صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

بین‌الملل

جامعه

فرهنگ‌وهنر

چندرسانه‌ای

میقات مدیا

اندیشکده‌های خارجی

انتخابات

فضای مجازی

صفحات داخلی

  • ۰۵:۳۳
  • دوشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
  • Monday 13 May 2024
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۶ - ۲۱ شهريور ۱۳۹۸ - 2019 September 12
کد خبر: ۲۲۰۸۶

امید‌های برآمده از اخراج بولتون؛ از سراب تا واقعیت

با توجه به تجربه هایی نظیر اخراج بولتون در دولت ترامپ، امید داشتن به بهبود سیاست خارجی این کشور بدون بولتون، هرچند کاملا بیراه نیست ولی نباید در این مسیر زیاده روی کرد.

به گزارش راهبرد معاصر؛ استعفای جان بولتون با در نظر داشتن مواضع به شدت ضد ایرانی و جنگ طلبانه او از دوره نمایندگی اش در سازمان ملل، شاید در نظر بسیاری روزنه امیدی برای تعامل بهتر با دولت ترامپ باز کرده باشد. جان بولتون یکی از هواداران سر سخت "پاره کردن" برجام بود و هنگامی که ترامپ در اردیبهشت 97 خبر خروج از توافق هسته ای را اعلام می کرد، با چهره ای متکبرانه، پیپش را روشن می کرد. او از اوایل 2000، بارها خواستار حمله به ایران شده بود و در حمایت از رژیم صهیونیستی، از هیچ تلاشی فرو گذار نمی کرد. پر واضح است که با توجه به نفوذ شخصی و جایگاهی بولتون در دولت ترامپ، خروج یا اخراج وی نمی تواند بدون اثر در بروندادها از کاخ سفید باشد ولی تا چه حد می توان نسبت به آینده اقدامات ترامپ بدون بولتون امیدوار بود؟ در مقابل، چقدر باید نسبت به تندروی بیشتر دولت ترامپ بدون بولتون بیم داشت؟ مروری بر اخراج ها یا خروج های مشابه، حد واقع بینانه بیم و امید از دولت امریکا بدون بولتون را مشخص می سازد.

 

مروری بر اخراج هایی همپای بولتون در دولت ترامپ

اخراج افرادی با وزن شخصیتی و جایگاهی در سطح بولتون، امری بی سابقه در دولت ترامپ نیست. ترامپ دقیقا پیش از بولتون هم، شخصی دقیقا با همین جایگاه را اخراج کرده است. برای این که درک درستی از بروندادهای سیاست خارجی امریکا پس از بولتون داشته باشیم، شایسته است به تحولات سیاست خارجی واشنگتن پس از اخراج این افراد نظری افکنیم.

 

استیو بنن: مشاور ارشد و استراتژیست بزرگ ترامپ، در ماه های اولی که به قدرت رسید، بنن بود. بنن یک راست گرای افراطی نژاد پرست بود که به اعتقاد بسیاری، فرمان لغو مهاجرت شهروندان کشورهای مسلمان، زیر سایه مشاوره های وی صادر شد. او که از دوره کارزارهای انتخاباتی کنار ترامپ ایستاده بود، به حل سیاسی مشکلات با کره شمالی اعتقاد داشت. تا اینجا بنن کاملا با ترامپ هماهنگ بوده اما در پرونده های داخلی نظیر دخالت ایوانکا در دولت یا شیوه تعامل با قطر و ترکیه، با رئیس جمهور آرمانی اش اختلاف داشته است. او در مصاحبه با الشرق الاوسط، ترکیه را بزرگترین تهدید علیه امریکا دانسته و قطر را به اندازه کره شمالی خطرناک توصیف کرده است.

 

رکس تیلرسون: وزیر خارجه اول دولت ترامپ، نسبت به خود وی، بسیار معتدل تر بود. او در پرونده افغانستان همسو با ترامپ خواهان مذاکره با طالبان بود و بر ناقص بودن برجام تاکید داشت اما برخلاف ترامپ، خواستار بقای واشنگتن در کنواسیون جهانی آب و هوا، عدم دمیدن در آتش خشم کیم جونگ اون و عدم طرد قطر و حل اختلافات میان دوحه و ریاض بود. در هر حال تیلرسون بر سر اختلافات با ترامپ، به ویژه پرونده هسته ای ایران، از دولت کنار رفت.

 

جیمز متیس: وزیر دفاع اول ترامپ، ژنرالی کارکشته بود که به رغم تشابه فکری پیرامون لزوم تقابل جدی با ایران و همپیمانان در منطقه غرب آسیا، مخالف خروج یا کاهش نیروهای امریکایی در سوریه، متمرکز شدن بر روی غرب آسیا و غفلت از چین و روسیه بود. متیس درست به همین دلایل دست آخر نتوانست حریف یکه تازی ترامپ شود و از سمت خود استعفا داد یا وادار به کنار کشیدن شد.

