به گزارش راهبرد معاصر؛ بخش دوم مصاحبه اردشير احمدي با دكتر احمدي نژاد به شرح زیر است:
اردشیر احمدی: ما خيلی دلمان میخواست كه شما به استوديوی برنامه ما تشريف میآورديد. يکسالی هم تلاش كرديم ولی اين اتّفاق نيفتاد. علّت چيست؟ با چند نفر از همكاران كه صحبت میكردم، میگفتند كه چون شما روی مصاحبه تسلّط داريد، اگر جای ديگری برويد آن تسلّط را نداريد.
دکتر احمدینژاد: ما همه جای دنيا رفتهايم و مصاحبه كردهايم.
سؤال: در ايران اين كار را نمیكنيد، همه به دفتر شما میآيند.
پاسخ: اينجا محدوديتهایی هست كه به خاطر همان من نمیتوانم جای ديگری برای مصاحبه بروم ولی الان شما جای قبلی را عوض كرديد. ما كه تاكنون اينجا مصاحبه نكرديم.
سؤال: اینجا هم محل تحت اختيار شماست.
پاسخ: يعنی اگر شما در خيابان همين سؤالات را بپرسيد، جواب ديگری به شما میدهم!؟ منظور شما اين است؟
سؤال: چرا هيچوقت در استوديو مصاحبه نمیكنيد؟
پاسخ: چه فرقی میكند؟ به هر حال یک سری محدوديت وجود دارد.
سؤال: خيلی از رؤسای جمهور ديگر هم در آن محل آمدهاند.
پاسخ: اشكالی ندارد! به هر حال آنها بگونهای هستند و ما بگونهای دیگر.
سؤال: شما خيلی بين مردم هستيد و فقط برای مصاحبه اين مسئله وجود دارد.
پاسخ: محدوديتهایی هست، امكانات دوستان خودمان باعث اين محدوديت شده است.
سؤال: يعنی هيچ دليل ديگری وجود ندارد؟
پاسخ: مثلاً چه دليل ديگری میتواند وجود داشته باشد؟ چيزی كه شما میگوييد خيالات است. شما كه از قبل به من نگفته بوديد چه سوالاتی میخواهيد بپرسيد. همينطوری پرسيديد، من هم پاسخ دادم.
سؤال: موضوعی كه اين سالها خيلی در مورد آن بحث وجود داشته اين است كه شما هر كاری كه دوست داشته باشيد میكنيد یا هر حرفی كه بخواهيد میزنيد. در صورتی كه اگر مثلاً من همان حرفها را زده بودم تا الان صد بار به زندان رفته بودم. اين تفكّر به وجود آمده كه شما از كسی يا چيزی آتو داريد. اين خيلی عنوان میشود.
پاسخ: قسمت اوّل صحبت شما درست نيست. مثلاً من چه چيزی را گفتهام كه پيگيری حقوقی لازم داشته باشد؟
سؤال: مثلاً اگر من با آقای آملی لاريجانی درگير میشدم...
پاسخ: درگيری نيست، من انتقاد كردم.
سؤال: میدانم! ولی همان انتقاد را هم اگر من میكردم الان در زندان اوين بودم!
پاسخ: نه اينطور نيست. آقای بقایی انتقاد كرد، ۱۵ سال زندان گرفت! ايشان معاون من بودند.
سؤال: نه! خود شخص شما را انگار نمیتوانند كاری بكنند.
پاسخ: اينطور نيست. بالأخره يک فردی رئيسجمهور بوده و دارد انتقاد میكند، طبيعی است كه با اين فرد به شدّتی كه با معاون او برخورد میكنند، با او برخورد نمیكنند. ضمن اينكه با معاون من برخورد كردند انگار با خود من برخورد كردند.
سؤال: نه! اگر دیگران همین حرفهایی که شما میزنید، بزنند، برخوردهایی که با آنها میشود با شما نمیشود.
پاسخ: عرض كردم با معاون من كه برخورد شده انگار با خود من برخورد شده است.
سؤال: نه! شخص شما...
پاسخ: شايد يک مقدار ملاحظه مردم را میكنند.
سؤال: شما از كسی آتو نداريد؟
پاسخ: آتو يعنی چه؟
سؤال: مثلاً میگويند در سال ۸۸ اتفاقاتی افتاده كه اگر شما آنها را بگوييد خيلی برای مملكت و نظام میتواند بد بشود.
پاسخ: به نظر شما هر كس بخواهد حرف بزند، حتما بايد آتو داشته باشد تا بتواند حرف بزند؟ با توجه به اينكه میخواهيد رئيسجمهور بشويد جواب بدهید نه به عنوان خبرنگار. فرض كنید رئيسجمهور هستيد، میخواهيد از حقوق مردم دفاع كنيد، بايد آتو داشته باشيد تا بتوانيد دفاع كنيد يا بايد دفاع كنيد؟
سؤال: حرف را بايد بزنيم.
پاسخ: تمام شد، ديگر ادامه ندهید.
سؤال: يعنی شما فقط به خاطر حقوق مردم اين صحبتها را میكنيد؟
پاسخ: پس برای چه اين حرفها را میزنم؟
سؤال: هيچ آتویی از هيچكس نداريد؟ اصلاً شما جعبه اسرار هستيد كه چيزهایی بگوييد كه اوضاع بهم بريزد؟
پاسخ: به صورت طبيعی كسی كه رئيسجمهور میشود در معرض اطّلاعات كشور قرار میگيرد و از خيلی چيزها خبردار میشود. ولی آيا بايد از اينها هر لحظه استفاده كند؟ برای شخص خودش استفاده كند؟
سؤال: همين دانستن اطّلاعات كه مثلاً فلان تصميمی در فلان جا گرفته شده، جور ديگری هم به مردم گفته شده و اگر مردم بفهمند خيلی اوضاع بد میشود. شما هم بالأخره رئيسجمهور بوديد. آيا اينها برای شما اهرم فشار هست؟
پاسخ: من كه به صراحت مشهور هستم. راحت حرفم را میزنم.
سؤال: از همين میترسند كه آقای احمدینژاد صريح است.
پاسخ: من هر كجا تشخيص بدهم بيان يک مطلب به نفع كشور و مردم است، حتماً اين كار را میكنم.
سؤال: شخصی استفاده نمیكنيد اما اين مسئله، هم میتواند به نفع شما باشد و هم به نفع مردم و اين تبديل شده به یک آتویی كه بگویند دست به آقای احمدینژاد نزنيد...
پاسخ: وقتی یک عدّه چيزهایی را در فضای عمومی میگويند، من چه توضيحی بدهم؟ بالأخره رئيسجمهور در جريان مسائل قرار میگيرد. از امكانات كشور، هيچگاه استفاده شخصی نكردم.
سؤال: جزء قسمهای رئيسجمهور هم هست.
پاسخ: نه! جزء قسمهای رئيسجمهور نيست.
سؤال: پس هر لحظه ممكن است اين اتّفاق توسط هر رئيسجمهوری بيفتد؟
پاسخ: بله ممكن است. ولی جزء تعهّدات اخلاقی یک انسان هست. هر كس خودش را انسان میداند، بايد اين تعهّد را داشته باشد.
اینجا ببینید: احمدینژاد از کسی آتو دارد؟
سؤال: من گوشی موبايل شما را ديدم، خيلی ساده بود اين به خاطر سادهزيستی شماست يا مسئله امنيتی است؟ یک گوشی نوكيا كوچک.
پاسخ: همان هم مال بچّههاست که من استفاده میكنم.
