صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

بین‌الملل

جامعه

فرهنگ‌وهنر

چندرسانه‌ای

منهای نفت

اندیشکده‌های خارجی

انتخابات

فضای مجازی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار: ۱۴:۰۴ - ۰۸ تير ۱۳۹۹ - 2020 June 28
کد خبر: ۴۸۰۷۴
تعداد نظرات: ۱ نظر
انتقال دامنه مطالبه گری اصلاح طلبان از بدنه به رأس

پشت پرده نامه موسوی خویینی‌ها چیست؟

رسانه‌های زنجیره‌ای اصلاح‌طلب اگر چه سعی در بازنشر وسیع این نامه در لحظه اول کردند اما اساساً اصلاح‌طلبان فارغ از هیاهوهای رسانه‌ای خود، در سکوتی خودخواسته منتظر اولین واکنش‌ها و تحلیل‌ها ماندند. نامه موسوی خویینی‌ها از آنجا می‌تواند مورد اهمیت قرار گیرد زیرا، این علنی‌ترین کنش ایجاد شده وی نسبت به رهبر معظم انقلاب بوده، ثانیاً به دلیل عقبه کمتر رسانه‌ای موسوی خویینی‌ها، بروز این وجه از رادیکالیسم در نوبه‌ی خود، توانایی بالقوه‌ای برای ایجاد یک جریان، نفس، روح و انگیزه تازه در میان اصلاح‌طلبان به شمار می‌آید.

 

به گزارش راهبرد معاصر؛ ظهر روز 7 تیر مصادف با بمب‌گذاری گروهک منافقین در دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت مظلومانه دکتر بهشتی، نامه موسوی خویینی‌ها خطاب به رهبر معظم انقلاب، در یک سکوت نسبی خبری منتشر شد. رسانه‌های زنجیره‌ای اصلاح‌طلب اگر چه سعی در بازنشر وسیع این نامه در لحظه اول کردند اما اساساً اصلاح‌طلبان فارغ از هیاهوهای رسانه‌ای خود، در سکوتی خودخواسته منتظر اولین واکنش‌ها و تحلیل‌ها ماندند. نامه موسوی خویینی‌ها از آنجا می‌تواند مورد اهمیت قرار گیرد زیرا، این علنی‌ترین کنش ایجاد شده وی نسبت به رهبر معظم انقلاب بوده، ثانیاً به دلیل عقبه کمتر رسانه‌ای موسوی خویینی‌ها، بروز این وجه از رادیکالیسم در نوبه‌ی خود، توانایی بالقوه‌ای برای ایجاد یک جریان، نفس، روح و انگیزه تازه در میان اصلاح‌طلبان به شمار می‌آید.

 

آنچه در قسمت زیر مطالعه خواهید کرد بررسی بسترهایی سیاسی قبل از انتشار نامه موسوی‌خویینی‌ها بوده که بر اساس کنش‌های سیاسی طیف اصلاح‌طلب دسته‌بندی شده است. ذکر این نکته حائز اهمیت است که طی یک ماه اخیر، روند انتشار مطالب، اظهارنظرها و تحلیل‌هایی از جنس اصلاح گفتمان و موضوع «تغییرات بنیادین» در میان رسانه‌ها و فعالان سیاسی اصلاح‌طلب تشدید شده بود.

 

نظام اصلاح‌پذیر است:

تلقین وجود اشکالات ساختاری و تأکید اصلاح‎طلبان در خصوص آمادگی شرایط برای یک دگرگونی قطعی جزء بسترهای پیش‌فرض نامه موسوی‌خویینی‌ها بوده که درست چندساعت قبل‌تر از انتشار نامه توسط «علیرضا علوی‌تبار» به شکل یک مصاحبه ویدئویی تبیین شد. گویی اصلاح‌طلبان پیش از بروز بحران امنیتی، در تلاشند تا با شبیه شدن به یک «زنگ اخطار ِ داعیانه»، هر از چندی به این وضعیت تأکید کنند. به طور مثال علوی‌تبار می‌گوید: «هزینه انقلاب یا فروپاشی آن‌قدر زیاد است که باید با تمام قوا جلویش را بگیریم. من نگران تکرار قهرمو. خشونت، خشونت بیشتری می‌آورد. اگر خشونت انقلابی در ایران شروع شود این خشونت مثل انقلاب اسلامی نخواهد بود. انقلاب قطعاً بر فروپاشی ترجیح دارد. بیش از ۶۰ درصد مردم نه وضع وجود انقلابی را می‌خواهند و نه دگرگونی انقلابی را با فروپاشی جمهوری اسلامی مشکلات حل نمی‌شود»[1].

