به گزارش راهبرد معاصر ، وب سایت شبکه خبری "سیانان" آمریکا، با انتشار مقالهای به قلم "تریتا پارسی" استعفای اخیر "محمد جواد ظریف" را قماری حساب شده از جانب این دیپلمات ایرانی دانسته که موجب تقویت بیشتر او در عرصه سیاست داخلی ایران شده است.
در این مطلب آمده است:
تقریبا یک هفته پس از آنکه "محمد جواد ظریف"، وزیر امور خارجه ایران، استعفای خود را در صفحه اینستاگرامش اعلام کرد، مشخص شده است که ظریف دست به یک قمار سیاسی با ریسک بالا زد و نتیجه آن را هم گرفت. ظریف فکر میکرد که با استعفایش هم مردم و هم بسیاری از نخبگان سیاسی در پشت او قرار میگیرند و رهبران ارشد حکومتی ایران محبور میشوند، اعتماد خود به ظریف را تحدید کنند.
تقویت ظریف در شرایطی که موجودیت "برجام" طی ماههای اخیر و آتی با چالشهای موجود و بیشتری مواجه میشود، میتواند برای یقای برجام فرصت و زمان بیشتری بخرد.
ظریف اولین مقام در تاریخ ایران نیست که این قمار را انجام داده است. در سال 1952 (1331)، نخست وزیر وقت "محمد مصدق"، هم قماری مشابه انجام داد. او برای در اختیار گرفتن وزارت جنگ از سمت خود استعفا کرد و شاه با پذیرش استعفای او "احمد قوام" سیاستمدار ایرانی را، که از رویکرد نرمتری نسبت به بریتانیا حمایت میکرد، به نخست وزیری منصوب کرد. این پایان ماجرا نبود و استعفای مصدق از سوی جامعه ایرانی پذیرفته نشد و منجر به یک قیام ملی 5 روزه شد و در نهایت شاه تحت فشار مجبور شد مصدق را به نخست وزیری برگرداند و وزارت جنگ را نیز به او بسپرد.
مصدق در عرض پنج روز از زمان استعفای خود، به شدت تقویت شد و محبوبتر از همیشه بود. با این وجود پیروزی سیاسی او کوتاه مدت بود، زیرا ایالات متحده و بریتانیا یک سال پس از آن، در کودتایی مشترک، او را سرنگون کردند.
اما قمارهای سیاسی دیگری نیز در تاریخ ایران بوده که جواب نگرفته که یک مورد اخیر آن قهر 11 روزه احمدی نژاد در سال 2011 بود که در نهایت محکوم به تسلیم شدن خود او شد. احمدی نژاد بر سر مخالفت رهبری با اخراج وزیر اطلاعات کابینه خود، 11 روز خانهنشین شد و حتی سر جلسات کابینه خود نرفت و امیدوار بود با این کار در نهایت رهبری را وادار به پذیرش خواسته خود کند.
اما رهبر ایران نه تنها به خواسته او تن نداد، بلکه به احمدی نژاد اولتیماتوم داد که یا به سر کار خود برگردد و یا برای همیشه استعفا کند. در نهایت احمدی نژاد پس از قهر 11 روزه مجبور شد دست از پا درازتر و در حالتی تحقیر و تضعیف شده به سر کار خود بازگردد.
اما شرایط قمار سیاسی ظریف پیچیدهتر بود. هنگامی که برنامه جامع اقدام مشترک (موسوم به برجام و یا توافق هسته ای با ایران) به سرانجام رسید، محبوبیت ظریف در اوج خود بود. از او پس از به سرانجام رساندن برجام هنگام بازگشت به ایران مثل یک قهرمان صاحب مدال طلای المپیک، استقبال شد. اما خروج یکطرفه دونالد ترامپ از برجام طی ماههای اخیر، ایرانیان را به شدت ناامید کرده است. ایرانیها که هرگز نتوانستند آن گونه که انتظار داشتند از مواهب اقتصادی برجام استفاده ببرند، و با تحریمهای جدید ترامپ - همراه با سوء مدیریت و فساد اداری- ایرانیان عادی با آینده اقتصادی تیرهای مواجه شدهاند.
خرابکاری ترامپ در برجام، "حسن روحانی" رییس جمهوری ایران را زیر فشار سیاسی بیشتری از جانب تندروها در ایران قرار داده است. تندروها طی ماههای اخیر به طور فزاینده، در تلاش بودند ظریف را مقصر مشکلات اقتصادی جلوه دهند، آنها نه تنها خواستار پایان دادن به حضور ایران در برجام هستند بلکه با تصویب لوایحی چون پیوستن ایران به " اف ای تی اف" نیز مخالفت شدید دارند و مخالف هر گونه گشایش احتمالی در روابط تهران و واشنگتن هستند.
در- فضای سیاسی- ایران ظریف مترادف با دیپلماسی است. پس از سخنرانی ماه گذشته ظریف در کنفرانس امنیتی مونیخ که حتی تندروها را به تجلیل از لحن او واداشت، این دیپلمات ایرانی فرصت را مناسب دید تا قمار سیاسی خود را آغاز کند. او مثل مصدق اعلام استعفایش را به عموم مردم اطلاع داد تا واکنش افکار عمومی را برانگیزد.
