به گزارش راهبرد معاصر؛ رسانهها با توجه به جهتگیریهای مخصوص خود، سعی میکنند نظرات خود را به مخاطبان بقبولانند! ولی برای گفتههای خود دلیلی منطقی ارائه نمیدهند. سوال اینجاست که چگونه میتوانند بدون ارائه دلیل، بر کاربران خود تاثیرگذار باشند؟
هر ادعایی برای اثبات، نیاز به دلیل دارند. بنابراین هر ادعایی که دلیلی منطقی برایش ارائه نشود یک مغالطهی «ادعای بدون استدلال» یا «ادعای بیدلیل» است.
در این مغالطه افراد سعی میکنند ادعای بیدلیل خود را به شیوههای مختلف به مخاطب ارائه دهند. این نوع از مغالطه روش های کاربردی مختلفی دارد اما شیوهی اصلی و غالب آن، استفاده از عواطف و احساسات مخاطب میباشد. در حقیقت مغالطهگر با مخاطبش به توافقی میرسد که در طول گفتوگوی میان خود، مخاطب از مغالطهگر دلیل منطقی نخواهد. نکته ی قابل توجه این نوع مغالطه، «ناخودآگاه بودن» آن میباشد. یعنی مخاطب، اغلب خودش متوجه توافقش با مغالطه گر نیست، چراکه مغالطهگر او را تحت تأثیر احساسات خود قرار داده است. این یعنی «بستن مسیر درست فهمیدن».
تحت تاثیر قراردادن احساسات، سدی در برابر منطق و درک درست ایجاد می کند!
مغالطهی «ادعای بیدلیل» انواعی دارد که برخی از آنها موارد زیر میباشند:
«بستن راه استدلال»، «هر کسی این مطلب را میداند»، «مسموم کردن چاه» و ...
در ادامه آن دسته از مغالطات که در شبکههای اجتماعی، از سوی رسانهها و کاربران، کاربرد بیشتری دارد را مورد بررسی قرار میدهیم:
مسموم کردن چاه!
به این دو جمله دقت کنید: «در این دنیای مدرن که هر کس سعی در پیشرفت دارد، تنها متحجرین و سنتخواههای فسیل مغز هستند که با ورود زنان به ورزشگاه مخالفت میکنند.» «فقط یک آدم جلف و لاابالی، عزاداری در محرم را بیفایده میداند». احتمالاً متوجه شدهاید که در این دو جمله، نویسنده با استفاده از یک ویژگی ناپسند، راه را برای مخالفت میبندد.
چاه را که مسموم کنی، هیچ کس دیگر آب نخواهد خورد!
برای اینکه خودتان این مطلب را حس کنید، فرض کنید با تصویب طرح «شفافیت آراء» در مجلس مخالفید و با شخصی وارد بحث میشوید. اگر آن شخص قبل از اینکه مخالفت کنید، بگوید فقط جاهطلبان و فسادطلبان با این طرح مخالفت میکنند، چه حسی خواهید داشت؟! احتمالاً نظر خود را اعلام نخواهید کرد، چون از اینکه، صفت فاسد و جاهطلب به شما بچسبد نگرانید! همانند کسی که چاهی را مسموم میکند تا کسی از آب چاه استفاده نکند در زبان علمی نیز به مغالطههای بالا، مغالطهی «مسمومکردن چاه» میگویند.
مغالطه قربون چشمهای قشنگت!
این مغالطه همان مغالطه مسموم کردن چاه است، با این تفاوت که در این مغالطه بجای استفاده از تحقیر و توهین نسبت به مخالفان، از موافقان تقدیر و تشکر به عمل میآورید! در حقیقت شما موافقان ادعای خود را بابت این موافقتشان تحسین میکنید! به بیانی دیگر، قربانصدقه آنها میروید. در بازارها و مجتمعهای تجاری، به این نوع از مغالطه زیاد بر میخورید. به این جملات مغالطهآمیز که از سوی فروشندگان بیان میشود توجه کنید:
«آقا! فکر میکنم شما آدم باکلاس و جنتلمنی هستید! به مغازه ما تشریف بیارید تا درخدمتتان باشیم.»
«فروشنده: متولد چه ماهی هستید؟
خریدار: آذرماه.
فروشنده: به به! آذرماهیها خیلی خوشپسند هستند، آنها بیشتر از این جنس خرید میکنند... خب! حالا شما کدام جنس را میخواهید؟
خریدار: آیا میتوانم جنس دیگری ... نه نه! همان را که گفتید میخرم!»