سؤال: شما اصلاً موبايل نداريد؟
پاسخ: من خودم موبایل هستم!
سئوال: من ديدهام كه بچههای اطلاعات هم از این گوشیهای كوچک ساده استفاده میكنند.
پاسخ: همه چيز ما كه لحظهای در دنیا رصد میشود. بحث امنيتی نيست، اين چيزها برای ما امنيت نمیآورد. ولی نه! با این حال من روزانه وقت میگذارم، شبكهها را میبينم.
سؤال: شما انصافاً چه در دوران رياستجمهوری و چه بعد از آن، مخصوصاً در سفرهای استانی، نزديكترين به مردم بوديد، يعنی ما اصلاً نديده بوديم كه یک رئيسجمهور از مردم نامه بگيرد امّا یک نماينده مجلس، كسی كه وظيفهاش هست در اختيار مردم باشد، اصلاً نمیبينيم كه اين ارتباط نزديک وجود داشته باشد مثلاً برود در یک برنامه تلويزيونی تا ما با خانوادهاش آشنا شويم. مردم واقعاً دوست دارند خانواده شما را ببينند، مادر شما را ببينند، فرزند شما را ببينند، برادر و خواهر شما را ببينند كه پسفردا اگر فامیل او رفت تا یک جایی سوءاستفادهای بكند، عمو، خاله يا عمّه شما را ببينند كه اگر ۱۰۰ تا پرايد به نامش زد يا یک جا از رانتش استفاده كرد، بدانند چه كسی هست. چرا هيچوقت یک مسئول دولتی به همراه خانوادهاش در یک برنامه تلويزيونی شركت نمیكند كه بگويد اين خانواده من است، اين فرزند من است، اين پدر و مادر من است؟ چرا اين اتّفاق نمیافتد؟
پاسخ: اين موضوع را بايد از مسئولان صدا و سيما بپرسيد. آنها یک سياستهایی دارند كه طبق همان كارهايشان را انجام میدهند. ما كه در خانه نشستيم و از تلويزيون آمدند و از بچّهها و خانم و مادر خانم بنده فيلم گرفتند و نمايش داده شد.
سؤال: قبل از انتخابات بود.
پاسخ: خير!
سؤال: ولی من هر چه گشتم فيلم آن را پيدا نكردم.
پاسخ: شايد الان آن را برداشتهاند ولی تلويزيون آن را پخش كرد. من خودم را معرفی كردم، خودم، زندگيم، اموالم و آدرسم را اعلام كردم. من محدوديتی ندارم، اما ديگران را خبر ندارم که چگونهاند.
سؤال: شما از ديد خودتان چطور انسانی هستيد؟ خودتان را باهوش میدانيد؟
پاسخ: يعنی چه؟
سؤال: يعنی تعريف خودتان از خودتان.
پاسخ: من یک نفر هستم كه كوچک مردم هستم، مثل بقيه مردم.
سؤال: احساسی و عاطفی هستيد؟
پاسخ: در وقت آن، بله عاطفی هستم. اگر یک كودک گريه كند، تا وقتی كه ساكت نشود من هيچ كاری نمیتوانم انجام بدهم. يعنی اولويت من آن بچه میشود، بعد كار! ولی وقتی كه شما راجع به كشور میخواهيد تصميم بگيريد بايد ۱۰۰ ساعت، ۲۰۰ ساعت یا حتی ۵۰۰ ساعت وقت بگذاريد و کار كارشناسی بكنيد.
سؤال: با معرفت هستيد؟
پاسخ: بايد از ديگران بپرسيد.
سؤال: رفيق باز هستيد؟
پاسخ: باز هم بايد از ديگران بپرسيد. من همه را دوست دارم. اگر منظورتان اين است كه پای رفيق میایستم؟ بايد از ديگران سؤال كنيد.
سؤال: آن حالت عشقی كه میگويند پروانهای میشود، شما اين را تجربه كردهايد؟
پاسخ: يعنی چه پروانهای میشود؟
سؤال: يك حس عاشقی در سينه آدم كه به وجود میآيد.
پاسخ: اين قلب انسان است.
سؤال: نه قلب نيست.
پاسخ: یک قلب مربوط به جسم انسان است و یک قلب، مربوط به روح انسان است. آنكه احساس و محبت را درک میكند، اسمش دل هم هست.
سؤال: میگويند هنوز دليل علمی ندارد كه چرا اين اتفاق میافتد. يك حس است. مثل اينكه یک پروانه در قفسه سينه است. اين حس تاكنون برای شما اتفاق افتاده است؟
پاسخ: زياد. هر لحظه میشود.
سؤال: يک سری عكس دارم. آنها را ببينيد و كوتاه پاسخ بدهيد.
عكس اول آقای خاتمی هست كه دست در دست شما در حال انتقال قدرت و صندلی رياستجمهوری است. نظرتان را در یک جمله بگوييد؟
پاسخ: لحظه مهمی بود. تبدیل دولت، به دولت جديد.
سؤال: شما آقای خاتمی را دوست داريد؟
پاسخ: من همه را دوست دارم.
سؤال: نه! دوست داشتن سياسی؟
پاسخ: همه را دوست دارم ولی نه دوست داشتن سياسی.
سؤال: ايشان را قبول داريد؟
پاسخ: يعنی چه؟
سؤال: اينكه در سياست آدم قوی هستند؟
پاسخ: نظرات متفاوت است.
سؤال: نظر شما چيست؟
پاسخ: مشی من کاملاً با ايشان متفاوت است.
سؤال: يعنی راههای متفاوتی داريد ولی به نظر شما از لحاظ سياسی آدم خوبی هستند؟
پاسخ: نمیتوانيم درباره خوب یا بد بودن ایشان قضاوت بكنيم. من مشی ايشان را قبول ندارم. مشی من كاملاً با ايشان متفاوت است. مشی من شناخته شده هم هست.
سؤال: اگر ايشان برگردند، فكر میكنيد به صلاح مملكت باشد؟
پاسخ: اين را مردم بايد تشخیص بدهند.
سؤال: انتخاب مردم هميشه درست است؟
پاسخ:انتخاب مردم درست است.
سؤال: حتی در انتخاب آقای روحانی؟
پاسخ: تا ببينيم انتخاب را در چه بستری تحليل میكنيم.
سؤال: عكس بعدی ؛ آقای مشایی، آقای احمدینژاد و آقای بقایی دست در دست هم... اين كاپشن را هنوز داريد؟
پاسخ: بله.
سؤال: فكر میكنم اگر آن را در یک حراجی بگذاريد، خيلی خوب به نفع خيريه بتوانيد بفروشيد.
پاسخ: ما حاضريم تقديم كنيم.
سؤال: يك ويدئو هست كه شما، آقای مشایی و بقایی داريد درخت میكاريد. ويدئوی خيلی عجيبی است. حرفهای عجيبی میزنيد. من ده بار اين فيلم را ديدهام. آیا پشت اين حرفها چيزی هست؟ مثلاً آقای مشایی میگويند من درخت هستم. حرفها عجيب است و حالت فلسفی دارد. هماهنگ شده بود؟
پاسخ: نه!
سؤال: چيزی پشت آن حرفها هست؟
پاسخ: يعنی چه؟
سؤال: نمیدانم! انگار داريد با كد حرف میزنيد.
پاسخ: احساسمان را بيان میكنيم. هم بحث فلسفی هست و هم بحث سياسی.
سؤال: خودتان چه زمانی آن ويدئو را ديديد؟
پاسخ: همان موقع.
