به گزارش راهبرد معاصر، پیکر ۸ تن از شهدای مدافع حرم که طی سال های گذشته در خان طومان سوریه به شهادت رسیده بودند، شناسایی شده است.
پیرو تدبیر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی مبنی بر تفحص در محور خان طومان سوریه پس از آزادسازی این مناطق، گروه تفحص ایثارگران سپاه در منطقه مستقر شد و پس از ماهها تلاش خستگیناپذیر، پیکرهای مطهر تعدادی از شهدای جبهه مقاومت کشف شد. شهیدان والامقام رضا حاجیزاده، علی عابدینی، محمد بلباسی و حسن رجاییفر از استان مازندران، شهید زکریا شیری از استان قزوین، شهید مجید سلمانیان از استان البرز، شهید مهدی نظری الیاسی لرستانی (اعزامی از استان خوزستان) و شهید محمود رادمهر شهدای تفحص شده منطقه خان طومان هستند که به زودی بر بال ملائک و بر دوش مردم شهیدپرور تشییع خواهند شد.
نبرد معروف خانطومان در شهرک خان طومان در نزدیکی حلب روی داد که در نهایت منجر به تسلط تروریستها بر این منطقه شد. ائتلاف تروریستی «جیش الفتح» حملات شدیدی به شهرک «خان طومان» در جنوب غرب حلب آغاز کرد و سرانجام موفق شد پس از عملیاتهای ناکام قبلی، این بار با دادن بیش از ۷۰ کشته آن را مجددا اشغال کند.
تاریخ باید بداند دفاع از حرم عمه سادات حضرت زینب (س) دلیل نمیخواهد، راهنمایش دل است و بهانه اش هم دل؛ و بیعت حسینیان زمان بیعتی است به رنگ خون که جلوهای از این عهد و پیمان را پیکر مطهر شهدای مدافع حرم به تصویر کشیدهاند.
سربازان فداکار و جانبرکف لشکر همیشه پیروز اسلام، کربلایی عمل کردند و همچون سالهای دفاع مقدس، این بار در دفاع از حرم حضرت زینب کبری (س) از جان خویش گذشتند و بهسوی معبود خود پر کشیدند.
حسن بهاری، رزمنده مدافع حرم مازندرانی حماسه خان طومان را اینگونه توضیح میدهد: «منطقه خان طومان به لحاظ جاده کمربندیای که 8 کیلومتر است موقعیت استراتژیکی برای تروریستها محسوب میشود. در واقع داعش از این راه به ترکیه نفت میفروشد و تجهیزات نظامیاش را تهیه میکند،
ما درحال پیشروی و گرفتن این جاده بودیم و درصورت پیروزی قوای ما، حلب به صورت کامل در محاصرهمان قرار میگرفت. ترکیه به تروریستها خبر داد که باید هر چه زودتر تکلیف این کمربندی و شاهراه روشن شود، چون در صورت بسته شدن آنجا توسط ایرانیها دیگر ارسال سلاح، مهمات و نیرو از این مسیر امکان پذیر نیست که در این صورت خیلی دوام بیاورید ده روز است.
روسیه شبانهروز در حال بمباران این منطقه بود تا اینکه آمریکا به روسیه اعلام کرد دو روزی دست نگه دارد، در واقع آتش بس شود و حملات توپخانه ای و هوایی اش را متوقف کند تا کشته ها و زخمی ها جمع آوری شوند.
در این ایام، عربستان تمام زندانیهای خاورمیانه را میخرید و به عنوان مجاهد به مرزها میفرستاد تا سه ماه برایشان بجنگند، بعد از سه ماه اگر زنده بودند، آزادند و در این مدت هم حقوق خود را به روز می گیرند. در این بین دو هزار نیرو هم برای هجوم تزریق شد و تمام سلاح هم از مرز آمد.