در رسانههای رسمی و غیر رسمی نیز، برخی افراد، خصوصاً مسئولین در مواقع خاصی با چنین جملاتی مردم را خطاب میکنند. مثلاً هنگامی که نیاز به همراهی مردم با سیاستهای خود دارند، پشت تریبون رفته و میگویند:«مردم شریف و میهن پرست ایران هیچگاه دولت را در چنین گذرگاهی تنها نمیگذارند.» یا هنگامی که برای رایآوردن نیاز به مشارکت حداکثری مردم دارند میگویند:«مگر میشود ملتی همچون ایران، که دلاورانه و مجاهدانه در تاریخ خود درخشیده است به پای صندوق رای نیاید؟!»
هر جانوری این مطلب را میفهمد!
بی بی سی فارسی در گزارش «اهمیت همزیستی با بهاییان برای مسلمانان» میگوید:
«بهاییان در روزهای گذشته، دویستمین سالگرد تولد پیامبر خود را جشن گرفتند. آزادی در اجرای مراسم و سنتهای مذهبی، حقی بدیهی و غیرقابل مذاکره است. این هم بدیهی است که احقاق این حق، ارتباطی با مدعای راستدینی یا حقانیت یک دین ندارد، چرا که هر دینی آشکارا خود را تنها مسیر رستگاری میداند و احقاق یک حق، نمیتواند به "ادعای درون دینی" ادیان سپرده شود. در جهانی عادلانهتر، این مناسبتها میتوانستند به بهانهای برای تاکید بر همزیستی باورها و عقاید گوناگون تبدیل شوند» یا در یک گزارشی کرونایی اینگونه میگوید که: «واضح است که این وظیفه دولتها است که با برنامهریزی بلندمدت شهروندان را از مخاطرات اقتصادی، اجتماعی و جانی این همهگیری محافظت کنند.»
همچنین در گزارشی دیگر میخوانیم: «در ویدیوهای منتشر شده از محوطه بیرونی زندان تبریز، علاوه بر مشاهده دود، صدای شلیک گلوله نیز شنیده میشد اما بهروز مهدوی، فرماندار تبریز، با رد اعتراض زندانیان و وقوع تیراندازی در زندان این شهر، گفت: «بدیهی است که وقوع آتشسوزی و دود ناشی از آن در فضای سربسته و حساسی مانند زندان تبریز موجب نگرانی زندانیان و عوامل انتظامی شود و به همین دلیل نیز نیروهای انتظامی حاضر در محل برای کنترل اوضاع به حالت آمادهباش درآمده بودند.» همچنین در گزارشی از یکی از رسانههای برونمرزی در رابطه با موضوع بالا میخوانیم: «شاهزاده رضا پهلوی تاکید کرد که «بدیهی است که مسئولیت هر اتفاق ناگواری برای زندانیان سیاسی با جمهوری اسلامی و رهبران آن است.»»
در این موارد برخی رسانهها و اشخاص سعی دارند با الفاظ و عبارتی چون : هر بچهای میفهمد، هر بچه مدرسهای میداند، بدیهیاست ...، واضح و مبرهن است، جای هیچ اشکالی نیست و ... گفتهی خود را بگونهای القا کند که چنین مطلبی آنقدر آشکار و واضح است که نیازی به ارائه دلایل منطقی نیست. اما ما میدانیم که این سنخ از مطالب، قطعا نیاز به دلیل دارند. در قسمت اول گزارش بیبیسی فارسی، برای بدیهی شمردن حق آزادی اجرای مراسم مذاهب مختلف در کشور دلیلی ارائه نشدهاست در نتیجه ما نمیتوانیم بدون دلیل این مطلب را بپذیریم اما در بخش بعدی یعنی :« و این هم بدیهی است که ...»، در ادامه صحبتها دلیلی ارائه شدهاست. بنابراین در قسمت دوم این نوع از مغالطه استفاده نشدهاست.
امیدوار بودن به جهل دیگران!