سؤال: يک بار ديگر آن را ببينيد. نمیدانم پشت آن چه فكری بوده! عكس بعدی مربوط به مرحوم شجريان است. آيا با ايشان ديدار داشتيد؟
پاسخ: نه!
سؤال: خودشان را در موضع مقابل شما قرار داده بودند. شما ناراحت نشديد؟
پاسخ: نه! برای خودم ناراحت شده باشم؟
سؤال: بر اساس حرف شما بود. گفتند من صدای خس و خاشاک هستم!
پاسخ: افراد در اظهارنظر سياسی آزاد هستند.
سؤال: شما صدای ايشان را گوش میكنيد؟
پاسخ: بعضی مواقع.
سؤال: لذت میبريد؟ اينكه گفتند من مقابل شما هستم، تأثيری در دوست داشتن شما میگذارد؟
پاسخ: نه!
سؤال: مطمئن هستيد؟
پاسخ: بله. من همه را دوست دارم، نمیتوانم دوست نداشته باشم.
سؤال: عكس بعدی آقای روحانی و شما، این بار دست در دست نيستيد. یعنی آقای خاتمی دست شما را گرفته بودند، اما در این عکس آن اتفاق تكرار نشده است.
پاسخ: ممكن است اتفاقی باشد. ولی آقای روحانی با آقای خاتمی تفاوت داشت.
سؤال: آقای خاتمی را بيشتر قبول داريد يا آقای روحانی را؟
پاسخ: در چه موضوعی؟
سؤال: سياست.
پاسخ: مشی من با هر دوی آنها متفاوت است.
سؤال: ايشان بهتر عمل كردند يا آقای خاتمی؟
پاسخ: اين را بايد از مردم سؤال كنيد. هر چه مردم بگويند ما قبول داريم.
سؤال: الان میگويند آقاي روحانی باعث شده كه مردم قدر شما را بيشتر بدانند. شما از اين قضيه خوشحال هستيد؟
پاسخ: يعني خوشحال باشم كه يك نفر بد عمل كرده است!؟ چطور میتوانم خوشحال باشم از اينكه كسی بد عمل كرده است!؟ بحث مملكت است.
سؤال: به نفع شماست، بحثهایی كه زمان شما سر دلار میشد، الان مردم میگويند خدا پدر آقای احمدینژاد را بيامرزد.
پاسخ: چطور میتوانم؟ مگر بحث شخصي است؟ بحث سرنوشت كشور است. ۴ سال يا ۸ سال فرصت كشور است. مال مردم است، مال شخص نيست.
سؤال: عكس بعدی مربوط به پرچم ايالات متحده آمريكا است. درباره جريان اشغال سفارت آمريكا يكسری اطلاعات ضد و نقيض وجود دارد. اگر ما بتوانيم آن را جزء تاريخ شفاهی نگه داريم... شما در جريان اشغال، جزو دانشجويان فعّال بوديد؟
پاسخ: فعلاً بنا ندارم راجع به آن صحبت كنم.
سؤال: يعني كلاً از موضوع اشغال سفارت بگذريم؟
پاسخ: فعلاً بگذريد چون بعداً راجع به آن صحبت خواهم كرد.
سؤال: امّا شما حضور داشتيد.
پاسخ: بعداً صحبت میكنيم.
سؤال: يعني تا بحال جایی قطعی نگفتيد كه حضور داشتيد يا نه؟
پاسخ: بعداً صحبت میكنم!
سؤال: دوستی میكنيم با آمريكا؟
پاسخ: چرا نكنيم؟
سؤال: میشود كرد؟
پاسخ: در دنيا اصل بر دوستی است. بايد از آنطرف بگوييم. بايد بگوييم چرا بايد تقابل داشته باشيم؟
سؤال: اين عكس را الان آتش بزنيم؟
پاسخ: چرا آتش بزنيم؟
سؤال: خب میزنند!
پاسخ: از آنها بايد سؤال كنيم كه چرا آتش میزنند. ببينيد ؛ اساس بین انسانها بر رابطه و دوستی است. اگر قرار است یک جایی دوستی به هم بخورد بايد دلايل خيلی قوی داشته باشيم.
سؤال: شما انگليسی صحبت میكنيد؟
پاسخ: بعضی وقتها صحبت میكنم.
سؤال: معلم زبان داريد؟
پاسخ: منظور شما معلم زبان دوران دبيرستان است؟
سؤال: نه. بالأخره در هر سطحی میشود معلم داشت.
پاسخ: قبلاً كلاس زبان زیاد میرفتم.
سؤال: الان میشود چند كلمه انگليسی صحبت كنيم؟
پاسخ: نه.
سؤال: دوست داريد فارسی صحبت كنيم؟
پاسخ: بله.
سؤال: سال ۲۰۰۸ یک خواننده آمريكایی، قسمتی از شعرش را در ارتباط با شما گفت. شنيدهايد؟
پاسخ: راجع به من زياد صحبت میشود.
سؤال: خيلیها طرفدار شما هستند. در همان جامعه آمريكایی، مثلاً اين خواننده میگويد منِ آمريكایی چرا چهره بدی هستم در دنیا ولی یک ليدر، مردم او را دنبال میكنند. عجيب است.
پاسخ: چرا عجيب است؟
سؤال: در ايران كسی نمیتواند همچين حرفی را بزند. كلّاً مواجهه با موضوع آمريكا يك جور تابو است.
پاسخ: متأسفانه مسائلی وارد روابط ما در سطح بينالملل شده است كه هيچ اصالتی ندارند. اصل بر اين است كه همه با هم ارتباط داشته باشند و با هم دوست باشند. چون دنيا را بايد با هم بسازيم. اگر ارتباط نيست، دلايل قوی میخواهد. به نظرم هيچ چيز مکتبی بين ما و آمريكا وجود ندارد. ملّت آمريكا، ملّت خوبی است و اوصاف ملّت ايران کمنظیر است. اگر ارتباط داشته باشند به نفع همه است.
سؤال: عكس بعدی مربوط به آقای جواد ظريف است. ايشان در زمان شما هم فعّال بودند. از اوايل انقلاب در عرصه سياست فعّال بودند. قبولشان داريد؟
پاسخ: چه چيز ايشان را بايد قبول داشته باشم؟
سؤال: ديپلماسی ايشان را؟
پاسخ: مشی من با ايشان كاملاً متفاوت است.
سؤال: در عرصه ديپلماسی آدم قویای است. نوع حرف زدن يا لبخند زدن ايشان.
پاسخ: ديپلماسی كه اين نيست! اگر شما به یک كارخانه برويد و سلام و عليک كنيد، محصول بيرون میآيد؟ لبخند بزنيد، محصول بيرون میآيد؟ ديپلماسی يعنی شما یک اهدافی را داريد كه از طريق ارتباطات و روابط دوستانه، آن اهداف را محقّق میكنيد. من از شما سؤال میكنم در اين ۸ سال اخير چه هدفی در سياستخارجی محقق شده است؟ میتوانيد بگوييد؟
سؤال: برجام بود كه زير آن زدند.
پاسخ: زدند زيرش يعنی چه؟
سؤال: آمريكا زير آن زد.
پاسخ: مگر میتواند يکطرفه زير آن بزند؟
سؤال: فراتر از آن چيزی بوده كه ما شنيديم؟
پاسخ: اگر قرارداد يا تفاهم بوده، حتماً بايد تضمينهایی میداشت كه كسی نتواند زير آن بزند.
سؤال: مثلاً من قرارداد ماشين مینويسم و میگويم اگر فسخ شد، اين كار را میكنيم. قرارداد در اين سطح نوشته شده، درباره فسخ قرارداد چيزی نبايد باشد؟
پاسخ: اگر تضمینی وجود داشت كه نمیتوانست يکطرفه فسخ كند.