 

القای وجود انباشت نارضایتی:

در نظام‌های مختلف حکمرانی، بروز یا شرایط ایجاد یک بحران اجتماعی منتج به «شورش در وضعیت – بر وضعیت»، باعث آن شده تا سناریوهای حکمرانی گه‌گاه تغییر کنند. این تغییر برای اصلاح‌طلبان معطوف به تغییرات ساختاری عمیق است. از آنجایی که هم‌اکنون این «شورش در وضعیت – بر وضعیت» به وجود نیامده است، اصلاح‌طلبانی که عموماَ دارای سابقه فعالیت در فضای جنگ‌روانی هستند تلاش می‌کنند تا حاکمیت را مجاب به تغییر ساختاری یا استحاله در ایدئولوژی کنند. به همین جهت «ایجاد ترس» از وجود یک قدرت لامتناهی! از انباشت انرژی‌های عمومی به عنوان بستر دوم پیش‌فرض در خصوص موقعیت انتشار نامه موسوی‌خویینی‌ها بوده است. در همین خصوص مصطفی تاج‌زاده در اظهارات اخیر خود گفت: «احتمال دارد اعتراضات آبان تکرار شود. اعتراضات مردمی دی ماه ۹۶ وآبان ۹۸ زنگ خطر را به طور جدی برای نظام به صدا درآورد. اگر سیستم به طور جدی به فکر چاره‌جویی و حل مشکلات نباشد، در آینده نه چندان دور ممکن است خدای ناکرده با مشکلات بسیار جدی مواجه شود که بخشی از آن را اخیرا رئیس دولت اصلاحات، آقای خاتمی، در زمینه هشدار دادن در مورد شکل گیری چرخه خشونت بیان کردند که امیدوارم جامعه ما هرگز وارد چنین چرخه شومی نشود. این عصیان و سرکشی اجتماعی و سیاسی (همانطور که در دی ماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ دیدیم) منحصر به رئیس‌جمهور نمی‌ماند و دامن کل سیستم را نیز می‌گیرد و کلیت نظام سیاسی را با بحران مواجه می‌کند. بارها گفته‌ام مردم از وضعیت موجود به شدت ناراضی‌اند اما در عین حال نگران آینده کشور هم هستند‌»[2].

 

 

اخراج میانه‌روها/رجوع به رادیکالیسم:

عارف از شعسا کنار گذاشته شد. خبر کوتاه و بی رمق بود، اما یکی دیگر از نشانه‌های مهم خروج افراد میانه‌رو و نزدیک به حاکمیت از تیم «تصمیم‌گیرنده» اصلاح‌طلبان را نشان ‌می‌دهد. تحلیلگر بعد از مصاحبه‌ای که با چند تن از اعضای شعسا داشته دلایلی چون استراحت و یا بیماری عارف و حتی موسوی‌لاری را به عنوان پاسخ شنیده است، اما این در حالی بوده که عارف در میان اصلاح‎طلبان مصرانه به دنبال حضور در 1400 است. با این حال رجوع اصلاح‌طلبان به نام‌هایی چون صفایی‌فراهانی شاید به شکل نمادین بوده، اما خطی و مشی اصلاح‌طلبان را به کلی عریان نشان می‌دهد. در مطالعه بستر مطرح شده باید در نظر گرفت که اساسا موضوع اصلی «بازیابی هویت اصلاح‌طلبی» بوده که عملاً پس از سال 96 چیزی از آن باقی‌نمانده است. آنان متوجه شده اند که تنها با ایجاد «تحرکات پردامنه، کنش‌گرایانه، فارغ از انتخابات و کلان‌محور» می‌توانند «ناراضیان جامعه» را در صف خود بیاورند.

 

تکلیف نامشخص خاتمی:

