به گزارش راهبرد معاصر، به مناسبت چهل و چهارمین سالگرد درگذشت چارلز اسپنسر چاپلین گفتوگویی با مایکل چاپلین انجام دادهایم که در ادامه آن را میخوانید:
*درباره دورانی بگویید که پدرتان تحت بازجویی و محاکمه قرار گرفت. چرا او را به کمیته مکارتی کشاندند؟
مایکل چاپلین: یادم هست در آن روزها پدرم تحت بازجوییها و تحقیقات بسیاری از سوی F.B.I قرار گرفته بود و بیشتر سؤالات و پرسشها همانها بود که از سوی سناتور مک کارتی و کمیته معروفش طرح شده بود. هم درباره ارتباط پدرم با کمونیستها و هم درباره دو فیلم آخرش یعنی «عصر جدید» که مدرنیسم وماشینیسم و تاثیر آنها در مسخ انسان امروز را مطرح میساخت و اعضای کمیته مک کارتی معتقد بودند چاپلین مستقیما در دفاع از باورهای کمونیستی، پیشرفتهای ایالات متحده آمریکا را هدف حمله و تخریب قرار داده و همچنین فیلم «موسیو وردو» که در آن کشتار انسانها طی جنگهای مختلف توسط دولتها را جنایاتی هولناکتر از قتلهای معمولی در میان مردم دانسته بود.
کمیته تحقیق مک کارتی پدرم را متهم کرده بود که در این فیلم به دخالتهای آمریکا در دیگر کشورها نظر داشته است. البته من در آن روزها فقط شش سال داشتم و همین قدر به خاطر دارم که پدرم هر شب به خانه میآمد، آشفته و عصبانی و ناراحت بود. بعدا مادرم همه جریانات آن دوران را تعریف کرد که چارلی به هیچوجه به مخیله اش هم خطور نمیکرد زمانی به خاطر فیلمهایی که عمدتا از روی عشق به انسانها ساخته بود، مورد بازجویی قرار بگیرد. مادرم میگفت چارلی پس از هر بازجویی همه درددلها و احساساتش را برایش بازگو میکرد و از وی آرامش میگرفت.
بسیاری دیگر از هنرمندان برجستههالیوود نیز همچون چارلی چاپلین گرفتار اتهامات کمیته مک کارتی شدند و از آمریکا رفتند یا با نامهای جعلی فیلم ساختند، کسانی مانند جوزف لوزی، مارتین ریت و.... عمده اتهامات هم پیرامون ارتباط این هنرمندان با محافل به اصطلاح کمونیستی و اقدام علیه موجودیت آمریکا بود. اتهامی که حتی نزد عموم مردم هم که با فیلمهای امثال چاپلین آشنایی داشتند، مضحک و مسخره تلقی شد.
*امروز از آن دوران به عنوان یکی از تاریکترین نقاط تاریخ ایالات متحده آمریکا یاد میشود. چنانچه در سالهای اخیر در یک بازنگری مجدد به آن نقطه تاریخی به فرصتهای عظیم سوخته و از دست رفتهای در آن دوران اشاره میشود که هرگز موقعیت جبرانشان برای مردم آمریکا پیش نیامد و خسران آن، فجیعتر از حتی تمامی ضرر و زیان سالهای جنگ سرد محسوب شد.
مایکل چاپلین: ولی متاسفانه علیرغم همه صحبتهای شما همین امروز هم مایههای همان تفکر مک کارتی در عمق سینمایهالیوود به چشم میخورد و در مقاطعی رخ مینمایاند. فیالمثل یک نگاه بیاندازید به برخی فیلمهایی که بعد از فاجعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در این سینما ساخته شدند و همان تعصبات مک کارتی را در شکل تازهای نشان دادند. با افراد تازه واردی مانند جری بروکنهایمر و رندال والاس و تونی اسکات و امثالهم و در این هیاهوی جدید هنرمندانی مثل ترنس مالیک و فیلمش مثل «خط باریک قرمز» کنار ماندند تا «نجات سرباز وظیفه راین» استیون اسپیلبرگ بزرگ شود!
*بله حق با شماست. فیلمهایی مثل «ما سرباز بودیم»، «آخرین قلعه»، «جاسوس بازی»، «پشت خطوط دشمن» و... نمونههای امروزی تفکر مک کارتی درهالیوود است و به خاطر وجود همین تفکر است که حتی فیلم ضد سیستم سینماگری مثل مارتین اسکورسیزی یعنی «دار و دستههای نیویورکی» با وجود همه شایستگیهایش از جایزه اسکار دور میماند و امثال «شیکاگو» که یادآور همان دهه ۵۰ و روی دیگر سکه قضاوتهای مک کارتیسم است، جوائز را درو میکند.