سؤال: چرا اين اتفاق میافتد؟
پاسخ: اين ضعف قرارداد است.
سؤال: من میگويم اين یک چيز واضحی است كه میبايست در قرارداد گنجانده شود. علّتی دارد كه اين كار را نكردند؟ آقای احمدینژاد خيلی امروز محافظهكار شديد!
پاسخ: من حرفهايم را قبلا زدهام. من معتقد هستم كه اصلاً نخواندهاند و امضا كردهاند! هر كس خوانده بود كه امضا نمیكرد. چون يك قرارداد بايد تضمين داشته باشد. تمام اين موضوع بين ما و آمريكا بود. اروپا و چين و روسيه كه خيلی به هستهای ما كاری نداشتند. بين ما و آمريكا بود. مذاكره شد و بعد یک تفاهمنامهای بين ما و آمريكا نوشته شد و بعد يکطرفه نقض كردند و ما هيچ كاری نتوانستيم بكنيم. معلوم است كه یک نقص اساسی دارد. ما میگوييم اگر آقای رئيسجمهور يك ديپلمات حرفهای هست، اينها را بايد رعايت كند و الّا لبخند و اين چيزها كه ديپلماسی نيست. اگر كسی تصوّر كند كه ديپلماسی اين چيزها است، تعريفش خيلی اشتباه است. بايد یک هدفی را محقّق كند.
سؤال: عكس بعدی مربوط به آنجلينا جولی است. شما برای ايشان توئيت گذاشتيد. خودتان متن آن را توئيت كرديد؟
پاسخ: بله.
سؤال: فيلمهای ايشان را هم میبينيد يعنی بازيگری ايشان را هم تأييد میكنيد؟
پاسخ: نه لزوماً، ولی یک تعداد از فيلمهايشان را ديدهام.
سؤال: چون یک چهرهای هستند كه به ايشان توجه میشود، شما آن اهداف اجتماعی را با هركس که تريبون دارد میخواهید محقّق كنيد؟
پاسخ: نه! ايشان حرف بسيار مهمی زدند. گفتند تبعيض سيستماتيک در دنيا وجود دارد. اين حرف مهمی است. من هم اين حرفشان را تأييد كردم. گفتم من هم موافق هستم، علتش به مديريت ها برمیگردد.
سؤال: از ايشان پاسخی گرفتيد؟
پاسخ: اصلاً نيازی نيست. ديپلماسی عمومی است.
سؤال: بالأخره به گوششان میرسد.
پاسخ: تأثير خودش را دارد.
سؤال: بیبیسی تماشا میكنيد؟
پاسخ: بعضی مواقع.
ديپلماسی كه اين نيست! اگر شما به یک كارخانه برويد و سلام و عليک كنيد، محصول بيرون میآيد؟ لبخند بزنيد، محصول بيرون میآيد؟ ديپلماسی يعنی شما یک اهدافی را داريد كه از طريق ارتباطات و روابط دوستانه، آن اهداف را محقّق میكنيد
سؤال: نظر شما درباره اخبار بیبیسی چيست؟
پاسخ: الان رسانه در تمام دنيا ابزار است.
سؤال: حتّی در ايران؟
پاسخ: بله حتّی در ايران. شما یک رسانه در ايران نشان بدهيد كه ابزار نباشد.
سؤال: ۲۰:۳۰
پاسخ: آن هم ابزار است. همهاش ابزار است. سياستهای خودشان را جلو میبرند. در خلال نحوه تنظيم خبر، گزينش خبر و تحليل خبر، اهداف خودشان را جلو میبرند.
سؤال: چرا ما نمیتوانيم در سطح جهان بیبیسی داشته باشيم؟
پاسخ: مثل خيلی چيزهای ديگری كه نداريم!
سؤال: همه چيزمان بايد به هم بيايد! عكس بعدی مربوط به برادران لاريجانی است. ۵ نفر هستند. كدامشان را بیشتر دوست داريد؟
پاسخ: من همه انسانها را دوست دارم بخاطر انسان بودنشان.
سؤال: میخواهم بدانم دو برادر را به یک اندازه دوست داريد؟
پاسخ: قرار نشد سؤالات سخت بپرسيد! شما را بيشتر دوست دارم.
سؤال: آقای علی لاريجانی از شما شكايت كردند؟
پاسخ: چيزی كه آخر رياستجمهوری مطرح كردند، خلاف قانون اساسی بود. كارشان غيرقانونی بود، من نرفتم.
سؤال: نمیتوانند اعمال زور كنند كه شما بياييد؟
پاسخ: زور را كه هر كسی هر وقت بخواهد میتواند اعمال كند ولی بايد كارشان قانونی باشد.
سؤال: عجيب بوده كه شما نرفتيد و هيچ كاری هم نتوانستند انجام بدهند!
پاسخ: چه چيزی قرار بوده اتفاق بيفتد؟ كارشان غيرقانونی بود.
سؤال: اگر دادگاه من را میخواست و نمیرفتم كه به زور مرا میبردند.
پاسخ: نه شما را به زور نمیبرند. هر كسی ممكن است كار غيرقانونی انجام بدهد.
سؤال: میگويند حرفهایی كه شما زديد، باعث شد شانس رهبری آینده از صادق لاريجانی گرفته شود!
پاسخ: الان چه كار بايد بكنم!
سؤال: عكس بعدی مربوط به آقای قاليباف است. با اينكه ايشان رقيب شما در انتخابات بودند، خيلی همكاری خوبی با ايشان داشتيد، به ايشان نزدیک بوديد؟
پاسخ: كجا؟
سؤال: زمانی كه شهردار بودند. كلّاً رابطه خوبی با ايشان داريد. درست است؟
پاسخ: من با همه رابطه خوبی دارم.
سؤال: ایشان مدير خوبی هستند؟
پاسخ: قرار نيست راجع به افراد قضاوت كنيم. قبلیها را هم كه شما گفتيد من قضاوت نكردم.
سؤال: وضع مالی شما خوب است؟
پاسخ: چرا بد باشد؟ من كارمند دانشگاه هستم. حقوق میگيرم، زندگی میكنم.
سؤال: نه! وضع خوب، ميلياردی!
پاسخ: الان یک آپارتمان ۱۰۰ متری، در تهران یک ميليارد بيشتر است!
سؤال: میخواهم بدانم شما اين همه سال كار كرديد...
پاسخ: منظور شما اضافه بر حقوق دولت است؟
سؤال: بله.
پاسخ: ما با حقوق دولت زندگی میكنيم. كارمند هستيم.
سؤال: میخواهم بدانم مثلاً وضع شما بهتر است يا يك پزشک؟
پاسخ: عرض كردم من با حقوق دانشگاه زندگی میكنم.
سؤال: آن كه چيزی نمیشود، تمامش خرج میشود.
پاسخ: خوب پس میخواستید چه شود؟
سؤال: الان شما در حسابتان ۵ ميليارد تومان داريد؟
پاسخ: اگر در حساب من ۱۰۰ ميليون تومان بود، روزنامهها عكسش را میزدند. ما حقوقمان را میگيريم و خرج میكنيم.
سؤال: میگويند كسانی كه چنین موقعيتی دارند، اطرافيانشان پولدار هستند.
پاسخ: اطرافيان ما، مانند خودمان هستند.
سؤال: خيلی دورتر هم نداريد؟
پاسخ: مثلاً چه كسی ؟
سؤال: شوهر عمّه؟ پسر خاله؟...