 

هربرت مک‌مستر: مشاور امنیت ملی امریکا، کسی که جان بولتون به جای وی آمد، شخصی بود که ترامپ، هنگام انتصاب وی، صفات "با استعداد" و "بسیار با تجربه" را به او نسبت داده بود. او به شدت ضد ایرانی بود و در این زمینه حداقل در سطح سیاست اعلامی، می توان شباهت رفتاری با ترامپ مشاهده کرد. حتی وقتی مک مستر کنار می کشید، در آخرین اظهاراتش به ایران تاخته بود. از دیگر نقاط تشابه مک مستر با ترامپ، تاکید بر رقابت اقتصادی با چین بود. اما شدت ضدیت مک مستر با روسیه و چین بیشتر و با ایران، کمتر از آن چیزی بود که ترامپ می خواست. در موضوع هسته ای ایران، مک مستر تاکید داشت که ایران روح آن را نقض کرده و باید تحت فشار قرار گیرد تا به توافق به صورت کامل پایبند شود ولی ترامپ، توافق را یکسر بی فایده می انگاشت و فشارهای افرادی نظیر مک مستر تنها توانست موقتا او را از لغو آن منصرف سازد.

 

دولت ترامپ؛ سازه‌ای بر روی فرد سالاری و اقتدارگرایی

امروز که نزدیک به 3 سال از دولت ترامپ می گذرد و بسیاری از مسئولین بلندپایه و اثرگذار اداره اش کنار زده شدند، می توان به قطعیت از فرد سالاری و اقتدار گرایی در وی سخن گفت. به رغم مخالفت استیو بنن، ترامپ روابط با قطر را حفظ کرد و از تقابل با ترکیه فاصله گرفت؛ بر خلاف نظر تیلرسون، از کنوانسیون آب و هوای پاریس یکجانبه خارج شد، نفتا را نقض کرد و توافق هسته ای با ایران را عملا پاره کرد؛ با وجود تاکید متیس بر دشمنی با روسیه، روابط شخصی خوبی با پوتین ساخت و به رغم مخالفت مک مستر، تعداد نیروها در افغانستان را افزایش داد و از حضور نظامی امریکا در شرق فرات کاست. تمامی این موارد در حالی اتفاق افتاد که خواسته ترامپ بوده اند. او پیش از این که قدرت را بدست گیرد، در مناظرات انتخاباتی، وعده این ها را داده بود (جز افغانستان که احتمالا به زودی نیروهای امریکایی در آن کم خواهند شد). بنابراین بنظر می رسد که ترامپ، دولتی فرد سالار و اقتدار گرا تشکیل داده و مشاور و وزیر، تنها می توانند مواضع وی را "موقتا تعدیل" کنند نه آن که "تغییر" دهند. با این پیش فرض، می توان به سراغ برکناری بولتون رفت.

 

بولتون همچون ترامپ (با شدت بسیار بیشتر) ضد ایران و حامی رژیم صهیونیستی است. او سال 1395، خواستار تنبیه تمام دولت هایی شده بود که در سازمان ملل، علیه اسرائیل قطعنامه تصویب کردند و در دولت بوش و ترامپ، علنا خواستار حمله نظامی به ایران شده بود. حتی شاید همکاری امریکا با اسرائیل برای حمله به پایگاه های حشدالشعبی، با فشار بولتون بر ترامپ صورت گرفته باشد چون طبق برخی گزارش ها، دولت ترامپ خواهان این حملات نبوده و می خواسته بغداد را نسبت به خود خوشبین کند. اما موارد اختلافی هم کم نبوده است. بولتون مخالف اعلام خبر خروج نیروهای امریکایی از سوریه بود و چند ساعت پیش از علنی شدنش از سوی ترامپ، نوشته بود که امریکا در سوریه باقی می ماند و از کردها حمایت می کند. احتمالا زیر سایه وی بوده که با وجود کاهش نیروی انسانی، محموله های سلاح امریکا همچنان به کردهای شرق فرات می رسید.

 

بولتون رسما اعلام کرده بود که کره شمالی باید مثل لیبی شود و کیم جونگ اون به سرنوشت قذافی مبتلا گردد اما ترامپ با وی پای میز مذاکره نشست و "دوستی گرمی" با اون ساخت. در ماجرای ونزوئلا بولتون خواستار حمله مستقیم بود حال آن که ترامپ به حمایت از گوایدو کفایت می کرد. و در نهایت، سر پرونده هسته ای، آنطور که سی ان ان نوشته، بولتون برخلاف ترامپ، خواستار بایکوت کامل مقامات ایرانی بوده ولی ترامپ بر مذاکره مستقیم تاکید داشته است.

در این بستر می توان بیم و امیدهای پیش آمده از ناحیه اخراج بولتون را برای دولت های منطقه راستی آزمایی کرد.

