به گزارش راهبرد معاصر؛ اختتامیه جشنواره جام جم برگزار شد و در حاشیه این جشن، تندیس و لوح جشنواره در بخش اجرای مسابقه به محمدرضا گلزار برای اجرای مسابقه برنده باش رسید. مجری برنده باش بعد از دریاف جایزه گفت: در راه فکر می کردم اگر قسمتم بود بیایم بالا از چه کسی باید تشکر کنم. از مردم تشکر می کنم که اعتبار سال ها کار در سینما و موسیقی و اخیرا در تلویزیون را از آنها دارم و مردم باعث شدند تا برنده باش یکی از دو برند تلویزیون شود. وی در پایان سخنانش از مدیران تلویزیون تشکر کرد.
سپردن سیاست گذاری رسانه به ملی به چهره ها را میتوان در سیاست های برنامه سازی صداوسیما نیز مشاهده کرد. دیگر نمونه آن را در لجاجت ورزی های برنامه نود میتوان مشاهده کرد. که البته در این میان نباید از شیطنت های رسانه ای برای ایجاد اختلاف در صداوسیما غفلت ورزید. این کشمش ها از مهر 97 بین فروغی و فردوسی پور ایجاد شده است و در جشنواره جام جم و بحث تخلف اراء بار دیگر مسئله تلاش برای حذف فردوسی پور، مطرح شد. از سوی بسیاری از رسانه ها تلاش شد که مسئله حذف فردوسی پور مطرح شود و انواع و اقسام اتهامات به مدیریت صداوسیما زده شد.
واکنش اهالی رسانه به صحبتهای گلزار
پس از اظهار نظر گلزار جمعی از اهالی رسانه به این موضوع واکنش نشان دادند که از جمله آنها المیرا شریفی مقدم گوینده شبکه خبر بود که نسبت به حضور بازیگران در عرصه اجرا خیلی راضی نیست. وی در توئیتی گفت: "جایزه بهترین اجرای تلویزیونی رو یک بازیگر گرفت و بعد منت گذاشت سر تلویزیون! اصلا ما همه علاف اومدنت بودیم!"
امیر جوشقانی هم در پاسخ به صحبتهای گلزار نوشت: "اگر هنرمند یا عزیزی به اشتباه فکر میکند که حضور ایشان در تلویزیون ممکن است باعث جذب مخاطب شود، به نظرم صحیح نیست و اشتباه میکند. تلویزیون بیننده خود را دارد و طیف گستردهای از مردم همواره برنامههای آن را دنبال میکنند و با حق انتخابهایی که کنترلهای تلویزیون به یک بیننده میدهند به راحتی این فرصت و امکان را در اختیار او میدهند که از برنامهای که دوست ندارد به راحتی عبور کرده و به تماشای برنامه مورد نظرش بنشیند."
واکنش به صحبت های فردوسیپور
صحبت های فردوسی پور در زمان دریافت جایزه جشنواره جامجم مورد توجه بسیار قرار گرفت و سعی شد بر دوگانه سازی فردوسی پور و فروغی تکیه شود. بسیاری از رسانه ها تلاش کردند که صحبت های فردوسی پور را حمل بر کنایه گویی او علیه فروغی بنامند.
در فرهنگ عمومی جامعه به کمک فضای رسانه ای غالب، تلاش برای مظلوم نمایی از فردوسی پور بسیار صورت گرفت اما دیده نشد که فردوسی پور در این سالها تمام تلاش خود را برای انحصار فضای رسانه ای ورزشی کرده است و به گونه ای خود را به نمایش گذاشته است که فردوسی پور کنونی برآمده از توانایی های صرف اوست. در این میان فضاسازی رسانه برای او نادیده گرفته شده است.
ماحصل آن شد که جشنواره جام جم برای فردوسی پور محلی شد برای کنایه گویی و تلاش برای عرض اندام در برابر یک ساختار که نمیخواهد تابع آن باشد.
نگاه اقتصادی به سلبریتی سازی
سرافراز، مدیر دوساله رسانه ملی چندی پیش طی مصاحبه ای با روزنامه شرق گفته است که : " بودجه صداوسیما ۲دو هزار میلیارد و بدهیهایش ۲۷۰۰ میلیارد تومان بوده است." البته ایشان در ادامه مصاحبه گفته اند که روی درآمدزایی تبلیغات بالغ بر 3000 میلیارد تومان حساب باز کرده بودند. برداشتی که از این سخن میتوان گرفت این است که سطح نفوذ اسپانسر در این سازمان را دریافت. مسلما سازمانی که درآمد مالی آن بیشتر از بودجه سالیانه دولتی است، از استقلال خارج است. به عبارت دیگر این سازمان آن دانشگاهی نخواهد بود که بتواند جامعه ساز باشد. بلکه بیشتر مبتنی بر سیاست های اسپانسرهای مالی حرکت خواهد کرد. از آن جایی که بسیاری از برنامه های پرمخاطب صداوسیما با اسپانسرهای مالی قوی تولید میشود، طبیعتا در این میان عوامل اسپانسر مالی بر اثر گذر زمان حضوری پررنگ خواهند داشت. به عبارتی نقش محوری، از اتاق فکر به منابع مالی شیفت داده میشود.