پاسخ: اگر هم باشد من نمیشناسم.
سؤال: اصلاً ايرادی ندارد كه رئيسجمهور وضعش خوب باشد. چه مشكلی دارد؟ من میگويم سادهزيستی غلط جا افتاده است. چرا كسی كه همه شهرها و روستاهای ايران را رفته، آسفالت كرده، گاز كشيده، چرا نبايد وضعش خوب باشد؟ اگر شما سوار بنز بشويد يا پسرتان سوار بنز شود چرا ما بايد ناراحت شويم؟
پاسخ: دو وجه دارد. یک وجه اين است كه سليقه افراد است كه چگونه میخواهند زندگی كنند. وجه دوم اينكه ؛ زمانی طرف از خودش بوده، تلاش میكند و به دست میآورد، اين هم مهم نيست. همه آزاد هستند که بروند و تلاش کنند. اما اگر از قِبَل آن مسئوليت و قدرت حكومت، چيزی به دست بيايد، درست نيست. یک رئيسجمهور بايد تلاش كند همه مردم صاحب بهترين ماشين بشوند یا بهترين خانه را داشته باشند. اصلاً شيرينی آن در همین است. بالاترين رفاه آن است كه شما ببينيد همه مردم در رفاه هستند.
سؤال: شما میفرمائيد تا زمانی كه همه مردم نداشته باشند، من به عنوان رئيسجمهور هم نبايد داشته باشم؟
پاسخ: اين نبايد یک قانون نيست. بحث اخلاقی است. چطور میشود خودمان بهترينها را داشته باشيم اما مردم نداشته باشند؟
سؤال: چرا سادهزيستی امتياز است؟
پاسخ: به اين دليل امتياز است كه اگر یک مديری حس مردم محروم را نداشته باشد چطور میخواهد برايشان فكر كند؟ بايد آن حس را داشته باشد. حداقل آن اين است كه وقتی نمیتواند كاری بكند، مردم اين حس را داشته باشند كه اين مدير هم مثل خودشان است.
سؤال: عكس بعدی مربوط به آقای بابک زنجانی است. نظر شما در مورد ايشان چيست؟
پاسخ: من فكر میكنم همه دادگاههای مثل اين، بايد بصورت علنی برگزار شود تا مردم در جريان قرار بگيرند.
سؤال: يعنی نمیتوانيم بگوييم آدم بدی بود؟
پاسخ: من واقعاً قضاوتی ندارم. چون میبينم اطلاعات يکطرفه منتشر میشود.
سؤال: به نظر شما او مظلوم است؟
پاسخ: من فكر میكنم دادگاه بايد علنی برگزار شود. اين حق هر انسانی است. من در جريان محتوای دادگاه ايشان نيستم.
سؤال: امّا خيلی چيزها در موردش میدانيد!
پاسخ: آن چيزی كه میدانم غيررسمی و برای خودم است.
سؤال: عكس بعدی مربوط به كيمجونگاون رهبر كره شمالی است. ما اگر بمب اتم میخواستيم، میتوانستيم از ايشان بخريم؟ مشكل مالی زيادی دارند.
پاسخ: نمیدانم ولی ما هيچوقت دنبال بمب اتم نبوديم.
سؤال: ما كه دنبال بمب اتم نبوديم ولی اگر میخواستيم، تكليف قضيه بمب روشن شود. اگر خودمان نمیخواهيم بسازيم، كشوری كه اينقدر نياز به منابع دارد و ايرانی كه اينقدر غنی هست و میتواند مكمل خوبی برای كره شمالی باشد، میتوانستیم از آنها بخریم!
پاسخ: فرض كنيد بمب اتم داشته باشيم، آن را چه كار كنيم؟
سؤال: اسرائيل را بزنيم!
پاسخ: اسرائيل كه ۲۰۰ تا دارد.
سؤال: برای دفاع از كشور. مثلاً وقتی همه فهميدند كه پاكستان بمب دارد، ديگر كسی نتوانست با او هيچ كاری بكند.
پاسخ: بالاترين دفاع، رضايت عمومی است كه با عدالت بدست میآيد. اگر ملّتی رضايتمند باشد، امنيت آن كشور تضمين است. ما یک بحثهای اصولی داريم. ما میگوييم روابط بين ملتها نبايد بر اساس سلاح و قدرت نظامی تنظيم شود، اين ضد انسانيت است.
سؤال: اگر میخواستیم، میتوانستيم از كره شمالی بمب بخريم؟
پاسخ: نمیدانم. من ساز و كارش را نمیدانم كه چه هست.
سؤال: آنقدر اخبار مربوط به شما عجيب است كه زود هم باور میشود!
پاسخ: به نظرم نسبت به من بیتفاوتی وجود ندارد.
سؤال: ممكن است يك روزی مانند اين عكس سيبيل بگذاريد؟
پاسخ: علاقه ندارم.
سؤال: عكس بعدی مربوط به آقای محمدعلی رامين، مشاور اسبق شما است.
پاسخ: مشاور من؟
سؤال: گفته شد نظريهٔ هلوكاست که خیلی جنجال به پا کرد را ايشان به شما مشاوره دادند. در اينترنت اظهار نظر فراوان است.
پاسخ: يعنی هر كس كه اظهار نظر میكند مشاور احمدینژاد است؟ از یک جهت درست است، من مخلص ۸۵ ميليون نفر هستم، همه میتوانند با من صحبت کنند.
سؤال: ارتباط ايشان با شما چه بود؟
پاسخ: ايشان هيچ ارتباطی به اين شكل با من نداشتند.
سؤال: يعني اصلاً با ايشان نشست و برخاست نداشتيد؟
پاسخ: ممكن است دو سه بار ايشان وقت گرفته و آمده پيش بنده ولی نه به اين عنوان كه مشاوره به بنده بدهد!
سؤال: من آقازاده ايشان را میشناسم. آقای ياسين را میشناسيد؟
پاسخ: بله ايشان را میشناسم. ياسين بيشتر از پدرش پيش من آمده است.
سؤال: من ياسين را میشناسم. خيلی هم اوضاع مالیاش خوب است. اصلاً جوان پولدار مانند یاسين نديدهام. چگونه ايشان اينقدر پولدار است؟
پاسخ: من از اين چيزهای ايشان اطلاعی ندارم. الان من و شما كه دو سه بار با هم ملاقات كردهايم، من از اوضاع زندگی شما اطلاع ندارم.
سؤال: یک آقازاده ديگر هم داريم.
پاسخ: چه كسی هست؟
سؤال: شما با ايشان عكس داريد!
پاسخ: با من كه همه عكس میاندازند، من ایشان را نمیشناسم.
سؤال: ايشان فرزند سفير ايران در ونزوئلا، آقای ساشا سبحانی است.
پاسخ: با من همه عكس میاندازند ولی ضرورتی ندارد من همه را بشناسم.
سؤال: ايشان هم خيلی پولدار شده. البته فكر میكنم پدر ايشان را شما بركنار كرديد. یک سال در دولت شما بودند.
میگويند شما يهودی هستيد، پاسپورت اسرائيل را هم داريد. اينها را حتماً شنيدهايد. فاميلی شما صبورچيان يا صبّاغيان بوده است.
پاسخ: نه! ما صبّاغيان بوديم، صبورچيان هيچوقت نبوده است. صبّاغيان را هم بخاطر شغل پدربزرگ ما گذاشتند. پدربزرگ ما رنگرز و كشاورز بود. پدر ما هم آهنگر بود. يك سری چيزهایی را میسازند!
