صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

بین‌الملل

جامعه

فرهنگ‌وهنر

چندرسانه‌ای

منهای نفت

اندیشکده‌های خارجی

انتخابات

فضای مجازی

صفحات داخلی

  • ۰۴:۳۳
  • شنبه ۲۶ شهريور ۱۴۰۱
  • Saturday 17 September 2022
تاریخ انتشار: ۱۹:۰۷ - ۱۳ بهمن ۱۳۹۸ - 2020 February 02
کد خبر: ۳۵۰۴۲
گزارش راهبرد معاصر از متن و حواشی روز اول جشنواره فجر

سه فیلم در حبس روایت های عوام فریب!

روز اول سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر نشان می دهد که جریان سینمای شبه روشنفکری، مسائل زنان و حمله به قوه قضاییه را در دستور کار خود قرار داده اند. در هر سه فیلمی که در روز نخست سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، سوژه و شخصیت اول فیلم ها زنان سرپرست خانوار و یا در خانواده ای بحران زده بودند.

 

به گزارش راهبرد معاصر، نخستین روز از سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر در محل مرکزی این جشنواره (پردیس ملت) با مراسم اهدای کمک های سینماگران به سیل زدگان سیستان و بلوچستان و همچنین نمایش سه فیلم با رویکردها و مضامینی مشابه و قابل بحث برگزار شد.

 

زنان در اجتماع خشمگین

یکی از کارکردهای جشنواره فیلم فجر، شناخت محورهای راهبردی جریان های غربگرا در حوزه های فرهنگی و اجتماعی است. یعنی اگر برای آینده شناسی و بررسی اهداف جریان اصولگرا باید به خبرگزاری ها و روزنامه های اصلی این جریان رجوع کرد، سینما افشاگر هدفگزاری جریان موسوم به اصلاحات است. این مسئله در دوران دوم خرداد پررنگ تر و عمیق تر بود. درآن مقطع و به ویژه در سال های 76 تا 80 نسبت بسیار نزدیکی میان سیاست های دولت با سینمای آن دوره داشت. در فیلم هایی که طی آن سال ها تماشا می کردیم، توجه به قشر متوسط ، ترویج سبک زندگی غربی و نشانه شناسی زندگی نسل جدید در قالب روابط نامتعارف دختر-پسری، قابل بررسی بود. همچنان که سینماگران نزدیک به جریان اصلاحات وشبه روشنفکرها، در دولت نهم به سمت نوعی از سینمای سیاسی و اجتماعی، علیه سیاست های دولت وقت رفتند. فیلم هایی چون «زادبوم»، «قصه ها»، «تنها دوبار زندگی می کنیم»، «بیست»، «صد سال به این سال ها»، «اسب حیوان نجیبی است» و ... نمونه هایی از این رویکرد بودند. این فیلمسازها در دوران دولت دهم نیز به سمت ساخت فیلم هایی غالبا سیاه و با محورهایی چون القای بن بست و تشویق به مهاجرت رفتند. در دولت یازدهم، فیلمسازان این جریان، به تقابل با انقلاب رفتند و بعضا حتی فیلم های ضدایرانی نیز توسط ایشان ساخته شد.

اما روز اول سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر نشان می دهد که جریان سینمای شبه روشنفکری، مسائل زنان و حمله به قوه قضاییه را در دستور کار خود قرار داده اند. در هر سه فیلمی که در روز نخست سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، سوژه و شخصیت اول فیلم ها زنان سرپرست خانوار و یا در خانواده ای بحران زده بودند. این سه فیلم «سه کام حبس»، «قصیده گاو سفید» و «عامه پسند» زنان را در هدف تخاصم و ظلم قوانین جمهوری اسلامی ایران نمایش دادند. نکته قابل توجه اینکه درهر سه فیلم، تأکید زیادی بر مصرف دخانیات (سیگار و قلیان) توسط زنان می شد. طوری که گویی یک سفارش یا دستورالعمل برای سیگاری نشان دادن زنان در فیلم ها وجود دارد. همچنین در دو فیلمی که روز اول در مرکز جشنواره به نمایش درآمد، به طور آشکار به قوه قضاییه حمله شد. به نظر می رسد که یکی دیگر از دستورالعمل های اتاق های فکر جریان اصلاحات حمله به قوه قضاییه در فیلم ها باشد.