مدیریت سلبریتیها
در شرایط کنونی فرهنگی، گریز از امر سلبریتی غیرممکن است و دیده میشوند. بپذیریم یا نه، اکنون سلبریتی ها جای اندیسمندان و اهل فکر را در جامعه گرفته اند و میزان اثرگذاریشان قابل توجه است. بنابراین بحث اصلی بر کم و کیف برخورد و تعامل با این قشر جامعه است. بدین صورت که همان گونه توجه مخاطب را جلب میکنند، به بسترهای این فضای رسانه ای احترام بگذارند. به عبارتی اگر امثال فردوسی پور و گلزار در فضای رسانه ملی رشد میکنند باید اقتضائات و چارچوب های اخلاقی و سیاسی سازمان را پذیرا باشند.
مشکل از آن جایی شروع میشود که صداوسیما نقش محوری به چند چهره و برنامه میدهد و از توجه به دیگر برنامه ها و استعدادها غافل میشود و متاسفانه سلبریتیها اقتضائات خودشان را به رسانهملی تحمیل میکنند چرا که به اذعان گفته های جناب سرافراز مشخص است که این سازمان با مشکل بودجه دست و پنجه نرم میکند، فلذا نیازمند حضور چهره است. ه واسطه نبود مرکز اقتصادی و درآمدزا شاهد مصرفگرایی این سازمان هستیم.
به همین سبب عرض اندام چهره ها و عوامل ثروت در این سازمان آغاز مسیر انحرافی است. گمان بر این است که گزینش امثال فروغی نمونه عینی اقدام شجاعانه برای هدفگذاری روشن است که از حالت انفعال خارج شوند.
حال که مشاهده میشود چند سالی است که سیاست رسانه ملی به استفاده همزمان از مجریهای سازمانی و ستارههای سینمایی تغییر کرده است. ستاره هایی که در سینما و رسانه ملی هستند. اگر میزان مخاطبنشان کم شود به رسانه ملی باز میگردند تا دوباره جلب نظر کنند.
جدای از آنکه این سیاست صداوسیما موافقان و مخالفان جدی دارد اما مسئولان رسانه ملی از یک سو باید دقت کنند که این سیاست دلسردی مجری های باسابقه سازمان را درپی نداشته باشند و از سوی دیگر این توهم برای برخی ستاره های سینمایی پیش نیاید که رسانه ملی مخاطب نداشته و لطف حضور این سلبریتی هاست که باعث نشاندن مردم به پای تلویزیون می شود.
اما متاسفانه شاهد آن هستیم که این اشخاص گمان میکنند حضورشان موجب منت بر صداوسیما است و این سازمان وامدار این دسته از اشخاص میباشد. فارغ از این که نباید چنین فضایی بین صداوسیما و چهره ها شکل بگیرد اما این امر نقش پرورش استعداد و توجه به ظرفیت های نهان جوانان کشور را برجسته میسازد.
گذشته از محتوای کشمشهای به وجود آمده، آن چه که اکنون باید بدان توجه شود این است که زمام صداوسیما به عنوان یک رسانه ملی نباید در اختیار چند چهره خاص باشد. بلکه محلی باشد برای رشد استعدادهای جوان کشور. همان گونه که امثال فردوسی پور و گلزار توانستهاند از ظرفیت های رسانه ملی بهره ببرند و تبدیل به چهره شوند به همین منوال نیز صداو سیما این فرصت را می تواند برای دیگران نیز فراهم کند و فضای انحصاری پیش آمده برای برخی چهره های خاص را از بین ببرد.
اگر همت و شجاعت برای بازگشت از مسیر غلط گذشته مبنی بر شکستن انحصار چهره فراهم شود و سیاست جدید صداوسیما، سیاستی گردد مبتنی بر توسعه و پرورش واقعی نیرو و مردم مدار، امیدها و استعدادهای بسیاری شکوفا و مثمر ثمر میگردد. طبیعتا این راه بدون هزینه نیست و باید موانع قانونی و افکار عمومی و ... آن مورد ملاحظه قرار گیرد.