سؤال: با اسرائيل چه كنيم؟
پاسخ: به نظر من برای همه جا بايد یک فرمول واحد داشته باشيم.
سؤال: شما گفتيد اسرائيل بايد از صفحه روزگار محو شود.
پاسخ: من اين حرف را نزدم. از قول من گفتند. ما میگوييم یک مسئلهای هست، بر چه اساس بايد حل شود؟ بالأخره نظر ملّت فلسطين بايد حاكم شود.
سؤال: يعنی شما مخالف اين صحبت هستيد؟
پاسخ: من مخالف اشغالگری هستم، مخالف تضييع حقوق مردم هستم.
سؤال: با اسرائيل و يهوديان چه كار كنيم؟
پاسخ: مسئله يهودی فرق میكند. شما پيروان یک دين را میگوييد. كلی از خاخامهای يهودی در نيويورک با ما رفيق بودند و هر سال به ملاقات ما میآمدند. در ايران هم به ملاقات ما میآمدند. آنها ضدصهيونيستها بودند. میگفتند صهيونيستها كار بدی كردند، اختلاف و جنگ درست كردند. الان در دنيا هم زياد هستند.
سؤال: اينكه میگويند اسرائيل بايد نابود شود، با اين ۹ ميليون بايد نابود شود؟
پاسخ:نه! اشغالگری بايد از بين برود.
سؤال: از اوّل مصاحبه نپرسيديد اين دكمه روی ميز چه هست!
پاسخ: به نظرم با دوستانتان ارتباط برقرار میكنيد.
سؤال: نه! اين دكمه نابودی اسرائيل است.
پاسخ: جداً؟ میخواهيد بزنيد؟
سؤال: نه! میخواهم بدانم اگر ما همچين امكانی داشته باشيم كه چنين دكمهای باشد و بالاترين مقام مملكت اين اختيار را داشته باشد تصميم بگيرد. شما الان میتوانید این دکمه را بزنید.
پاسخ: اين نگاه كلّاً غلط است. آیا مسیر كشور ما واقعاً به اين سمت است؟
سؤال: در ميدان فلسطين ثانيهشمار داريم. یک كورنومتر گذاشتهاند برای رسيدن به زمان نابودی اسرائيل!
پاسخ: اين را از همانهایی كه آن را گذاشتهاند بپرسيد. نابودی به اين معنا نيست كه كسی یک بمب اتم بزند. اينها ساختگی است. مناسبات انسانی به سمتی میرود كه اراده انسانها باید حاكم باشد. ديگر نمیشود اشغال كرد، تجاوز كرد.
سؤال: الان با اين دكمه چه كنيم؟
پاسخ: شما ساختيد، از من میپرسيد؟ خيلیها، خيلی كارها را میكنند و به حساب من میگذارند. نظرات من روشن است. موافقيد موضوع را قدری علمیتر و دقيقتر بررسی كنيم؟
سؤال: بله.
پاسخ: ۴۰۰ سال است كه یک جريان در دنيا حاكم است. آنها برای ادامه حاكميت خودشان همه كار میكنند. رسانه دارند، جنگ روانی راه میاندازند، تبليغات سوء دارند، جوسازی میکنند، جنگ به راه میاندازند و اشغال میكنند. اولاً آيا ما میخواهيم مانند مدل آنها زندگی كنيم؟ ما مدل آنها را قبول نداريم. ما میگوييم جنگ و تجاوز بد است. ما آرزو میكنيم كه یک روزی در دنيا اصلاً سلاحی وجود نداشته باشد. سلاح برای كشتن است. انسان عقل و منطق و گفتگو دارد. اينكه میبينيد عليه ايران فشار میآورند، اگر فكر كنيم بهانه و علّتش اين است كه مردم در خيابان گفتهاند مرگ بر آمريكا، اينگونه نيست، اين سادهانگاری است. دولت انگليس به خيلیها پول میدهد و میگويد برويد بگوييد مرگ بر انگليس! برای اينكه معادلات را تنظيم كند تا منافعش تأمين بشود. يك سلسله مواضع و سياستها، به تاريخ برمیگردد. ما رابطه را با تاريخ قطع میكنيم، همه چيز را میخواهيم در نقطه حل كنيم، فرآيندها را فراموش میكنيم. رقابتهای برخی سياستمداران غربی با ايران سابقه ۲۵۰۰ ساله دارد. سابقه ۴۰ ساله ندارد. ايران یک پتانسيلهایی دارد و تلقی آنها اين است كه اگر آن پتانسيلها آزاد شود، آنها به راحتی نمیتوانند بر دنيا مسلّط شوند. نه اينكه اين پتانسيلها نظامی باشد، پتانسيلها انسانی و فرهنگی است كه اگر آزاد شود، دنيا به راحتی سلطه آنها را تحمّل نخواهد كرد. به همين دليل میخواهند ايران هميشه ضعيف باشد. ۷۰_۸۰ سال قبل، انگليسیها گفتند ايرانیها را هميشه بايد گرسنه نگه داريم و اين یک سياست است. چون هميشه آنها مسلط بودند. یک تحليل تاريخی از ايران دارند. آنها میگويند ايرانیها تنها ملّتی هستند كه سابقه مديريت جهان را دارند. آنها تنها ۴۰۰ سال است كه دنيا را اداره میكنند ولی ايرانیها هزار و چند صد سال، آن هم نه با زور، بلکه با فرهنگ این کار را کردهاند. اين خيلی مهم است. ايرانیها وقتی دنيا را اداره میكردند، اصلاً زور معنا نداشته است چون فاصله پايتخت تا دورترين نقطه، يكسال با اسب بوده است. پس نمیشده با زور اداره كرد. يعنی يك قلّه تمدّنی بوده كه هر كس در كنارش میايستاد، افتخار میكرد.
سؤال: میتوانيم به آن مدل برگرديم؟
پاسخ: ما نمیخواهيم به آن مدل برگرديم. ما میخواهيم كل جهان اينطور بشود. نه اينكه ما رئيس جهان باشيم، اين غلط است.
سؤال: يك همچين چيزی در صحبتهای شما بود...
پاسخ: مديريت مشترک جهانی ايده ما بود. گفتيم همه بايد مشاركت كنيم تا دنيایی بهتر بسازيم. مديريت مشترک يعنی اينكه همه باشند، هيچ كس برتر نباشد.
سؤال: حتی آمريكا و اسرائيل هم باشند؟
پاسخ: اسرائيل را نگوييد چون موضوع آن بايد در فلسطين حل شود. يعنی ملّت فلسطين جمع شوند، رأی بدهند و يك دولت را انتخاب كنند. ما كه مشكلی نداريم. به نظر میرسد كه ملّت فلسطين هيچ وقت نمي آيد اين حرف را بزند. ملّت فلسطين میخواهد خودش دولتش را تشكيل بدهد و اشغالگري را نفی كند و سرزمينش را آزاد نماید. همه اينها بر اساس منشور سازمان ملل است. سازمان ملل بارها قطعنامه صادر كرده كه سرزمينهای اشغالی بايد تخليه بشود. كسی خارج از چارچوب سازمان ملل صحبتی نكرده است. من خودم را میگويم. اما توجه داشته باشيد، ما گفتيم مديريت مشترك جهانی، انسان جهانی و جهان انسانی! ما گفتيم ملّت ايران میتواند الگو و پيشگام بشود. ما هيچوقت نگفتيم ملّت ايران بايد بر دنيا مسلّط بشود. اين خلاف اعتقادات من است.