 

 

حبس در بی منطقی!

فیلم «سه کام حبس» به کارگردانی سامان سالور، اولین فیلم به نمایش درآمده در مرکز جشنواره فجر بود و متأسفانه در همان ابتدا موجب نومیدی و یأس درباره جشنواره شد! باز هم فیلم سیاه، باز هم فیلمنامه ضعیف و باز هم ماجراهای کلیشه ای.

«سه کام حبس» بر پایه همان الگوهای همیشگی و بارها تکرار شده در فیلم های اجتماعی سال های اخیر سینمای ایران ساخته شده است. فیلمی که به تکرار همان فضاسازی ناتورالیستی در خیلی از فیلم های اجتماعی، رفته است. فیلمی که قصد داشته به بازنمایی واقعیات تلخ اجتماعی در قالب روایت زندگی یک خانواده گرفتار در تنگنای اقتصادی بپردازد. این فیلم ادعای واقع گرایی دارد، اما عدم منطق در داستان، باعث شده تا فیلمی تخیلی و دور از باور به نظر برسد. بزرگترین مشکل فیلم این است که مثل فیلم ضعیف دیگری به نام «لاک قرمز» به انباشت حجم گسترده ای از بحران ها و معضلات پرداخته است. یعنی در زمان کوتاهی از زندگی یک خانواده، در عرض چند روز، انواع و اقسام مشکلات پیش می آید. از گرفتگی چاه آشپزخانه –که حتی به رغم تعمیر، باز هم فاضلاب پس می دهد- تا عدم پرداخت به موقع دستمزد ، اعتیاد ، فروش مواد مخدر ، تصادف و آسیب دیدگی، دزدی، رشوه، قتل و ... خلاصه هر ناهنجاری و پلشتی را که بتوان فکرش را کرد، در این فیلم بر سر یک خانواده می آید. تکرار چند باره مصرف سیگار توسط زن خانواده، فقط یک تمهید سطحی برای القای بحران در فیلم است. لشکر کشی پلیس ها به خانه این خانواده و سپس رها کردن آن ها در کل فیلم، عجیب به نظر می رسد. همچنانکه قابل باور نیست یک زن باتجربه، این گونه کیفی پر از مواد مخدر به دستش بگیرد و برای فروش آن ها به اراذل به نقاط خلوت برود، بدون اینکه پیش بینی ربودن کیف توسط آن ها را داشته باشد.

 

یک فیلم ضعیف و سیاست زده!

فیلم «قصیده گاو سفید» به کارگردانی بهتاش صناعی ها به سوژه مورد علاقه برخی از اجتماعی سازان سینمای ایران یعنی قصاص پرداخته است. این بار فیلم، در قالب روایت تقابل یک قاضی که به اشتباه حکم قصاص یک فرد را داده با همسر فرد قصاص شده به تقبیح این حکم الهی پرداخته است. البته پیرنگ و طرح اصلی داستان فیلم کاملا تکراری است. این پیرنگ قبلا در داستان «من قاتل پسرتان هستم» نوشته احمد دهقان و چند فیلم دیگر نیز پرداخته شده بود. در این فیلم نیز یک قاضی که به طور غیرعمد موجب مرگ یک مرد شده –با صدور حکم قصاص برای فردی که قاتل نبوده و اعدام شده- دچار عذاب وجدان و پریشان حالی است و سراغ خانواده وی می آید تا با کمک و خدمت به آن ها، جبران کند.