این دیپلمات زیرک ایرانی، میدانست که استعفای او بیمعنی است و به احتمال خیلی زیاد و به خاطر هزینه سیاسی بالای پذیرش استعفای او، از سوی رییس جمهوری و رهبری نظام مورد پذیرش قرار نخواهد گرفت.
در واقع کمتر از 24 ساعت پس از اعلام استعفای ظریف، شاخص بورس تهران رو به کاهش گذاشت و 150 نفر از اعضای پارلمان ایران با نگارش نامهای به حسن روحانی، از او خواستند با استعفای ظریف، موافقت نکند. همه فرستادگانی که - طی ساعات پی از استعفای ظریف - پیش ظریف فرستاده شده بودند، به او پیام داده بودند که به سر کار خود بازگردد چون استعفای او "علیه منافع ملی" ایران است.
حتی چهرههای کلیدی محافظهکاران نیز پس از استعفای ظریف، زبان به ستایش او گشودند. ژنرال "قاسم سلیمانی" فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با صدور بیانیهای ظریف را فردی دانست که "همواره مورد اعتماد و حمایت مقامات عالی ایران از جمله رهبری نظام بوده است."
حمایتهای ارایه شده از ظریف پس از ماجرای استعفایش، موقعیت او را در عرصه سیاسی ایران تقویت کرده و سپری شده است تا او را از حملات تندروهای مخالف دیپلماسی در ایران، محافظت کند.
اما این تنها تندروها در ایران نیستند که از پایان ماجرای استعفای ظریف دلسرد و ناامید شدند. طرفداران مقابله با ایران در واشنگتن، تل آویو و ریاض هم از پایان ماجرای استعفای ظریف، پس از اینکه جشن زودهنگام خروج ظریف از دولت ایران را گرفتند، با بازگشت دوباره او به کابینه، دلسرد و ناامید شدند.
"نتانیاهو" نخست وزیر اسراییل پس از استعفای ظریف در توییتی نوشت: "ظریف رفت...خلاص شدیم." او با این توییت سریع خود نشان داد از ظرافتهای فضای سیاسی کشوری که آن را بزرگترین تهدید موجودیتی اسراییل میخواند، بیخبر است.
"خالد بن سلمان" معاون وزیر دفاع عربستان سعودی – برادر محمد بن سلمان ولیعهد سعودی- هم در توییتی در نخستین ساعات استعفای ظریف به این مساله واکنش نشان داد و نوشت:" استعفای ظریف نشان از این دارد که رویکرد مسالمت آمیز ظریف در قبال اروپا ارزش زیادی در کشورش ندارد."
برای باقی ماندن برجام، تقویت موضع ظریف حیاتی است. محاسبات میگوید که با جنگ اقتصادی که ترامپ علیه ایران شروع کرده، وضعیت اقتصادی ایران روز به روز رو به وخامت بیشتر خواهد رفت. تلاش اروپاییها برای راهاندازی یک سازوکار مبادلات مالی با ایران (اینستکس) هم بیش از اینکه یک محرک اقتصادی برای ایران باشد بیشتر اقدامی سیاسی از جانب اروپاییها برای نشان دادن اهمیتی است که آنها برای برجام قایلند و از آن حمایت میکنند.
بدتر اینکه دوره مسئولیت دو تن از مسئولان ارشد اروپایی حامی برجام یعنی "فدریگا موگرینی " و "هلگا اشمیت" معاون او هم در ماه می سال 2019 به سر خواهد آمد. پس از ماه می، از معماران اصلی برجام، این تنها ظریف و "سرگئی لاوروف" همتای روس او هستند که در مسندهایشان باقی خواهند ماند.
در چنین شرایطی تقویت موضع ظریف از دوجنبه دیگر دارای اهمیت است:
نخست اینکه حضور ظریف این پیام را به دولت ترامپ میدهد که تلاش آنها برای ناامید کردن ایرانیها از برجام و گشودن دریچه جنگ به سوی این کشور، محکوم به شکست خواهد بود. به بیان دیگر حضور ظریف در جایگاه وزارت امور خارجه ایران جنگ طلبان جهانی را، از خواسته اصلیشان یعنی مقابله نظامی با ایران، محروم میکند.
دوم اینکه حضور ظریف در سمت وزارت خارجه هشداری به دولت احتمالی – دموکرات- آمریکاست: دولت دموکرات آتی آمریکا باید آن قدر عاقل باشد که دوباره – بی چک و چانه - به توافق برجام بازگردد بدون اینکه وسوسه شود تا پیش شرطهای جدیدی برای عمل به تعهدات برجامی ایالات متحده آمریکا، تعیین کند.
به بیان دیگر، درست همانطور که دموکراتهای آمریکا هرگونه تلاش احمقانه برای مذاکره دوباره در مورد توافقنامه جهانی تغییرات اقلیمی "پاریس" را رد خواهند کرد، باید برای بازگشت آمریکا به برجام هم، چنین مسیری در پیش گیرند. اگر دموکراتها به مسیرهای متفاوتی درباره نحوه رفتار با این دو توافقنامه بینالمللی (برجام و معاهده پاریس) متوسل شوند، - مانند عمل به توصیه برخیها که میگویند دولت دموکرات آتی آمریکا باید به استراتژی ترامپ در قبال برجام ادامه دهد - این کار آنها به ایرانیان ثابت خواهد کرد که ظریف مسیر اشتباهی پیموده و حق با آنهایی است که میگویند: "آمریکا قابل اعتماد نیست."