سؤال: چند نفر از مردم ایران اين دكمه را فشار میدهند؟
پاسخ: شما رسانه هستيد، شما بگوييد.
سؤال: شما رئيسجمهور بوديد، شما بگوييد.
پاسخ: من فكر میكنم در بین ملّت ايران هیچکس اين كار را نمیكنند.
سؤال: هيچكس اين دكمه را نمیزند؟
پاسخ: نه. ملّت ايران یک ملّت فرهنگی است. حرفهايش انسانی است.
سؤال: اگر يك دقيقه دوربينها را خاموش كنيم، دكمه را نمیزنيد؟
پاسخ: من بزنم؟ برای چه بايد بزنم؟
سؤال: چنين تصويری از شما در دنيا هست.
پاسخ: كار رسانه است، شما بايد علّت آن را كشف كنيد. داخل ايران هم همينطور است. اصحاب قدرت از اوّل سعی كردند تصوير ديگری از من معرفی كنند.
سؤال: چرا از اوّل چنين واكنشی نشان نداديد؟ الان اگر شما اين دكمه را بزنيد اسرائيل منفجر میشود، ما هماهنگ كرديم!
پاسخ: خيلی پيشرفت كرديد، من خبر نداشتم!
سؤال: ما پيشرفته هستيم يا نيستيم؟
پاسخ: پيشرفت در كجا؟
سؤال: ماجرای آن دختر 9 ساله در یک مدرسه...
پاسخ: اين هم باز از همان تحريفهاست. من گفتم آن دختر از مادّه، انرژی آزاد كرده است، آنها از قول من گفتند غنی سازی كرده است! آنها از اوّل با ما با تحريف برخورد كردند. حرفهای ما را بريدند...
سؤال: شيطنت رسانه!
پاسخ: نگوييد شيطنت رسانه، بگوييد شيطنت اصحاب قدرت! همانطور كه در دنيا میخواستند از من چهره ديگری معرفی كنند.
یک خاطره بگويم؟ يك خانم خبرنگار اسپانيایی آمد و با من مصاحبه كرد. هر سؤالی كه از من میپرسيد، میگفت آقای احمدینژاد شما كه استاد دانشگاه هستيد، اين را جواب بدهيد. مصاحبه که تمام شد، پرسیدم چرا اينقدر عنوان استاد و عضویت در هیأت علمی دانشگاه را تكرار میكردید؟ گفت: رسانههای نظام سلطه میخواهند بگويند احمدینژاد یک آدم بیسواد است كه چيزی نمیداند و متوجه نمیشود كه دارد اين حرفها را میزند. در داخل كشور هم تلاش کردند از من يك چهره ضد زن و ضد هنر بسازند و در ابعاد گسترده تكرار كردند تا آن را جا بيندازند، چرا؟ برای اينكه حرفهای اصلی به گوشها نرسد! سال ۸۴ من یک تكهاش را خنثی كردم. گفتم من یک معلم هستم، اين چيزهایی كه میگوييد اصلاً نشنيدهام! گفتم من وارد محدوده ممنوعه قدرت شدهام كه میخواهيد همين طور بزنيد و تخريب بكنيد! رسانه است و پول هم پشت آن است. در حجم وسيع تكرار میكند تا در ذهنها رسوب نماید.
سؤال: این دکمه را خنثی کنم؟
پاسخ: میتوانید؟ حتماً این کار را بکنید.
سؤال: عکس بعدی مربوط به آیتالله هاشمی رفسنجانی است. صحبتهایی را در مناظره انتخاباتی درباره ایشان و خانواده ایشان کردید. جنجالهای انتخاباتی بود یا واقعاً به آن صحبتها باور داشتید؟
پاسخ: تاکنون من حرف جنجالی زدهام؟
سؤال: یعنی تمامش عین حقیقت است؟
پاسخ: من چیزی را که باور داشتم همیشه گفتهام. من اگر میخواستم جنجالی حرف بزنم که اتّفاقات دیگری میافتاد!
سؤال: ممکن است که ما اینها را سال ۱۴۰۰ بشنویم؟
پاسخ: منظور من جنجالی است. من اعتقاداتم را میگویم ولی تأثیر اعتقادات من در جامعه خیلی زیاد است.
سؤال: آقای هاشمی آدم بدی بوده که اینقدر اموال جمع کرده است؟
پاسخ: ما بد و خوبش را بحث نکردیم، ما توصیف کردیم.
سؤال: خانواده آقای هاشمی خیلی وضع مالیشان خوب است؟
پاسخ: نمیدانم.
سؤال: ولی شما گفتید آقای احمدی نژاد!
پاسخ: من گفتم از کجا آوردهاند؟
سؤال: پس خیلی دارند؟
پاسخ: خیلی به نظر شما چقدر است؟
سؤال: عدد و رقمهایی که شما با آن سر و کار دارید با عدد و رقمهایی که ما با آنها سر و کار داریم، از زمین تا آسمان فرق میکند.
پاسخ: حالا بگذریم. ایشان مرحوم شدهاند.
سؤال: عکس بعدی مربوط به دختر ایشان، خانم فائزه هاشمی رفسنجانی است. من یک مصاحبه هم با ایشان داشتم، اگر درست نقل قول کنم، گفتند که هیچکس مانند آقای احمدینژاد نمیتوانست مملکت را به تباهی بکشاند! پاسخی به ایشان ندارید؟
پاسخ: نه! نظرشان است. اظهارنظر آزاد است. مگر هر کس که اظهارنظر کرد من باید پاسخ بدهم؟ این چیزها را باید به قضاوت عمومی بگذاریم.
سؤال: وقتی او میگوید عملکرد شما بد بوده، شما هم باید بگویید عملکرد خودت بد بوده است!
پاسخ: مگر فحشکاری شخصی است؟ ایشان حق دارد قضاوت کند. قضاوت اصلی را مردم باید بکنند. ایشان هم از بین ۸۰ میلیون نفر نظرش را داده است.
سؤال: به دولت آقای هاشمی، دولت سازندگی می گفتند. چیزی که ما در ایران از کارهای زیربنایی می بینیم، خوب دولت شما سازندگیاش خیلی بیشتر بوده امّا چرا همچنان به دولت ایشان میگویند دولت سازندگی؟ نظر خودتان چیست؟ فکر میکنید در دوره شما بیشتر کار شده به لحاظ سازندگی یا در دولت ایشان؟
پاسخ: به لحاظ سازندگی آمار مشخص است. در دولت ما به اندازه همه دولتهای قبل از آن کار شد. منتهی چون قبل از دولت آقای هاشمی کاری انجام نشده بود، به همین دلیل این نام را گذاشتند. سازندگی در دولت آقای هاشمی بیشتر از دولت آقای موسوی و خاتمی بود.
سؤال: در دوره شما شکل تهران عوض شد، یک شهر مدرن شد. این سیاست شما بود یا در هر صورت این اتّفاق میافتاد؟
پاسخ: دولت قبل کمکهای زیادی به آبادانی تهران کرد ولی بالأخره تغییرات اتّفاق میافتد، ما هم نباشیم اتّفاق میافتد.
سؤال: یعنی ایران در مسیر پیشرفت بود.
پاسخ: بله.
سؤال: این شبکه را میشناسید؟
پاسخ: اسمش را شنیدهام ولی تاکنون مستقیم ندیده ام.
سؤال: شبکه من و تو! خیلی هم با شما میانه خوبی ندارد. حرفی ندارید؟ تماشا میکنید؟
پاسخ: گفتم نه، من نمیبینم.