این مغالطه یکی از پرکاربردترین نوع مغالطه در جهت عملیاتهای جنگ روانی، توسط رسانهها و افراد در شبکههای اجتماعی میباشد. به نوعی میتوان به این مغالطهها در فضای رسانهای «حملات رسانهای» گفت. این مغالطهها به گونهای هستند که مقابله در برابر آنها بعضاً بینتیجه عمل میکند و در مواقعی اثر حملات را شدت میبخشد. تعریف کلی این مغالطه این است که ما از جهل خود و کم اطلاعی خود نسبت به یک موضوع استفاده کنیم برای اینکه مخالف آن موضوع را اثبات کنیم. برای بهتر جا افتادن این مغالطه و دو حالت کلی آن دو مثال در زیر آوردهایم، با دقت این دو مثال را بخوانید و بر روی توضیحات بعد از آن تامل کنید:
حالت اول: «هیچ سیارهای بنام اورانوس وجود ندارد، چون در هیچ کتاب مهمی، نشانی از این سیاره ندیدهام.»
در حقیقت در این حالت استدلال شخص این است که چون من دلیلی برای این موضوع پیدا نکردهام پس اصل موضوع کلاً بر هواست. درصورتیکه او دارد از جهل خودش برای اثبات حرفش استفاده میکند. این حالت مغالطه «امیدوار بودن به جهل دیگران» را حالت سلبی آن میگویند.
حالت دوم: «موجودات فضایی وجود دارند، چراکه هنوز کسی نتوانستهاست وجود موجودات فضایی را رد کند.»
در مثال بالا، شخص استدلال میکند چون دلیلی بر ضد مطلب بالا نداریم پس باید آن را قبول کنیم. که به این حالت، حالت ایجابی میگویند.
چون این چندتا نه، پس این یکی بله!
در انتخابات ریاست جمهوری یا انتخابات مجلس، بعضاً میبینیم برخی از نامزدها بجای اثبات صلاحیت خود برای کسب منصب مورد نظر، سعی میکنند ناکارآمدی رقیبان خود را اثبات کنند. یعنی میگوید:» چون باقی نامزدها صلاحیت ندارند پس به من رای بدهید!». اما چنین استدلالی ناقص است و یک مغالطه به حساب میآید. مگر اینکه نامزد محترم برای اثبات صلاحیت خود دلیل بیاورد! در اصطلاح علمی به این مغالطه، «مغالطهی طرد شقوق دیگر» میگویند. در رسانهها نیز چنین مواردی را میتوان یافت. رسانهها برای اثبات درستی نظر خود، یک سری نظرات دیگر را (یا خود ساخته و یا دگر ساخته) ارائه داده و سپس رد میکنند. بنابراین تنها نظری که میماند، نظر خودشان میباشد. چون آن چند تا دیدگاه نه، پس دیدگاه ما بله!
اثبات کن که غلط میگویم!
یکی دیگر از دردسرسازترین نوع مغالطات در رسانههای اجتماعی و همچنین کاربران این رسانهها، استفاده از مغالطه «طلب برهان از دیگران» میباشد. حال چرا دردسازترین؟ به این گفتوگو دقت کنید:
«بردیا: پتروس! نظرت راجع به گرد یا مسطح بودن زمین چیست؟
پتروس: بنظر من که زمین گرد است.
بردیا: چرا؟ چطوری به این نتیجه رسیدی؟
پتروس: خودت برو اندازه بگیر، اگه دیدی گرد نیست بیا بگو!»
در گفتوگوی بالا پتروس بجای آنکه برای بردیا دلیلی مبنی بر گرد بودن زمین ارائه کند، از او برای مخالفت با گفتهی خود دلیل میخواهد. بنابراین اگر بردیا نتواند اثبات کند که نظر پتروس غلط است، پتروس این نتیجه را به بردیا میقبولاند که چیزی که گفتهام صحیح میباشد.
اما در رسانه وقتی دردساز میشود که با مغالطه «امیدواری به جهل دیگران» دست به یکی کند و از جهل خود یا دیگران برای قبولاندن نظر خود استفاده کنند. بطور مثال، مجموعه رسانهای یا فردی را در نظر بگیرید که در فضای مجازی، خبری غیر قابل اثبات یا دروغ را منتشر میکنند. سپس هنگامی که شکایتی دربارهی خبر مذکور مطرح میشود، در جواب میگویند: «اگر راست میگویی اثبات کن که خبر من اشتباه است.» چنین مغالطهای بارها و بارها در فضای مجازی و حتی میان رسانههای خبری به وفور یافت میشود!
خدا وجود ندارد! این را نیوتون هم گفتهاست!
