صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

بین‌الملل

جامعه

فرهنگ‌وهنر

چندرسانه‌ای

منهای نفت

اندیشکده‌های خارجی

انتخابات

فضای مجازی

صفحات داخلی

  • ۱۶:۰۲
  • سه‌شنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۲
  • Tuesday 06 June 2023
تاریخ انتشار: ۱۸:۱۵ - ۱۰ مهر ۱۴۰۱ - 2022 October 02
کد خبر: ۱۵۲۸۵۰
تعداد نظرات: ۵ نظر

مراسم تشییع جنازه ارشیا خلیلیان پسر نسرین مقانلو + فیلم و عکس

مراسم تشییع جنازه ارشیا خلیلیان پسر نسرین مقانلو بازگی رسینما و تلویزیون با حضور هنرمندان و ورزشکاران برگزار شد.

به گزارش راهبرد معاصر مراسم تشییع جنازه ارشیا خلیلیان فرزند نسرین مقانلو بازیگر سینما و تلویزیون برگزار شد.

مراسم تشییع و خاکسپاری ارشیا خلیلیان پسر نسرین مقانلو بازیگر سینما و تلویزیون روز یکشنبه در بهشت زهرا برگزار شد. پسر ۲۶ ساله نسرین مقانلو که دو هفته پیش از آمریکا برای دیدن مادرش به ایران بازگشته بود که روز پنجشنبه ۷ مهر در خانه درگذشت. او که مدتی در آمریکا تحت درمان بوده روز حادثه بعد از مصرف داروهایش برای استراحت به اتاق خواب رفته و پس از اینکه دچار حالت تهوع شد جان باخت. در مراسم خاکسپاری ارشیا جمعی از هنرمندان و پیشکسوتان فوتبال نیز حضور داشتند.
 
 

ارشیا خلیلیان در 18 شهریور 1375 در آمریکا متولد شد و اولین فرزند نسرین مقانلو و کمال خلیلیان فوتبالیست مشهوری بود که بر اثر عوارض مغزی (سکته مغزی) درگذشت. تحقیقات درباره علت مرگ وی همچنان ادامه دارد. 

فیلم / مراسم تشییع جنازه ارشیا خلیلیان

 

 

عکس/ مراسم خاکسپاری پسر نسرین مقانلو و حضور هنرمندان

 

 

 

 

جزییات درگذشت فرزند نسرین مقانلو بازیگر

همزمان با مرگ پسر بازیگر معروف سینما، تحقیقات برای تعیین علت اصلی این حادثه از سوی بازپرس جنایی تهران آغاز شد.

 ساعت ۵ بعد از ظهر پنجشنبه ۷ مهر، مأموران کلانتری ۱۳۷ نصر در تماس با بازپرس ساسان غلامی از مرگ مشکوک پسر جوانی در خانه‌اش خبر دادند.

به دنبال این خبر بازپرس جنایی و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل شده و با جسد پسری ۲۶ ساله در اتاق خواب مواجه شدند. در بررسی‌های اولیه مشخص شد این پسر جوان که ارشیا نام داشت فرزند بزرگ نسرین مقانلو، بازیگر معروف صداوسیما است که ۱۰ روز قبل از امریکا برای دیدن مادرش به ایران آمده بود.

نخستین بررسی‌ها نشان می‌داد وی از مدتی قبل در امریکا تحت درمان بوده و روز حادثه بعد از مصرف داروهایش برای استراحت به اتاق خواب رفته است. اما دقایقی بعد وقتی مادرش به داخل اتاق رفت متوجه شد او دچار حالت تهوع شده و حال خوبی ندارد. بلافاصله با اورژانس تماس گرفته و زمانی که امدادگران راهی خانه او شدند بعد از معاینه اولیه دریافتند وی جان باخته است.

بررسی‌های اولیه متخصصان پزشکی قانونی احتمال مسمومیت دارویی را علت مرگ پسر ۲۶ ساله اعلام کردند. با این حال بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی برای سم شناسی، بررسی نمونه‌ها از سوی متخصصان تشخیص هویت، تحقیق از خانواده ارشیا، بررسی سوابق بیماری و پرونده بالینی او را صادر کرد.