سؤال: این عکسها (بدن نحیف آقای بقایی بعد از اعتصاب غذا در زندان) آزاردهنده است. حتی از بعد انسانی هم بخواهیم نگاه کنیم، خیلی دردناک است. نظر شما درباره این عکس چیست؟
پاسخ: خودش به اندازه کافی گویا است.
سؤال: برای چه دارند مبارزه میکنند؟ با چه هدفی؟ میخواهم بدانم پشت آن یک آرمان است یا رفیق بازی است؟
پاسخ: رفیق بازی یعنی چه؟ ایشان با ظلمی که به او شده مخالف است.
سؤال: میخواهم بدانم ایستادگی به خاطر شماست یا به خاطر خودشان و یا به خاطر حق است؟
پاسخ: به خاطر همهاش. تمامش یکی است. اگر حقی از شما ضایع شود، من بیایم دفاع کنم، هم به خاطر حق است و هم به خاطر شماست. از هم جدا نیست. آقای بقایی گفت این روش به ضرر کشور است. به خودش هم ظلم شده و ظلم را قبول نکرده است. در مقابل ظلم ایستاده است.
سؤال: صد درصد بی گناه هستند؟ یعنی هیچ تخلفی نکردهاند؟
پاسخ: صد درصد بیگناه هستند. صد و پنجاه درصد. حتی تخلف هم نکرده است چه برسد به جرم. چون مجازات برای جرم است، ایشان تخلف هم نکرده است.
سؤال: چرا الان باید این حرفها را بشنویم؟ چرا الان باید بفهمیم که به شما و اطرافیان شما ظلم شده است؟ یک نفر به قول شما صد و پنجاه درصد بیگناه باشد و بعد این بلاها سرش بیاید!؟
پاسخ: امروز پاسخ به سؤال شماست اما سه سال پیش هم این حرفها را زدیم.
سؤال: منظورم دوران ریاستجمهوری شما است.
پاسخ: آن زمان فرق میکرد. شما وقتی مسئول میشوید، بار ۸۰ میلیون نفر روی دوشتان است. وقتتان را کجا صرف کنید؟ از چه چیزی دفاع کنید؟ چه چیزی اولویت پیدا میکند؟ خودتان اولویت پیدا میکنید؟ کشور اولویت پیدا میکند؟ مردم اولویت پیدا میکنند؟ شما وقتی مسئول هستید، باید وقت بگذارید ولو اینکه به شما ظلم بشود، تلاش کنید و یک خدمتی به مردم بکنید و کارها را جلو ببرید.
سؤال: عکس بعدی مربوط به آقای محمود بصیری است. بازیگر سینما که گفتند به علّت شباهت به شما ممنوع التصویر شدند. شباهت اسمی هم با شما دارند.
پاسخ: در کجا ممنوع التصویر شدند؟
سؤال: در همه جا. یعنی گفتند شما برو به خانه، در خانهات را هم ببند!
پاسخ: چرا؟
سؤال: چون شبیه شماست!
پاسخ: یعنی خیلیها شبیه من هستند!
سئوال: خودشان البته این حرفها را عنوان کردند.
پاسخ: ممکن است ولی باید توضیح بدهند که کجا ممنوع التصویر شدند.
سؤال: یعنی ممکن است خودشان عمداً خواسته باشند یک حاشیه برای خودشان ایجاد کنند!؟
پاسخ: نمیدانم! من چنین جسارتی نمیکنم.
سؤال: ولی اگر بخاطر شما ممنوع التصویر شده باشند و نتوانند ارتزاق کنند، شما نسبت به ایشان احساس مسئولیتی ندارید؟
پاسخ: باید فهمید چه کسی این کار را کرده است. باید از او پرسید که چرا چنین کاری با او کردهاند؟
سؤال: حالا این اتفاق افتاده است یا نه؟
پاسخ: اگر ما مطّلع بشویم که به هر کسی اجحاف شده است باید به او کمک کنیم تا برطرف شود. ایشان هم یک انسان محترم است. یکی دو بار هم ایشان را از نزدیک دیدهام. به هر حال من این موضوع را دنبال میکنم. اگر واقعاً به خاطر شباهت به من به ایشان اجحافی شده باشد، من کمکشان میکنم.
سؤال: اصلاً هیچ کس حق چنین کاری را دارد که چون شما شبیه رئیسجمهور هستید، نان نخور!؟
پاسخ: نه!
سؤال: در رسانه هم به شما ظلم شده است؟
پاسخ:کدام رسانه؟
سؤال: رسانه ملی؟
پاسخ: یک رسانه بگویید که نشده باشد! شما رسانهای هستید، میدانید. ما اصلاً رسانه به معنای حقیقی در دنیا نداریم. تک تک رسانهها الان ابزار هستند.
سؤال: اما خود شما هم استفاده ابزاری میکنید؟ مثلاً یک مصاحبه داشتید که درباره رپ فارسی صحبت میکردید. واقعاً شما "هیچکس" گوش میکنید؟
پاسخ:خوب گوش داده بودم که گفتم.
سؤال: یعنی جوری که حفظ شوید و بگویید "ت ت ت ترورش کن" !؟ یعنی خیلی گوش دادهاید؟
پاسخ: نه! شما ممکن است حافظهات از من قویتر باشد و با یک بار گوش دادن، در ذهنت بماند. معنایش این نیست که صد بار گوش دادهای!
سؤال: رپ فارسی را شما دنبال میکنید؟
پاسخ: نه اینکه ۲۴ ساعت دنبال بکنم!
سؤال: یاس را می شناسید؟
پاسخ: بله.
سؤال: زد بازی؟
پاسخ: شناختن نه به آن صورت ولی کارشان را دیده ام. معمولا در فضای این کارها هستم. میفرستند، من هم میبینم.
سؤال: آهنگ "هیچکس" خیلی سبک خاصی است. چطور آن موزیک با سلائق شما جور درمیآید؟
پاسخ: ببینید ؛ یک زمان شما میگویید من طرفدار فلانی هستم، اینگونه فکر میکنم. کسی مثل من که نمیتواند طرفدار کسی باشد. همه خوب هستند. هر کس سلیقهای دارد. هر کسی چیزی را دوست دارد، شما هم نمیتوانید چیزی را به کسی تحمیل کنید. به تعداد آدمها سلیقه هست. الان دیگر جوانان دنبال موسیقی سنتی هستند؟
سؤال: خیلی کم.
پاسخ: پس جامعه دارد به این سمت میرود.
سؤال: یعنی شما به خاطر اینکه از جامعه عقب نباشید...؟
پاسخ: به هر حال ما داریم با جامعه حرکت می کنیم ضمن اینکه حرف درست را دارد میزند. بیانی از جامعه را دارد منعکس میکند.
سؤال: من آهنگ "هیچکس" را برای پدرم میگذارم، میگوید آن را قطع کن. اصلاً صدا را نمیتواند تحمل کند.
پاسخ: ممکن است موضع پدر شما در شرایط اجتماع با موضع من تفاوت داشته باشد. من باید به مسائلی که در جامعه میگذرد توجه کنم، به احساسات و گرایشاتی که هست، توجه کنم. او دارد حرف میزند.
سؤال: یعنی اگر وسط آهنگ آن الفاظ را هم به کار ببرد اشکالی ندارد؟
پاسخ: آن را که باید همه رعایت کنیم. ما همه ایرانی هستیم، فرهنگ داریم، ادب داریم، باید مراقبت کنیم. من نمیخواهم همه چیز را تأیید کنم ولی مسائلی در جامعه هست که موسیقی دارد آنها را منعکس میکند و شما باید در جریان باشید.