 شاید انتظار بسیاری از اصلاح‌طلبان برای خروج خاتمی از پوسته‌ی محافظه‌کاری خود یکی از بسترهای مهم انتشار نامه موسوی‌خویینی‌ها بوده که به عقیقده بسیاری از تحلیلگران و به باور نگارنده‌ی این گزارش می‌تواند به تحریک هر چه بیشتر خاتمی برای واکنش سلبی علیه نظام و رهبری بیانجامد. با از دست دادن مجلس و احتمال قوی دولت در سال 1400، اصلاح‌طلبان صبوری و متانت حفظ روحیه و نوزایی خود را نداشته و نامه موسوی‌خویینی‌ها به گونه‌ای تأیید این تحلیل است؛ از این روی برخی اصلاح‌طلبان در هفته گذشته به جد از خاتمی خواسته‌اند که تکلیف خود را مشخص کند. عباس عبدی می‌گوید: « قای خاتمی تکلیف خود را روشن نمی کند. مثلا این حرفی که در گفت وگوی اخیر بیان کرد، نوعی حکایت از بی تکلیفی است. کسی که رهبری را بپذیرد، از دیگران نمی پرسد که حالا چه کار کنیم؟ چون حتی اگر دیگران هم چیزی گفتند، در نهایت او است که باید مسئول باشد. اما از یک طرف دیگر، آقای خاتمی نه حاضر است به صراحت و روشنی کنار برود و بگوید من کاری ندارم و خودتان می دانید و انجام بدهید، به نظرم ایشان روی زمین و هوا نگه می دارد و این یکی از ایرادهایی است که متاسفانه به ایشان وارد است»[3].

 

 

دفاع از سوسیال دموکراسی:

تجدد طلبی در قواره سوسیالیسم برای نخستین‌بار در سال‌‎های اخیر، هفته گذشته توسط یکی از جامعه‌شناسان اصلاح‌طلب تبیین شد. اگر یکی از عارضه‌های سوسیالیسم را رادیکالیسم بپنداریم و موضوع رجوع اخیر اصلاح‌طلبان به مبحث «عدالت» را از این زاویه کنکاش کنیم، نامه موسوی‌خویینی‌ها و تأکید بر مردم‌گرایی و عدالت را بی‌پشتبانه نخواهیم یافت. به جز سعید حجاریان که در یکی از اظهارات جدید گفته است: «در کوتاه ‌مدت معتقدم اصلاح‌‌طلبی علاوه بر دموکراسی و لوازمش باید درباره چند مؤلفه نظر دقیق و صریح داشته باشد که نخستین آنها عدالت است. حزب اصلاح‌‌طلب باید به‌لحاظ نظری و عملی بداند و بگوید پاسخش به مساله عدالت چیست»[4]. حمیدرضا جلائی‌پور هم در پاسخ به عبدالکریم سروس، با نمونه‌آوری از حکومت‌های اسکاندیناوی، دفاع تمام قدی از سوسیال دموکراسی می‌کند. وی می‌گوید: «در سوسیال دموکراسی، هم توسع‌ اقتصادی و استفاده از مکانیزم بازار در بسیاری از حوزه‌ها مورد توجه است و هم افزایش برابری و کاهش انواع تبعیض با حمایت موثر دولتی از آسیب‌پذیرترین اقشار و ارتقای آموزش و سلامت عمومی و خدمات همگانی»[5].

 

پرسش از رهبری:

ایجاد کانال پرسشی مستقیم این بار نه به مثابه پرسش از نهادهای نظامی – امنیتی – اقتصادی – سیاسی و غیره بلکه، پرسش از شخص رهبر معظم انقلاب و مخاطب قرار دادن ایشان با هدف تنزل جایگاه حکومتی و معطوف ساختن اذهان عمومی به عملکرد آیت‌الله خامنه‌ای (مدظلله) به عنوان یکی از بسترهای دیگر انتشار نامه موسوی شناخته می‌شود. طلایه‌دار اصلی این بخش از کار ِعملیاتی اصلاح‌طلبان در رسانه و جامعه «مصطفی تاج‌زاده» است. او بدون در نظر گرفتن وضعیت دولتمندی اصلاح‌‎طلبان و عملکرد به شدت ضعیف حسن روحانی، مطالبه غیر منطقی خود را در چارچوب «پرسش از رهبری» ایراد می‌کند. به طور مثال می‌گوید: «پرسش من به عنوان یک شهروند از ‎#رهبر کشور این است؛ با اینهمه فشار اقتصادی بر گرد‌ی مردم ‎#دلار چند هزار تومان بشود، ‎#نرمش_قهرمانانه موجه و مذاکره از موضع برابر با آمریکا مجاز می‌شود؟»[6].