خانم بازیگر در این باره به تیم تحقیق گفت: پسرم برای تحصیل به امریکا رفته بود، اما ۱۰ روز قبل برای دیدن من به ایران آمد. پسرم چند سال قبل در حادثه‌ای از ناحیه سر دچار مصدومیت شده و جراحی مغزی کرده بود. بعد از آن دارو مصرف می‌کرد و تحت درمان بود. حتی در امریکا نیز به درمانش ادامه داد. روز حادثه پس از صرف ناهار به اتاقش رفت تا داروهایش را مصرف و کمی استراحت کند. اما دقایقی بعد ناگهان دچار حالت تهوع شد و از هوش رفت. بلافاصله با اورژانس تماس گرفتم، اما پسرم فوت کرد.

 

دلیل مرگ فرزند نسرین مقانلو چه بود؟

پسر جوان نسرین مقانلو که ارشیا نام داشت 10 روز قبل از آمریکا برای دیدن مادرش به ایران آمده بود.

نخستین بررسی‌ها نشان می‌داد وی از مدتی قبل در آمریکا تحت درمان بوده و روز حادثه بعد از مصرف داروهایش برای استراحت به اتاق خواب رفته است. اما دقایقی بعد وقتی مادرش به داخل اتاق رفت متوجه شد او دچار حالت تهوع شده و حال خوبی ندارد. بلافاصله با اورژانس تماس گرفته و زمانی که امدادگران راهی خانه او شدند بعد از معاینه اولیه دریافتند وی جان باخته است.

بررسی‌های اولیه متخصصان پزشکی قانونی احتمال مسمومیت دارویی را علت مرگ پسر 26 ساله اعلام کردند. 

 

بیوگرافی نسرین مقانلو

نسرین مقانلو بازیگر سینما و تلویزیون متولد 1 تیر 1347 در تهران می باشد و 54 سال سن دارد.

مقانلو فعالیت هنری خود را از سال 1370 با بازی در فیلم دو نیمه سیب ساخته کیانوش عیاری آغاز نمود. 

بازی در فیلم مهمان مامان  و سریال همسفر مهدیفخیم زاده نسرین مقانلو را به عنوان یک بازیگر توانا مطرح کرد.

همسر نسرین مقانلو 

کمال خلیلیان همسر نسرین مقانلو می باشد. خلیلیان بازیکن سابق تیم ملی بوده است. 

ماجرای ازدواج او از زبان خودش

سر فیلم «همسر» آقای فخیم‌زاده بود که به خاطر اسمش سرنوشت من را رقم زد و در همان گیرودار ساختش بودیم که برای خواستگاری از من به منزلمان آمدند و بعد از ۵ -۶ سال کار مداوم در عرصه‌های مختلف،‌ با همسرم ازدواج کردم و به آمریکا رفتیم.

البته سالی یک بار به ایران می‌آمدم و به صورت ناپیوسته کارهایی انجام می‌دادم، مثل کار «نابخشوده» مرحوم «ایرج قادری» که هنگام بارداری پسر بزرگم اتفاق افتاد یا «بن بست» اصغر نعیمی که با «فرهاد اصلانی» و «دکتر عزیزی» بازی کردم یا کارهای دیگر، اما چون گرین کارت آمریکا داشتم، مجاز نبودم بیشتر از ۳-۴ ماه در ایران بمانم و باید برمی‌گشتم.

نسرین مقانلو صاحب دو فرزند پسر به اسم های عرشیا و آرین است، هر دو پسرش متولد آمریکا و بزرگ شده و تحصیل کرده آنجا هستند، همسرش هم ساکن آمریکاست

عکس خانوادگی نسرین مقانلو

نسرین مقانلو و فرزندانش


درگذشت پسر بزرگ نسرین مقانلو (ارشیا) بر اثر سکته مغزی در مهرماه 1401

نسرین مقانلو با انتشار تصویری از پسرش در تاریخ هفتم مهرماه 1401 نوشت: بس که دوست داشتی ایران بمونی ،اومدی پیشم و همین جا ازم جدا شدی و موندگار شدی تو همینجا و رفتی به سفری ابدیت؟ فکر منو نکردی که وجودم به وجودت بسته بود ارشیا پسرم رفتی ؟اما منو هم با خودت بردی داغت اینقدر رو دلم سنگینه که شکستم ،با رفتنت من هم مردم پسرم منتظرم باش مادرت به زودی پشت سرت میاد پیشت. جات توی بهشت عزیز مهربونم راهت روشن پسر خوش قلبم . بی تو دیگه مادرت آرام نیست اما تو آروم بخواب


جشن تولد 49 سالگی نسرین مقانلو در کنار شهرزاد کمال زاده / عکس جدید

 