نیروهای جبهه مقاومت در این طرف درگیری قوایی متشکل از 70 رزمنده مازندرانی از ایران، 850 رزمنده از تیپ فاطمیون، 400 رزمنده نجبا عراقی و 280 رزمنده سوری بود.
شهید رضا حاجیزاده
شهید رادمهر 15 فروردین با نیروهایش رسید، چهار روز بعد این درگیری آغاز شد که رزمندههایی مثل سالخورده و بواس در این جریان شهید شدند و خط عمار شکست خورد اما نیم ساعت بعد دوباره خط پس گرفته شد. واقعا باید به مازندرانی بودنمان افتخار کنیم چون جانانه جنگیدند. شهید خلیلی که با آرپیچی نفربر میزد، خودش مجروح شد و تروریستها چند روز بعد اعلام کردند او را اسیر کردند و کشتند.
دشمن چهارشنبه نیرو آورد و پنجشنبه ساعت یک بعدازظهر آتش تهیه شروع شد. ما هنوز اطلاعات دقیق از منطقه نداشتیم. رزمندههایی که در دفاع مقدس بودند میگفتند: در کربلای 4 هر یک متر یک متر خمپاره میآمد اما در خانطومان آن روز هر یک وجب یک وجب، یک خمپاره می خورد، حتی بچههایی که در سنگر هم بودند، زخمی میشدند.
شهید علی عابدینی
خانطومان را سال گذشته(94) در برج 9 گرفته بودیم، به خاطر همین دشمن تمام نقاط را از جمله ساختمان فرماندهی، مخابرات و آماد را ثبت شده داشت و نیاز نبود چهار تا خمپاره بزند، بعد تصحیح کند و گلوله پنجم درست بخورد به هدف. همان اولین گلوله مستقیم میخورد به هدف. حالا با توجه به دو هزار نیروی تکفیری که وجود داشت همه دست به دست هم دادند تا خانطومان را پس بگیرند.
جنگیدن در سوریه سخت است. آنجا دیگر جنگ با کلاش و تیربار نیست. دشمن برای زدن یک نفر، توپ 23 که مختص هواپیما است میآورد و با کُرنت آدم میزنند در صورتی که این سلاح فقط تانک را منفجر میکند. عربستان آنقدر سلاح میدهد که برایش مهم نیست چه سلاحی کجا مصرف میشود.
ساعت یک تا یک و نیم آن روز آتش تهیه شروع شد. در ساعت سه یا سه و نیم بعد از ظهرتانک پی ام پی انتحاری و پر از مهمات منفجره را به طرف خانطومان فرستادند اما قبل از اینکه تانک پی ام پی به وسط شهر برسد، یکی از رزمندههای زرهی فاطمیون با تانک، تانک بی ام پی را زد.
با این انفجار عظیم خیلی از رزمندههای فاطمیون و دیگر گروهها مجبور شدند به عقب برگردند و عدهای هم مجروح و زخمی بودند. ماندیم 70 نفر مازندرانی و 100 تا 150 نفر هم سایر نیروها (جمعاً 200 نفر) در مقابل دو هزار تروریست.
بعد از این انفجار، از طریق بهپاد و هلیشات خبر دادند که خط خالی شده و نیروهای آنها در حال عقب نشینی هستند، تانکها را حرکت بدهید. از هر خطی که 150 متر هم نمیشد، 5 یا 6 تانک آمد. بدنه تانکها هم سُر بود و وقتی آرپیچی به آن میخورد، سُر میخورد و رد میشد. جلوی چشم ما یکی از رزمندهها با آرپیچی زد به تانک و تانک دشمن منفجر نشد، فقط گلوله آرپیچی روی تانک سُر خورد و رد شد.
آنها 4 خط و چهار مدل مختلف نیرو داشتند و دائم هم بهشان نیرو تزریق میشد. سری اول آنها موادی به بدنشان میزنند که چیزی نمیفهمند و خوشحالی زایدالوصفی به آنها دست میدهد و هر چیزی جلویشان بیاید را نابود میکنند. پشت سر مهاجمینشان، نیروهای اعتقادیشان بود، سومین گروه مزدورها و پولکیها بودند و در ردیف چهارم نیروهایی بودند که فقط تیر خلاصی میزدند. این گروه آخر که میآیند بقیه نیروها میدانند اگر بخواهند زنده بمانند باید خط را بگیرند در غیر این صورت کشته میشوند.