مایکل چاپلین: درست مثل آن زمان که بعد از سالهای درخشان دهه ۴۰ و تجلیل آکادمی از آثار خوبی همچون «خانم مینیور»، «تعطیلی از دست رفته» و. در سالهای دهه ۵۰، تحت تاثیر اختناق مک کارتیسم به فیلمهای کم مایهای مانند «بزرگترین نمایش روی زمین»، «دور دنیا در ۸۰ روز» و «از اینجا تا ابدیت» ارج گذاشتند و امثال ویلیام وایلر پس از فیلم خوبی مثل «بهترین سالهای زندگی ما» به ساخت آثار کم رمقی همچون «تعطیلات رمی» روی آورد. البته در این میان بعضی فیلمسازان حتی مجبور شدند علیه همکارانشان در مقابل کمیته تحقیق شهادت بدهند مانند «الیا کازان» که بابت آن شهادتها موقعیت بهتری نیز کسب کرد و سال بعد برای فیلم «دربارانداز» که اثر ضعیف تری نسبت به دیگر فیلمهایش بود، ۹ جایزه اسکار گرفت!
*به نظر میآید چاپلین دیدگاه خود درباره این دسته افراد را در همان اولین فیلم در تبعیدش یعنی «سلطانی در نیویورک» خیلی صریح بیان کرد. یادتان هست در آن فیلم نقش پسر نوجوانی را بازی میکردید که در مقابل کمیتهای مشابه کمیته مک کارتی فعالیتهای سیاسی پدر و مادرش را بر ملا میکرد و علیه آنها شهادت میداد. از دیدگاه شما آیا این موضعگیری چاپلین علیه کسانی نبود که در کمیته مک کارتی بر ضد او شهادت دادند و او را متهم به کمونیست بودن کردند؟ آیا در آن فیلم، به نوعی چاپلین آن افراد را در حد پسربچههای خام و ترسو تصویر نکرد؟
مایکل چاپلین: این نقطه نظر شما بسیار جالب است. بله همینطور است. دقیقا همینطور است.
*از این جهت این موضعگیری در فیلم برجسته میآید که گویا چاپلین در سراسر فیلم «سلطانی در نیویورک» نوعی مشابهت تصویری و داستانی برای همه وقایعی که توسط کمیته مک کارتی بر سرش آمده بود، قرار داد و کاراکتر «روپرت» (که شما نقشش را بازی کردید) هم میتواند از همان فقره باشد.
مایکل چاپلین: بله درست است. آن فیلم اصلا درباره دوران مک کارتیسم در آمریکا بود و این حرف شما میتواند صحیح باشد. ولی به خاطر نمیآورم که هیچگاه پدرم در این باره صحبت کرده باشد و یا مادرم در این باب از پدرم نقلی کرده باشد که او از الیا کازان گلهای داشته و بر عکس همیشه از فیلمهای کازان تعریف میکرد. به هر حال شخصا این ماجرا برایم مثل یک راز سر به مهر باقی مانده که چرا شخصیتی همچون الیا کازان چنین عملی انجام داد، نمیتوانم بفهمم!
*یادتان هست که پدرتان راجع به آن بازجوییها در کمیته مک کارتی سنای آمریکا خاطرهای برایتان تعریف کرده باشد؟
مایکل چاپلین: بله خاطرات بسیاری برایم نقل کرده و جالبترین آنها مربوط به زمانی است که در سنای آمریکا به او میگویند آمریکا برای شما خیلی خوب بوده و خودت را در اینجا غنی کردهای. پدرم با تایید حرف بازپرسان میگوید: «بله بسیار خوب بوده و من کار کردم و زحمت کشیدم تا غنی شوم». بعد به او میگویند چرا تاکنون تابعیت آمریکا را نپذیرفته است؟ پدرم پاسخ میدهد «من یک پاسپورت انگلیسی داشتم و نیازی به گرفتن تابعیت آمریکایی نمیدیدم! بر عکس فکر میکنم شهروند بسیار خوبی هستم. چرا که از کل فیلمهای من فقط ۳۰ درصد در آمریکا توزیع شده و فروش میرود و ۷۰ درصد آنها خارج از آمریکا خریدار دارد، ولی وزارت دارایی آمریکا، من را صد در صد به مالیات میبندد؟!»