با فیلم عیاری وارد سینما شدم

من به واسطه فعالیت پدرم در رشته موسیقی و مادرم در تئاتر با فضای هنر آشنایی کامل داشتم، به همین دلیل از زمان کودکی و نوجوانی فعالیتم در زمینه تئاتر و نمایش را شروع کردم، اما زمانی که تصمیم گرفتم فعالیت حرفه‌ای‌ام در سینما را شروع کنم، با فیلم «دو نیمه سیب» کیانوش عیاری استارت زدم. یادم است برای بازی در این فیلم به همراه مادرم به رستوران رفتیم و اولین حضور من در سینما با کار آقای عیاری رقم خورد. فردای همان روز آقای عیاری به «رسول صدرعاملی» گفت یک دختر تازه وارد معرفی‌ات می‌کنم که همانی است که برای فیلمت دنبالش می‌گشتی؛ بنابراین با بازی در فیلم «قربانی» دومین تجربه‌ام رقم خورد و بلافاصله بعد از آن آقای «تورج منصوری» برای بازی در «بازیچه» از من دعوت کردند و سپس در «امید» آقای حبیب کاوش به ایفای نقش پرداختم. همه اینها در همان سالی اتفاق افتاد که آقای «ابوالفضل پورعرب» هم مشغول بازی در فیلم «عروس» بودند و در جشنواره فیلم فجر آن سال فیلم هر دویمان حضور پیدا کرد، اما هنوز نمی‌دانم چرا آن سال به جز «قربانی»، حدود دو سال از پخش «بازیچه» و «امید» جلوگیری کردند!

بعد از آن اتفاقات در کار «همه دختران من» آقای صلح میرزایی بازی کردم و با خودم به این نتیجه رسیدم که اگر قرار است کارهایی که در سینما بازی می‌کنم پخش نشود، بهتر است مدتی در آن فعالیت نکنم، به همین خاطر دوباره به اداره تئاتر برگشتم و کارم را همانجا ادامه دادم تا اینکه آقایان دستگردی و پاکدل آنجا از من دعوت کردند برای بازی در سریال تلویزیونی «لبخند زندگی» با حضور پیشکسوت عزیزم خانم «ثریا قاسمی» که اولین حضور در تلویزیون هم برای من اتفاق افتاد. بلافاصله بعد از پایان «لبخند زندگی»، فیلم «آخرین سند» پیشنهاد شد که زمانی پخش شد که «امید» و «بازیچه» هم رفع ممنوعیت شده بودند و همزمان ۳ فیلم روی پرده داشتم.

اینستاگرام نسرین مقانلو : instagram / NasrinMoghanloo

سطحی نگر نیستم

چون سطحی نگر نیستم و همیشه آن روی زندگی را هم می‌بینم. دوست دارم همیشه در پس ذهن مردم همان شخصیتی که دوستم دارند باقی بمانم. این واقعیت زندگی است که چه بخواهید و چه نخواهید، بالاخره یک روز مجبور به رفتن خواهید بود. بهتر است آدم‌ها با واقعیت زندگی کنند، حتی اگر تلخ باشد؛ مثلاً من از ۲۰ ۱۹ سالگی کارم را شروع کرده‌ام و الان می‌بینم ۴۳ سالم است؛ این را که نمی‌توانم کتمان کنم! «رویا» شیرین است، اما کم اتفاق می‌افتد؛ رویای من این بود که یک بازیگر شوم، همین اتفاق هم افتاد و رویای بعدی‌ام این بود که بتوانم جایگاهی به دست بیاورم که به واسطه‌اش همیشه در قلب مردمم باشم. همیشه به خدا گفتم ازت می‌خواهم هیچ وقت سلامت جسم و روح و اعتبار هیچ بنده‌ای را نگیری و این را برای خودم هم خواسته‌ام؛‌ اگر این سه اصل را داشته باشی، خدا کمکت می‌کند به هر آنچه در زندگی می‌خواهی برسی.

و به ایران آمدم…

۱۰ سال پیش بالاخره تصمیم گرفتم با همسرم صحبت کنم و میزان دلتنگی و علاقه‌ام به کارم را به او گفتم، خوشبختانه او هم قبول کرد به همراه بچه‌ها به ایران برگردیم تا بتوانم بدون دغدغه و استرس به کارم برسم. «دختری در قفس» آقای صلح میرزایی اولین فیلمم بعد از آن دوران بود و بعد از آن برای بازی در سریال «مسافری از هند» از من دعوت شد. خدا را شکر از آن زمان تا امروز این حضور تداوم یافته است.