شهیدان سید طاهر و حسین مشتاقی در این مرحله شهید شدند و شهید قنبری دیدهبان ما هم چون در همان ساعت اول به شهادت رسید، توانستند پیکرش را به پشت جبهه برگردانند اما بقیه ساعت 4 به بعد شهید شدند و پیکرشان در دست نیروهای داعش ماند. قبلا به راحتی با گرفتن مبلغی پیکرها را میدادند اما الان عربستان آنقدر در گوششان خواند که جسدها را ندید تا خانوادههای آنها تا قیام قیامت در ذهنشان باشد که پیکر عزیزانشان آنجا ماند. مانند پیکر شهید حبیب اللهپور که سال قبل(94) شهید شده بود.
شهید حسن رجاییفر
از بعدازظهر اوضاع به گونهای شد که نبرد کوچه به کوچه شده بود و دیگر کلاش را انداختیم و با نارنجک میجنگیدیم، جنگ تن به تن شده بود که اعلام کردند، برگردید عقب. عقب برگشتن برای ما که رفیقانمان را که سر یک سفره با هم نشسته بودیم و حالا دیگر شهید شدند بسیار سخت بود که بدون پیکرشان برگردیم. نمیدانستیم باید جواب خانوادهشان را چطور بدهیم. بچههای مازندران در آن وضعیت و در شرایطی که آب و غذا هم نداشتیم تصمیم گرفتیم بمانیم و بجنگیم. در این موقعیت سردار رستمیان قصد داشت به خط برود که گذاشتیم گفتیم حاجی اگر صدای شما پشت بیسیم قطع شود دیگه کار بچهها تمام است. ما خط به خط، کوچه به کوچه عقب آمدیم.
در فاصله 4 تا 5 متری خانه، دیدهبان آنها مرا دید و خمپاره 120 را زدند که با موج انفجار پرت شدم به طرف دیوار و بیهوش شدم و از دید دیدهبان خودی خارج شدم که او هم فکر کرد به شهادت رسیدم و در بیسیم اعلام کرد که محسن بهاری نیز به شهادت رسید.
سمت راست ما ارتفاعی بود که بالایش چند تا خانه بود. ما اگه قرار بود دور نخوریم باید حتما آن خانهها که چون دیوارش زرد بود، معروف به خانهی زرد بود را نگه میداشتیم که به آن ارتفاع تلاربعین میگفتند. تا ورودی آن خانه رسیدیم، پهباد ما اعلام کرد در خانه کسی نیست اما اطلاعات غلط بود. سید رضا طاهر با رعایت احتیاط دیوار به دیوار و ستون به ستون رفتند، تا سید رضا در را باز کرد، یک خشاب کامل بر سینه سید رضا طاهر خالی شد که با همان حال در لحظات آخر با زبان مازندرانی گفت «دله نه این وشون دله درنه» مشتاقی با بیسیم پشت دیوار شنید و مجالی هم به او ندادند پشت خانه به شهادت رسید.
مدافع حرم عمه سادات(س) محمد بلباسی
شهید کابلی هم با اصابت خمپاره به شهادت رسید. شهید بلباسی که در مناطق عملیاتی راهیان نور همیشه با او بود، رفت که شهید کابلی را بیاورد، شهید بریری هم برای کمک به بلباسی رفت تا در میان تیر و ترکش تنها نباشد. وقتی پیکر کابلی را روی ماشین گذاشتند، با قناسه هر دو را از پشت زدند. عکسهای شهید بلباسی را اگر ببینید صاف دراز کشیده و پشت سرش خون جاری شد. اینها واقعا مردانه ایستادند. من خط به خط عقب میآمدم و شاهد این قضایا بودم.