 

 

جمع بندی

بعد از نماز جمعه هاشمی رفسنجانی در سال ۸۸ هیچ کنشی در میان اصلاح‌طلبان به میزان انتشار این نامه اهمیت نداشته است. . آنچه برآورد تحلیلگران است، خویینی ها از ابتدای دوم خرداد تا امروز چهار کنش یا واکنش سیاسی داشته، آخرین آن مصاحبه تندش علیه هاشمی بود که به یک باره نقشه انشقاق میان طیف محافظه‌کار و تندرو را استارت زد و امروز به عینه شاهد انتقال اصلاح‌طلبان به دو قطب آهنربای اپوزیسیونی بودیم.از این روی کنش موسوی‌خویینی‌ها را باید در سطح یک مسائل مهم سیاسی – امنیتی کشور تحلیل کرد.   نامه خویینی‌ها و یا به عبارتی قبلتر از آن (اظهارات حجاریان)، بیش از آن که کنش سیاسی باشد، هویتی و حیثیتی بوده و به نوعی معلول شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا»ی دی‌ماه 96 است. اصلاح طلبیِ برحاکمیت، نوعی غیریت‌سازی برای جلب نظر برخی طبقات اجتماعی بود اما بعد از رادیکالیسم 88، ائتلاف محافظه‌کارانه با روحانی در سال 92 قماری ناگزیر برای استمرار حیات سیاسی این طیف محسوب شد و از دی 96 و با چرخش حامی خارجی از داخل به سمت اپوزیسیون خارج‌نشسین، عملاً اصلاح‌طلبی بلاوجه ماند. لذا اکت‌های اخیر طیف رادیکال اصلاح‌طلبی را باید کنشی در جهت اعاده حیثیت و بازجست هویتی صورت‌بندی کرد که نهایتاً نه منجر به اعاده حیثیت که منتهی به انحلال و هدم هویت اصلاح‌طلبی خواهد شد.

 

 

 

[1] علیرضا علوی‌تبار، برنامه رادیکال/سایت اعتمادآنلاین/ 07/04/1399

[2] مصطفی تاج‌زاده، روزنامه همدلی، 02/04/99

[3] عباس عبدی، روزنامه ایران، 07/04/1399

[4] سعید حجاریان، روزنامه همشهری، 01/04/1399

[5] کانال تلگرامی حمیدرضا جلائی‌پور، 01/04/1399

[6] توییتر شخصی، 05/04/1399

نظر شما
نام:
ایمیل:
نظر:
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
مجتبی
۲۰:۵۹ - ۱۳۹۹/۰۴/۰۹
با سلام .در ابتدا باید بدانیم که ما انسانیم و وجه تمایز ما با سایر جاندارن عقل و خرد و اختیار و انتخاب و وجدان و آزادی است و اگر این خصوصیات را از خودمان و مردم بگیریم دیگر انسانی وجود ندارد. و اگر سسیستم و نظامی و دین و آئینی هست بدلیل همین ویژگی های انسانی است . واگر مردم در زمان شاه انقلاب کردند برای استقلال و آزادی بود و به گفته خودم امام قبل از انقلاب استقلال و آزادی از فرد شروع می شود . ولی اگر برای جامعه حق اختیار و انتخاب قائل نباشید یعنی برای مردم ارزش انسانی قائل نیستید .واین از بین رفتن همان دلیلی که مردم به خاطرش انقلاب کردند . بنابر این ولایت مطلقه بر خلاف هدف انقلاب استو ضمنا تنها کسیکه می تواند دارای آن باشد فقط خداوند است و اگر این مقام را برای کسی غیر از خدا باشید . شرک مرتکب شدید و این بر خلاف اسلام است و این یعنی نه جمهوریتی وجود دارد نه اسلامی . دوستان بیایید با منطق و دوستانه و صادقانه گفتگو کنیم . همانند آنکه در قران گفته شده و همچنین حضرت علی نیز بر آن تاکید داشت .منطق را با منطق پاسخ دهید و منطقی که قویتر باشد توسط مردم پذیرفته می شود . تفاوت نظر دلیل دشمنی نیست بلکه ماهیت انسانیت . و اگر هدف که استقلال و آزادی . تمامیت ارزی و یکپارچگی و امنیت و آبادانی و تعالی و پیشرفت کشور و رفاه و سلامتی و ارزش حقوق برابر انسانی. برای همه ملت با حق آزادی بیان و انتخاب باشد .ما همه با هم دوستیم . مهم هدف مشترک است نه نظر مشترک . زیرا داشتن نظرات متفاوت برای رسیدن به هدف مشترک به نفع منافع ملی است زیرا وقتی دوستانه تبادل نظر و گفتگو کنیم می توانیم به راه حل جامعی برسیم که نقاط مثبتش بیشتر و ضعف آن کمتر باشد . واین قائده برای همه زمانها و همه شرایط است .آماده گفتگو هستم . با سپاس