 

امیدهای واقعی از اخراج بولتون

 

  • کاهش حمایت امریکا از کردهای سوری در شرق فرات: هنگامی که خبر خروج امریکا از سوریه توسط ترامپ اعلام شد، بولتون فورا تصریح کرد تا زمانی که حفاظت از کردها از سوی ترکیه تضمین نشود، سربازان امریکایی سوریه را خالی نخواهند کرد. با رفتن بولتون احتمالا واقعیت میدانی به نظر ترامپ نزدیک تر می شود و حضور امریکا در شرق فرات کمرنگ تر می شود. البته این به معنای خالی شدن میدان برای دمشق به تنهایی نخواهد بود. مدعیانی نظیر اسرائیل، فرانسه و ترکیه در این میدان فعالیت خواهند داشت.

 

  • امتیاز دهی بیشتر به ایران: پس از هدف قرار گرفتن پهپاد امریکایی از سوی ایران، ترامپ فاش کرد که بولتون خواستار مقابله به مثل بود ولی ترمزش را کشیدیم. پر واضح است که سطح ضدیت بولتون با ایران بسیار بیشتر از ترامپ بوده و شاید اگر بولتون به تنهایی تصمیم می گرفت، گزینه حمله نظامی را بر می گزید. اکنون با رفتن بولتون، یکی از گزینه های تندرو ضد ایرانی کم شده و طبیعتا وزنه امتیاز دهی بیشتر به ایران (در صورت مذاکره) سنگین تر خواهد بود. البته نباید بر مبنای چنین امید درستی، بار دیگر وارد مذاکره با ایالات متحده شد. در پرونده هسته ای، واشنگتن بدون هیچ توجیهی، از توافقی چند جانبه به صورت غیرقانونی خارج شده و مذاکره مجدد با آن، به معنای دست کشیدن از یکی از بدیهی ترین حقوق جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.

 

 

  • کاهش جزئی حمایت ها از اسرائیل: سطح حمایت ایالات متحده از رژیم صهیونیستی بسیار بالاست و بی شک یکی از بازیگران اصلی این میدان، بولتون بوده است. با رفتن وی انتظار می رود که از سطح حمایت ها کاسته شود نه آن که قطع شود. به عنوان مثال، شاید امریکا "کمی" صریح تر با حملات رژیم صهیونیستی به عراق مخالفت کند.

 

  • کاهش حمایت ها از اقلیم کردستان: بولتون حامی جدایی اقلیم کردستان عراق بود و حتی پیش از رسیدن به کسوت مشاور امنیت ملی ترامپ، از وی به خاطر عدم حمایت از کردها پس از رفراندوم جدایی انتقاد کرده بود. پر واضح است که تحت تفکرات وی، حمایت واشنگتن از اربیل افزایش پیدا کرده باشد و بدون او، از سطح این حمایت ها تا حدودی کاسته شود. البته در این مورد هم همچون حمایت از رژیم صهیونیستی باید مد نظر داشت که کاهش، به معنای قطع شدن نیست. سیاست شخصی ترامپ برخورد جدی با هر طرفی است که خواستار باقی ماندن بیرون از درگیری با امریکاست. دولت عراق یکی از این بازیگران است و اگر به خود ترامپ باشد، او دستور به تحریم کامل دولت هایی نظیر لبنان و عراق را می دهد. به همین دلیل، حفظ بازیگر امریکا دوستی نظیر اربیل، ضروری است.

 

امیدهای واهی از اخراج بولتون

 

  • سرد شدن روابط اسرائیل با امریکا: هر چند بولتون یکی از سینه چاکان تل آویو در واشنگتن بود، ولی تعمیق سطح روابط میان این دو، بیشتر مرهون شخص ترامپ است. نتانیاهو تصریح کرده که با آمدن "ترامپ" روابط این دو به سطحی بی سابقه رسیده است. این ترامپ بود که پیش از آمدن جان بولتون، سفارت امریکا را به قدس منتقل کرد و رسما این شهر را پایتخت رژیم صهیونیستی شناخت. بنابراین نباید تصور کرد که با رفتن ترامپ روابط تل آویو- واشنگتن افت می کند.

 

  • کم شدن دخالت امریکا در ونزوئلا: مورد ونزوئلا یکی از پرونده هایی است که اگر بدست ترامپ باشد، ایالات متحده تا این حد در آن نقش ایفا نمی کند اما مشکل اینجاست که بسیاری به غیر از بولتون، خواهان ورود کاخ سفید به ناآرامی های کاراکاس هستند از جمله پمپئو. پس نمی توان انتظار تغییر سیاست امریکا در قبال ونزوئلا را داشت.

 

  • بازگشت به توافق هسته ای: هر چند در خروج امریکا از توافق هسته ای، جان بولتون یکی از آتش بیاران معرکه بود ولی نباید از یاد برد که ترامپ از دوهر مناظرات انتخاباتی، توافق هسته ای را "وحشتناک" می دانست و قول "پاره کردن" آن را داده بود. به احتمال زیاد بدون بولتون هم ترامپ از برجام خارج می شد. لذا امید به بازگشت ایالات متحده به توافق هسته ای با رفتن بولتون، غلط است.

 

نظر شما