ازدواج، فرصتی برای امتحان کردن خودم

با ازدواج، عاشق شدم و با خودم فکر کردم این بهترین فرصت برای امتحان کردن خودم است که آیا می‌توانم مدتی از آنچه دوست دارم، دور باشم یا نه! آن ۱۰ سال خیلی بر من سخت گذشت؛ بسیار دلتنگ بودم، خیلی شب‌ها می‌نشستم برنامه «چشم‌انداز» را می‌دیدم، همکارانم را نگاه می‌کردم، گریه می‌کردم، فیلم‌هایی را که بازی کرده بودم را نگاه می‌کردم

و… همسرم هم همیشه بابت این دلتنگی من ناراحت بود و همیشه می‌گفت من هر کاری برای تو بکنم، خوشحال نیستی! واقعاًَ‌ همیشه از او ممنونم که بعد از ازدواج‌مان کاملاً حمایتم کرد و همچنین بچه‌هایم که شرایط زندگی و دوری‌ام را تحمل می‌کنند و با این موضوع که هر ۲-۳ سال یک بار به ایران می‌آیند و کنارم هستند یا من تنها سالی چند بار می‌توانم پیش‌شان بروم، کنار آمده‌اند. واقعاً خیلی سخت است که هم زندگی هنری‌ات را داشته باشی و هم زندگی شخصی‌ات را. اما همه اینها را مدیون همسر و بچه‌هایم هستم که اجازه دادند برگردم و دوباره همان کاری را انجام دهم که دغدغه و مورد علاقه‌ام است.

 

دوست ندارم در خارج از کشور زندگی کنم

هر داستانی که در هر کشوری نگارش می‌شود و بازیگرانش آن را به تصویر می‌کشند، واقعیت‌های اجتماع شان است. ناهنجاری‌هایی است که در اجتماع‌شان وجود دارد. ولی در کشور ما به ما اجازه این کار را نمی‌دهند! اصولاً دوست ندارم چیزی که ریا به حساب می‌آید به تصویر کشیده شود! مگر نه اینکه ما یک رسانه‌ایم؟

خب باید مسئولان‌مان اجازه دهند مشکلاتی که در جامعه‌مان وجود دارد را به واسطه نوشته نویسندگان‌مان به تصویر بکشیم تا بتوانیم مشکلی از مشکلات مردمان کم کنیم، دردی از دلشان برداریم، آرامشی بهشان بدهیم تا زندگی‌شان بهتر پیش برود. اگر مردم این همذات پنداری را با ما داشته باشند، قطعاً ما هم احساس خستگی نخواهیم کرد.

من ارتباط بسیار نزدیک با مردمم دارم؛ باور کنید اتفاق افتاده با یکی از همکارانم در حال گذر از خیابان بودیم و دستفروشی لقمه نان و پنیری به من تعارف کرد و من هم آن را قبول کردم، همکارم از من پرسید چه جوری این لقمه را از دست کثیف یک دستفروش قبول می‌کنی؟ من هم با افتخار به او گفتم معلوم است تعارفش را می‌پذیرم، چون من برای این مردم هستم، چون دارم با همین آدم‌ها زندگی می‌کنم. شاید یکی از دلایلی که چندان دوست ندارم در خارج از کشور زندگی کنم، به این خاطر باشد که نمی‌توانم با آدم‌های آنجا ارتباط برقرار کنم، ولی با مردم خودم می‌توانم. نمی‌توانم بی‌تفاوت از کنار مشکلات آدمی که می‌توانم بهش کمک کنم، بگذرم! من جور دیگری بزرگ شده‌ام. دوست دارم آن مشکل و دردی که جامعه‌ام به آن دچار است را کار کنم اما متاسفانه قصه‌ای نمی‌بینم که آرامم کند تا بگویم «آخی، بالاخره توانستم به عنوان یک رسانه قدمی برای خدمت به مردمم بردارم.» هر آنچه می‌خوانم، می‌بینم یک فرد عادی هم می‌تواند آن را کار کند و نیازی به من نیست!

ایرانی‌ها خوش قلب و مهمان نوازند

من ایرانی‌ها را آدم‌های خوش قلب و مهمان نوازی می‌دانم. درست است شرایط خیلی چیزها و آدم‌ها را تغییر داده، اما ایرانی جماعت خوش ذات است. افتخار می‌کنم که یک ایرانی هستم. خیلی‌ها در آمریکا تصور می‌کردند من اسپانیایی یا مکزیکی هستم! این موضوع خیلی به من برمی‌خورد، آنقدر که با تاکید و افتخار ملیتم را به آنها می‌گفتم. با وجودی که پسرهایم در آمریکا به دنیا آمده‌اند، اما هر آنچه یک شهروند ایرانی باید از کشورش بداند را می‌دانند و مذهب مسلمانی‌شان را دارند، چون من خواسته‌ام که اینگونه بار بیایند.