برخی اوقات ما برای اثبات نظر خود در یک موضوع خاص، به گفتهای از متخصص همان موضوع که نظری یکسان با ما دارد اشاره میکنیم. به این شیوه استدلال، «توسل به مرجع متخصص» گویند. چنین روشی برای استدلال مغالطه نیست بلکه مطلوب نیز میباشد. اما گاهی اوقات برای اثبات گفتهی خود، به نظری از یک متخصص معروف در موضوعی غیر مربوط اشاره میکنید. مثلاً شما تحلیلی سیاسی دارید و میگویید فلان فرد در سازمان برنامه و بودجه به این کشور خیانت کردهاست و برای اثبات چنین امری میگویید حتی آقای فلانی- که استاد تمام دانشکده هنر و یک بازیگر معروف میباشد- هم تایید کردهاند. در اینجا در حقیقت شما یک مغالطه کردهاید که به آن در زبان علمی مغالطه «توسل به مرجع کاذب» میگویند. چرا که بجای رجوع به متخصص مرتبط با موضوع مطرح شده، به متخصصی که در حوزهای دیگر تبهر دارد متوسل شدید.
چنین مغالطهای را در فضای رسانهای، بخصوص در تبلیغات تلویزیونی بوفور میبینید. مثلاً در تبلیغ یک برند از ماست یا دوغ، از بازیکن تیم فوتبال که از محبوبیت و شهرت بالایی برخوردار است استفاده میشود. در این زمان مخاطب متخصص فوتبال را بجای متخصص تغذیه به رسمیت میشناسد. در نتیجه تحت تاثیر تبلیغات قرار میگیرد و آن کالا را میخرد. بنابراین برخی ارائهدهندگان کالا و خدمات، از افراد مشهور در حوزهای دیگر برای فروش محصولات خود استفاده میکنند. این حکایت در کالاهایی چون شامپوی بدن کلییر توسط کریستیانو رونالدو، برنامههایی چون بایا و روغنهای سرخکردنی همچنان باقی است!
مغالطه تکرار!
به مناظرهی دو نامزد انتخاباتی توجه کنید:
نامزد اول: ما میخواهیم در دولتمان، درآمد دهک آخر را 20 برابر کنیم!
نامزد دوم: چطور میتوانید این مقدار پول را تامین کنید؟!
نامزد اول: منابع در برنامه ما برای دولت آینده، پیشبینی شدهاست.
نامزد دوم: خب آن منابع چه هستند؟!
نامزد اول: نگران نباشید! منابع در برنامه ما پیشبینی شدهاست.
نامزد دوم: موارد این منابع چه هستند؟
نامزد اول: گفتم که! منابع در برنامه، پیش بینی شدهاست.
در گفتوگوی بالا، نامزد اول در پاسخ سوال نامزد دوم میگوید:« منابع پیشبینی شدهاست.». اما وقتی که دوباره از خود منابع سوال میکند همان جواب قبلی را میشنود. همین پاسخ برای سوال بعدی، دوباره تکرار میشود. درحالیکه نامزد اول باید آن منابع را بصورت موردی نام ببرد. مثلاً بگوید: صندوق ذخیره ارزی، افزایش فروش نفت و ... نه اینکه پشت سر هم تکرار کند:«منابع پیشبینی شدهاست.»
گاهی اوقات، افراد بجای اقامه دلیل، جوابی مبهم و یا ناکافی را مرتباً تکرار میکنند. در صورتیکه تکرار زیاد یک جواب نامفهوم و ناکافی، آن را تبدیل به یک دلیل منطقی نمیکند! بنابراین در اینجا یک مغالطه شکل میگیرد که به آن مغالطه «تکرار» گویند.
نکات پایانی
مغالطات وقتی اتفاق میافتند که افراد برای اثبات ادعای خود بجای اقامه دلیل تنها از ابزارهای غیرمنطقی و احساسی استفاده میکنند. اما اگر در کنار این ابزارها که احساسات را برمیانگیزاند، دلایل منطقی و صحیحی نیز ارائه شوند، دیگر مغالطهای اتفاق نیافتادهاست. این موارد را میتوانید در سخنرانیها و خطابههای برخی مسئولین، واعظین، اساتید دانشگاه و فعالان فرهنگی مشاهده کرد.
برای به دام مغالطات نیافتادن، نیازمند تمرین هستید. باید مطالب اصلی هر مغالطه را خوب بفهمید و آن را در مواقع مختلف تطبیق بدهید. مثلاً هنگامی که گعدههای فامیلی یا دوستانه دارید، در صحت گفتههای دوستانتان دقیق شوید و برای هر حرفی دلیل بخواهید. البته زیاده روی نکنید! چراکه خیلی از افراد تحمل زیر سوال رفتن نظرات خود را ندارند!/ فارس