تاریخی نیز دقیقا موید آن چیزی است که در سطور قبل به آن اشاره کرد مبنی بر اینکه نگاه و نگرش اصلاح‌طلبان به عدالت، بازتوزیع منابع و رفع محرومیت، نه ارزش‌مدارانه بلکه اصلا ابزاری و عمدتا معطوف به قدرت و کسب قدرت است.


 
سال انتخابات 1400 و مناسبات انتخاباتی    

امروز نیز و در شرایطی که سیاست‌های نئولیبرالی و عملکرد ناامید کننده دولت تدبیر و امید، بیشترین شکاف‌های اجتماعی را به بار آورده، اصلاح‌طلبان سعی دارند با تکیه نمادین بر عدالت خواهی، خود را مصلح جامعه جا بزنند و با این نقش‌آفرینی تازه، راه خود را از راه دولت مورد حمایت خویش، جدا کنند. اصلاح‌طلبان آگاهند در موقعیتی مشکلات معیشتی دغدغه‌ی اصلی مردم شده است، دیگر شعارهای لوکسی نظیر جامعه مدنی و توسعه‌سیاسی، خریداری نخواهد داشت و باید برای جلب نظر مردم، ادعای عدالت‌خواهی کنند؛ به بیانی اگر جریان اصلاحات می‌خواهد زنده شود، مجبور است در فاصله یک‌سال تا انتخابات ریاست‌‌جمهوری 1400، شعار عدالت‌خواهی سر بدهد.

 

«بزک گفتمانی»؛ شیفت از «آزادی و توسه» به «عدالت و معیشت»

چپ‌ها با فرارسیدن انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم نیز علم و کتل آزادی‌خواهی را برافراشتند، رقیب راست‌گرای خود را متحجر و انحصارگرا معرفی کردند و با همین ترفند، پیروز شدند. به بیانی می‌شود چنین تحلیل کرد که شیفت گفتمانی چپ‌ها از عدالت به آزادی، نه برآمده از تغییر ماهوی در اندیشه آنها، بلکه پاسخی مقطعی به نیاز روز و صرفا با هدف تسخیر قدرت بود.

 

در روزهای اخیر نیز برخی اصلاح طلبان، گفتمان عدالت و بازگشت به مطالبات معیشتی مردم را مطرح نموده اند. این مردم‌داری، اصالتا مردم فریبی است؛ چرا که بیش از وجود ارزش‌های ذاتی در آن، متمرکز بر مناسبات قدرت است. می‌توان این شیفت گفتمانی که عمدتا معطوف به توجه بیشتر به مطالبات طبقات فرودست و کارگری است را با هدف احیای جایگاه اجتماعی اصلاحات به منظور اثرگذاری بر نتایج انتخابات 1400 ارزیابی نمود. هر چند بعید است اصلاح طلبان با این «بزک گفتمانی» راه به جایی ببرند.

 

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده
آخرین اخبار