اعتماد راسخ دارم اگر آدم بچه‌هایش را با خدا و کلام قرآن آشنا کند، هیچ وقت به خطا نخواهند رفت؛ همان کاری که مادرم با من کرد. فعلاً که در ایران به دنیا آمده‌ام و نمی‌توانم آن را با هیچ جای دیگر معاوضه کنم، وابستگی بد و شدیدی به این مملکت دارم و هیچ چیز خارج برایم جذابیت ندارد، چون تفکراتم با آدم‌های دیگر زمین تا آسمان فرق دارد و زندگی را جور دیگری می‌بینم؛ مثلاً وقتی خارج از ایران هستم، دوست دارم به محله‌های عجیب و غریب سیاه‌پوست‌ها و دیگر آدم‌هایشان بروم، ازشان فیلم بگیرم و تصاویرشان را روزی به یک فیلم تبدیل کنم.

اتفاقاً خیلی‌ها از من می‌پرسند چرا کارگردانی نمی‌کنی؟ من هم می‌گویم وقتی قرار است ممیزی بخورد، چرا باید این کار را انجام بدهم؟! اگر قرار است روزی چیزی بسازم، دلم می‌خواهد واقعیتش را بسازم که متاسفانه این شرایط هر روز در حال بدتر شدن است و این مسئله خیلی اذیتم می‌کند. با همه اینها دلم می‌خواهد ایرانی باقی بمانم و در کنار مردم خودم زندگی کنم. دلم می‌خواهد ما بازیگرها و مسئولان دست به دست هم بدهیم و تلویزیون و سینمای‌مان را زنده نگه داریم. شاید وقتی ببینم دیگر کاری از دستم بر نمی‌آید، بگویم خداحافظ و برگردم پیش همسر و بچه‌هایم.

مطالب مرتبط
نظر شما
نام:
ایمیل:
نظر:
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۰:۰۵ - ۱۴۰۱/۰۷/۱۴
ا. لا که تسلت نسرین خانم خیلی، سخته مرگ جوان رشیدی مثل ارشیا جان عزیز. ولی شما خیلی زندگیتان را، به نمایش میزاشتین اصلا هم انگار، به چشم زخم و اینا اعتقاد نداشتین واینکه یک کلیب بود درباره اینکه همه میگن پس تو چرا، پیر نمیشی به خدا گناه بود مصاحبه با یک مرد اونم مصاحبه زیبایی چهره من وقتی اون کلیب ودیدم واسه، شما، خانم بازیگر عز خشم خدا خیلی ترسیدم
ناشناس
۰۰:۲۰ - ۱۴۰۱/۰۷/۱۴
خانواده ی محترم خلیلیان ومقانلوی عزیز.تسلیت ماروهم پذیراباشید.ازخداوندبرایتان صبرخواستاریم.روحشون شادوقرین رحمت الهی.جایگاهشون بهشت.
ناشناس
۱۵:۱۵ - ۱۴۰۱/۰۷/۱۱
تسلیت خانم مقانلوی عزیز خدا به اندازه غمتون بهتون صبر بده
شریک غمتونم،
ناشناس
۱۲:۵۸ - ۱۴۰۱/۰۷/۱۱
خدارحمتش کنه.خیلی سخته عزیزی روکه چندین سال زحمت بزرگ کردنش روکشیدی یهوازدست بدی.خدابه مادرش صبرزیادعطاکنه.روحش شاد.
ناشناس
۰۲:۳۵ - ۱۴۰۱/۰۷/۱۱
خدا بیامرزتش اما به ولا این گوش زدی نیست به ما انسانها که یادمان نرود که تا ابددر این دنیا نخواهیم ماند پس به فکر آخرتمون هم باشیم گناه نکنیم پرهیزگار باشیم.وهرطوری که خواستیم نگردیم و زیبای وموهایمان وزرق برق زندگیمان را به نمایش نگذاریم به ولا هرچه داریم باید رها کنیم چیزی که تنها میتونیم ببریم اعمال خوب و بد پس توبه کنید پر هیزگار باشید و امیدوار باشید که خداوند گناهانتان را ببخشد وسلام سرباز امام زمان سلیمانی