شهید رادمهر رفت به سمت ساختمان فرماندهی تا اطلاعات را امحا کند اما سید جواد اسدی میدانست که ساختمان در محاصره است رفت تا کمک رادمهر شود. سید جواد دوید داخل کوچه تا وارد ساختمان فرماندهی شود، وسط راه دوازده هفت به اوخورد و پرت شد خورد به دیوار و افتاد پایین. آتش سنگین بود و هر دو به شهادت رسیدند.با توپ 23 هر چی آمد، می دوختنش!
رزمندههای ما مظلومانه به شهادت رسیدند. خانطومان در 40 کیلومتری حلب بود. خانطومان بهانه بود، هدف آنان حلب بود، اگر مقاومت نمیکردیم و تا یک روز آنها را در خانطومان متوقف نمیکردیم، تکفیریها به راحتی به حلب میرسیدند، مثل قضیه منافقین که قصد داشتند به تهران برسند اما در کرمانشاه متوقف شدند. اما رزمندگان ما 200 نفری در مقابل دو هزار نفر ایستادگی کردند. مجاهدان اسلام در خانطومان با چنگ و دندان ایستادگی کردند.
ایستادگی این شهدای عزیز موجب شد تا تروریست ها خواب تصرف کامل حلب را به گور ببرند.
نکته جالب اینکه قبلا تروریستها به راحتی با گرفتن مبلغی پیکرها را میدادند اما در قضیه خانطومان عربستان آنقدر در گوششان خواندند که جسدها را ندید تا خانواده های آنها تا قیام قیامت در ذهنشان باشد که پیکر عزیزان شان ماند آنجا. اما سردار سلیمانی در دیدارش با خانواده آنها گفت پیکرهای مطهر برخواهد گشت. این جمله سردار وعده صادقی بود که دل خانواده ها را شاد کرد.
پس از شهادت شهید مجید سلمانیان در خانطومان، ویدئویی از وی منتشر شد که ژرفای ارتباط معنوی و دلی شهدای مدافع حرم با حضرت زینب سلام الله علیها را به خوبی به تصویر میکشد. آنجا که به روحانی شهید وعده داده میشود که برای ورود به حریم قدسی شهادت پذیرفته شده و پای در آستان الهی عشق خواهد نهاد. شور و شعف و برق چشمان مجید سلمانیان در این ویدئو دیدنی است.
در روزهای پایانی مهر 99، و در روزهایی که بیمهری فراوانی به مرام و منش شهدا میشود، ورود شهدای دلاور خانطومان به میهن اسلامی حتما دارای پیامهایی است. شهدایی که نه تنها از حرم و حلب دفاع کردند بلکه بار سنگین جانفشانی برای دفاع از حریم اعتقادی شیعه و انسانیت را به دوش کشیدند. البته که عالم سرّ و خفیّات حتما خدای تعالی است اما میتوان اینگونه دید که رخ نشان دادن خانطومانیها، پس از قریب به 5 سال از شهادتشان برای مردم پیامی از جنس پایبندی به اصول و ارزشهای انقلاب و فراموش نکردن اهداف اساسی انقلاب عزیز اسلامی در ترویج ارزشها و تلاش برای تحقق دولت کریمه صاحب الزمان ارواحنا فداه دارد؛ و برای مسئولان و کارگزاران حکومت اسلامی موکد لزوم دفاع از مردم در برابر مشکلات فرهنگی و اعتقادی و معیشتی و تلاش برای تسهیل زندگی روزمره آنان است.
هر چند کرونا و مشکلاتی که شیوع آن در محدود نمودن تجمعات ایجاد نموده است باعث میشود تا بزرگداشتی در خور عظمت کار شهدای خانطومان صورت نپذیرد اما مشتاقان راه شهادت و ایثار بیصبرانه منتظر حضور در مراسم تشییع شهدا خواهند بود.