*پاسخ بسیار هوشمندانه و البته حاضرجوابانهای به نظر میرسد. فکر میکنید چرا اینقدر پدرتان حاضر جواب بود؟
مایکل چاپلین: فکر میکنم دلیلش این بود که اولا دوران کودکی فقیرانهای را پشت سر گذاشته بود و دیگر اینکه قدش هم کوتاه بود و مجبور بود یاد بگیرد از خودش دفاع کند. برای همین، موضوع حاضر جوابی از خصوصیات بارز پدرم بود که به شکل بازیهای فی البداهه نیز در فیلمهایش جای میگرفت و از نقاط قوت این فیلمها نزد منتقدین و کارشناسان محسوب میشد.
*چارلی چاپلین در پایان تحقیقات کمیته مک کارتی به تبعید از آمریکا محکوم شد؟
مایکل چاپلین: اگرچه آن موقع به او نگفتند، ولی یادم میآید به صورت خانوادگی جهت گذراندن یک تعطیلات در اروپا بودیم. بعدا مادرم میگفت به چارلی توصیه شده بود مدتی از آمریکا بیرون برود تا به اصطلاح آبها از آسیاب بیافتد، ولی تقریبا در نیمه راه نیویورک به لندن بودیم که از پدرم خواسته شد دیگر به آمریکا باز نگردد. خاطرم هست که وقتی در کشتی در راه انگلیس بودیم تلگرامی رسید که نمیدانم از سوی رئیسجمهور ترومن بود یا منشی وی و یا از طرف همان سناتور مک کارتی که در آن نوشته شده بود شما دیگر نمیتوانید به آمریکا برگردید!
*عکسالعمل پدرتان چه بود؟ آیا آن دوران اساسا ایام سختی برای او بود؟
مایکل چاپلین: فکر میکنم در آن لحظه شوک بزرگی به پدرم وارد شد. چرا که تمام دوران فعالیت هنریاش در آمریکا بود. او وقتی یک پسر جوان بود به آمریکا رفت و در یک گروه کوچک نمایشی آغاز به کار کرد. بعد در کالیفرنیا وارد سینما شد و بقیهاش را هم که حتما میدانید. مقصودم این است که همه کارهای سینماییش را در آمریکا انجام داده بود و قطع شدن ناگهانی این فعالیت مستمر برای او شوک بزرگی به شمار میرفت.
اگرچه او همواره اروپا را خیلی دوست داشت و خیلی سریع با زندگی در اروپا کنار آمد. زندگی آرامی برای خود و خانواده اش فراهم آورد تا به دور از یک عمر فعالیت سخت و خستگی ناپذیر، دورانی را در آرامش بگذراند. اگرچه روزهای نخست جدایی از سینما و دوستانش برای وی بسیار دشوار سپری گردید.
او کم کم به اموری پرداخت که تا آن زمان فرصت نیافته بود به آنها بپردازد از جمله سه-چهار سالی به نوشتن کتاب زندگی نامه اش مشغول بود و به جز این طی آن سالها، موسیقی بعضی از فیلمهای صامت خود را نوشت و ساخت و زمان زیادی را صرف آنها کرد.
*بعد از تبعید و ممنوعیت ورودش به آمریکا، وضعیت پخش و توزیع فیلمهای او چگونه بود؟ آیا خودتان این کار را میکردید یا موسسه خاصی وظیفه آن را برعهده داشت؟
مایکل چاپلین: وقتی قرار شد پدرم دیگر به آمریکا بازنگردد، مادرم (اونا اونیل فرزند نویسنده معروف یوجین اونیل) را به آمریکا فرستاد، چرا که مادرم تبعیدی نبود و او همه فیلمهایی که به پدرم تعلق داشت را از آمریکا خارج کرد. پدرم دفتری در پاریس تاسیس کرد و آن دفتر وظیفه توزیع و پخش فیلمها را به عهده گرفت.
*آیا به عنوان کسی که به اجبار از میدان فعالیت سینمایی دور افتاده بود دچار نوعی یاس و سرخوردگی نشده بود؟
مایکل چاپلین: گفتم اول شدیدا دچار شوک شد که چرا علیرغم ادعای آزادی در آمریکا چنین برخوردی با وی شده است. او این موضعگیری را نمیتوانست بفهمد. همین طور در مورد سایر افرادی که مثل او با آنها رفتار شده بود تا وادار به ترک آمریکا شوند. او هرگز این برخورد غیرعقلانی را نمیفهمید. پدرم تا پایان عمر در شگفت بود که چگونه در آمریکا دورانی مثل مک کارتیسم میتواند بوجود بیاید!/باشگاه خبرنگاران