به گزارش راهبرد معاصر؛ در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ و تیم نئومحافظهکار وی در کاخ سفید، بسیاری از دیکتاتورهای منطقه منا بویژه رجال سیاسی ریاض و ابوظبی با خرید سیاست خاورمیانهای کاخ سفید، جاه طلبیهای خود را افزایش داده و به جنگ افروزی و دخالت در امور داخلی بسیاری از کشورهای آسیب پذیر منطقه پرداختند. در این میان «جنگ یمن» نماد سیاستهای منطقهای متجاوزانه و در عین حال شکست خورده انتلاف سعودی در منطقه بود. آنها از سال 2015 به همراه متحدین عرب خود و با پشتیبانی دولت دموکرات آمریکا بسیاری از زیرساختهای یمن را نابود کردند. آنها به نام مبارزه با گروه انقلابی انصارالله حمله خود را آغاز کردند اما جنگندههای پیشرفته آنها تنها کودکان، زنان، بازارها و مجالس عروسی را نشانه میگرفتند.
با وجود سانسور و تحریف گسترده اخبار یمن از سوی رسانههای جریان اصلی اما جنایات گسترده ائتلاف سعودی از چشم گروههای مدافع حقوق بشر دور نماند و سبب شرمندگی اخلاقی آمریکا و متحدین عرباش در مجامع بین المللی شد. در چنین فضای روانی جوزف بایدن نامزد پیشتاز دموکراتها در کمپینهای انتخاباتی خود قول داد تا به جنگ یمن پایان دهد. حال نمایندگان ترقی خواه حزب دموکرات طرحی برای پایان دادن به تعمیر و نگهداری از هواپیماهای سعودی ارائه دادند. شاید این لایحه بزرگترین آزمون دولت بایدن است تا نشان دهد که به مانند روسای جمهور پیشین آمریکا متعهد به استراتژیهای کلان این رژیم است یا آنکه میخواهد به وعده انتخاباتی خود متعهد باشد؟ در ادامه این یادداشت سعی خواهیم کرد تا به این موضوع بپردازیم که بایدن تا کجا به امنیت متحدین خود در حاشیه خلیج فارس متعهد است.
این طرح دموکراتها علاوه بر نمایندگان مورد استقبال کمیتههای نیروهای مسلح و اطلاعات مجلس آمریکا قرار گرفته بود. اگر این طرح مورد موافقت مجلس سنا نیز قرار بگیرد آنگاه در قانون مجوز دفاع ملی سال آینده قرار داده خواهد شد. رو خانا که از نمایندگان حامی این طرح است در بیانیهای گفت:«طرح پیشنهادی ما به تمام حمایتهای پشتیبانی و انتقال قطعات یدکی به هواپیماهای جنگی عربستان خاتمه دهد. هواپیماهایی که در حال بمباران یمن، مدارس آنها، کشتار کودکان و غیر نظامیان یمنی در بزرگترین فاجعه بشری در جهان هستند. با این حال سعودیها به هشدارها گوش ندادند؛ آنها در همین ماه آگوست گذشت محاصرهای را در بندر الحدیده ایجاد کردند و اجازه خروج هیچ سوختی را ندادند؛ آنها دوباره و برای بار چندمین بار دروغ گفتند. بیدلیل نبود هنگامی که آنها به طرز وحشیانهای خاشقچی را کشتند. همه در آمریکا عصبانی شدند. آنها باید حساب پس دهند. قرار نیست ما پول مالیات دهندگان را اسفتاده کنیم تا به آنها قطعات هواپیما دهیم که کودکان یمنی را بمباران کنند. آمریکا نباید با حمایت از عربستان و تحویل قطعه یدکی به این کشور موجب ادامه این جنگ شود. زمان آن فرا رسیده است که عربستان متوجه چیزی شود که همگان فهمیدهاند؛ آنها در یمن شکست خوردهاند.» ایراد این سخنان بیسابقه از سوی نمایندگان دموکرات نشان تغییر اولویتهای راهبردی واشنگتن است. با این حال انتظار میرود با وجود تصویب این طرح اما همچنان همکاریهای دفاعی-امنیتی با ریاض تداوم یابد. پیش از این در دوران ترامپ، وی دوبار تلاش کنگره برای حمایت از ائتلاف سعودی وتو کرد.
به عقیده کارشناسان حوزه بین الملل دو دلیل عمده سبب دور شدن آمریکا از ریاض شده است. نخستین دلیل خودکفایی آمریکا در حوزه انرژی پس از تولید نفت «شیل» است و دومین دلیل تغییر حوزه ژئواستراتژیک آمریکا از منطقه خاورمیانه به سمت جنوب شرق آسیا برای کنترل بزرگ ترین رقیب قدرت اقتصادی خود یعنی جمهوری خلق چین است. طی دهههای گذشته آمریکا به انرژی خاورمیانه به ویژه عربستان سعودی نیاز داشت و به همین دلیل چتر امنیتی و پایگاههای خود را در منطقه غرب آسیا گسترش داد. اما امروزه این چین است که به انرژی منطقه نیاز دارد و آمریکا دیگر لزومی نمیبیند که سربازهای خود را در منطقه نگه دارد. در دوران جدید متحد اصلی آمریکا در خاورمیانه عربی تبدیل به نخستین تامین کننده انرژی چین در مسیر توسعه اژدها زرد شده است. دقیقا به همین دلیل نیز خروج آمریکا از مناقشات منطقهای مورد حمایت هر دو حزب اصلی آمریکا قرار دارد.
با کاهش اهمیت خاورمیانه در دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده، کشورهای حاشیه خلیج فارس به دنبال یافتن «برادر بزرگتر» دیگری هستند. به نظر میرسد چین، هند و روسیه سه قدرت بزرگی باشند که قرار است کالای امنیت را برای اعراب منطقه تامین کند. اما به نظر میرسد آنها به شکل هم زمان سیاست دیگری را برای بالا بردن امنیت خود در نظر گرفتند. در جهان محافظهکار سنی رژیم صهیونیستی، ترکیه و ایران به عنوان سه تهدید اصلی شناخته میشوند. آنها قصد دارند تا با «عادی سازی» و «بهبود» روابط خود با این سه قدرت غیر عرب زبان، منشا «تهدید» را تبدیل به منشا «امنیت» کنند. اما این روایت از آینده خاورمیانه نباید ما را دچار این اشتباه کند که آمریکا به شکل کامل از منطقه خارج خواهد شد. اتفاقی که به احتمال زیاد رخ خواهد داد کاهش حضور نظامی-امنیتی در منطقه و حفظ نفوذ سیاسی-اقتصادی این کشور است. فشار به ریاض برای اتمام تجاوز نظامی به یمن و روی آوردن به راه حل سیاسی را میتوان دوران جدید حضور آمریکا در منطقه خلیج فارس دانست. دوران جدیدی که به هژمونی آمریکا پایان و نقش سایر بازیگران منطقهای و قدرتهای نو ظهور را افزایش خواهد داد.