«قصیده گاو سفید» نیز فضاسازی ناتورالیستی دارد و به تقابل یک زن تنها و مبتلا به مشکلات اقتصادی و تحت ستم از سوی مردان می پردازد. در این فیلم نیز تأکید بسیاری بر مصرف سیگار از سوی زن می شود. این فیلم همچنین در قالب نمایش تیتر روزنامه در حاشیه یکی از تصاویر و پخش اخبار رادیو در تاکسی، به حاکمیت کنایه می زند. همچنین فیلمی علیه قوه قضاییه محسوب می شود. حتی شخصیت دوم فیلم –همان قاضی که به اشتباه حکم قصاص صادر کرده- خانواده اش از او بیزار هستند؛ همسرش وی را ترک کرده و پسرش نیز با او دشمن است، خودش نیز در ادامه از کارش متنفر می شود و قصد کناره گیری دارد.

با این حال «قصیده گاو سفید» فیلمی ضعیف و فاقد جذابیت برای مخاطب عام است. فیلمنامه و کارگردانی این أثر به قدری نازل است که حتی نقاط عطف روایت که باید موجب غافلگیری و حیرت مخاطب شود، به سردی اتفاق می افتد. هیچ کدام از شخصیت های فیلم نمی توانند همذات پنداری مخاطب را برانگیزند. مرگ فرزند قاضی و مواجهه وی با این مسئله، یک اتفاق تحمیلی به روایت فیلم است و منطق و کارکرد ندارد. همچنانکه کر و لال بودن فرزند فرد قصاص شده، منطق روایی ندارد و معلوم نیست که چه کارکردی در این فیلم دارد. اگر این بچه، شنوا بود، هیچ تفاوتی در داستان به وجود نمی آمد.

 

 

عوام فریب

«عامه پسند» نیز در ادامه فیلم های سهیل بیرقی، با رویکردی شبه فمنیستی به زنانی که قربانی جامعه و قوانین می شوند می پردازد. این کارگردان اگر در فیلم قبلی اش در فضایی مدرن و فوتبالی به چنین موضوعی پرداخته بود، در این أثر به شهرستان و در حال و هوایی سنتی به القای ظلم به زنان پرداخته است.

نکته مهم اینکه سابقه فیلمساز و نگاه شبه ایدئولوژیک وی به مسائل زنان، دست او را خیلی زود رو می کند. به این معنی که از همان آغاز، قابل پیش بینی است که قرار است شاهد روایتی درباره یک زن باشیم که جامعه به وی رحم نمی کند و قوانین و دستگاه های حکومتی و دولتی نیز در مقابل او هستند و به اجبار، محکوم به شکست و ناکامی می شود. حتی در یکی از صحنه های فیلم که حقوق این زن مخدوش می شود، نشانه «قوه قضاییه» در پشت سرش به بزرگی دیده می شود.

اما مشکل اصلی این فیلم، ضعف مفرط ساختاری از هر نظر است و «عامه پسند» یک پسرفت در کارنامه سهیل بیرقی محسوب می شود. طوری که عملا داستانی در فیلم وجود ندارد. با گذشت دو سوم از زمان فیلم، شاهد هیچ گره و ماجرایی در فیلم نیستیم. به همین دلیل هم فیلمساز به جای روایت معمولی و خطی داستان، سراغ روایت متقاطع و شکسته و بازی با زمان رفته است و تقلیدی خام دستانه از آثار ایناریتو را انجام داده. این تمهید صرفا برای جبران خلأ داستان در فیلم صورت گرفته و هیچ ضرورت دراماتیکی نداشته. دیگر مشکل فیلم، عدم مسئله برای شخصیت محوری فیلم است. یعنی ما در این أثر شاهد زنی هستیم که به معنای واقعی کلمه مشکلی ندارد. حتی دلیل جدایی وی از شوهرش نیز معلوم نمی شود. همه کارهای وی برای فعالیت اقتصادی و راه اندازی یک کافی شاپ نیز، از سر شکم سیری و زیاده خواهی است نه نیاز! به همین دلیل «ظلم به زنان» بر اساس این فیلم قابل باور نیست. نکته جالب، بی ربط بودن نام فیلم با داستان و محتوای آن است. بهتر بود به جای «عامه پسند» عنوان «عوام فریب» برای آن گذاشته می شد!

نظر شما
نام:
ایمیل:
نظر: