به گزارش راهبرد معاصر؛ در حالی که مذاکرات هستهای در وین ادامه دارد و بنا به گزارشات، پیشرفتهای اندکی حاصل شده است، در جامعه سیاست خارجی ایالات متحده، برای توقف توسعه برنامه هستهای ایران، مباحث گسترده ای در مورد نیاز به گزینه های جایگزین و پلن بی وجود دارد. همان طور که کاخ سفید تایید کرده، رئیس جمهور بایدن قبلا به دولت خود دستور داده که در صورت ادامه بن بست در وین، برای اقدامات تنبیهی بیشتر علیه ایران آماده شوند.
در همین حال، جیک سالیوان مشاور امنیت ملی در سفر اخیر خود به اسرائیل، مجددا بر تعهد ایالات متحده برای بازداشتن ایران از دستیابی به غنی سازی هستهای با درجه تسلیحات تاکید و پیشنهاد کرد که بازگرداندن اعتبار گزینه نظامی و تهدید اعمال مجدد تحریم های سازمان ملل علیه ایران همچنان روی میز مذاکرات باقی می مانند.
علی رغم فریادهای ایالات متحده مبنی بر واکنش تهاجمی تر در قبال ایران در قالب «پلن بی»، حل و فصل دیپلماتیک از طریق مذاکرات وین تنها مسیر مناسب برای دستیابی به راه حل پایدار برای موضوع برنامه هسته ای ایران می باشد.
در این چارچوب دیپلماتیک، دولت بایدن باید یا توافق نامه برجام را احیا کند، یا آن را با یک توافق نامه موقت «کمتر در ازای کمتر» به عنوان طرحی برای کاهش تنش جایگزین کند. حامیان رویکرد پیشنهاد جایگزین (پلن بی) پیشنهاد می کنند که اگر مذاکرات نتواند نتایج سریعی را به همراه داشته باشد، دولت بایدن باید برای تحت فشار گذاشتن ایران برای توقف توسعه برنامه هستهایش اقدام کند. این اقدامات تنبیهی می تواند شامل یک یا ترکیبی از تشدید تحریم های اقتصادی، اعمال فشار دیپلماتیک، انجام عملیات خرابکارانه یا حملات نظامی باشد.
حامیان این طرح استدلال میکنند که ایالات متحده و شرکای اروپایی آن ابزارهای اقتصادی و دیپلماتیک مختلفی دارند که می تواند برای وادار کردن تهران به تبعیت از خواسته های غرب استفاده شود. اتحادیه اروپا و سایر متحدین آمریکا میتوانند تحریم های خود را علیه ایران اعمال کنند و به واشینگتن در اجرای بهتر تحریمهای ثانویه کمک کنند. علاوه بر این، طرف های اروپایی باقی مانده در برجام ( بریتانیا، فرانسه و آلمان) می توانند مکانیزم ماشه در توافق را برای اعمال مجدد تمام تحریم های شورای امنیت سازمان ملل راه اندازی کنند. اگر چه در تعامل با بن بست مذاکرات هستهای ایران، تشدید تحریمها میتواند جایگزینی جذاب و کم هزینه برای دولت بایدن باشد، اما واقعیت این است که تشدید فشار اقتصادی علیه ایران، حتی اگر چین و روسیه از آن حمایت کنند، بعید است که این کشور را مجبور به عقب نشینی کند.
در سال ۲۰۱۵م زمان گریز هسته ای ایران حدود یک سال بود. اما اکنون پس از شش سال و بعد از اعمال فشار حداکثری، مدت زمان گریز هسته ای به حدود یک ماه رسیده است. تهران می تواند سانتریفیوژها را اضافه کند و ذخایر اورانیوم غنی شده خود را سریعتر از زمان لازم برای تحمیل درد و رنج کافی برای بازگرداندن ایران به میز مذاکره افزایش دهد. اگر این بار ایالات متحده تحریمهای فلجکننده را انتخاب کند، اساساً تضمین میکند که دفعه بعد این دو هیئت با یکدیگر ملاقات کنند، ایالات متحده باید با ایران شجاعی که از آستانه توانایی هستهای برخوردار است کنار بیاید. با در نظر گرفتن این واقعیت که واشنگتن اهرم های خود را با کمپین فشار حداکثری تقریباً تمام کرده است، سناریوی محتملتر این است که تحریم های اقتصادی و دیپلماتیک اضافی نتواند ایران را مجبور به توقف فعالیت های هسته ای خود کند.
به این ترتیب، دولت بایدن ممکن است با فشار زیادی در واشنگتن برای صدور مجوز عملیات خرابکارانه یا حملات نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران مواجه شود. اما هر دوی این ها بسیار نامطلوب هستند، هم ریسک بالایی دارند و هم بعید به نظر می رسند که پیشرفت های هسته ای تهران را متوقف کنند. ایران ثابت کرده است که می تواند پس از هر حمله سایبری، انفجار یا ترور، برنامه هستهای خود را بازیابی و تقویت کند. حملات خرابکارانه اخیر که ادعا میشود توسط اسرائیل انجام شده است، ایران را نیز تحریک کرده است تا با افزایش سطح غنیسازی خود و محدود کردن نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر تأسیسات هستهای، تلافی کند و برنامه این کشور را بیشتر به سمتی مخفیانه سوق دهد.
مقامات صهیونیستی شاهد کاهش اشتهای دولت بایدن برای درگیری هستند، به همین دلیل آنها تهدید کردهاند که فراتر از عملیات مخفیانه عمل خواهند کرد و برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، اقدام نظامی یکجانبه علیه ایران انجام خواهند داد. با این حال، تردیدهای جدی در مورد امکان پذیری و جدی بودن این تهدیدها وجود دارد. تحلیلگران اسرائیلی و مقامات سابق، از جمله ایهود باراک، نخست وزیر پیشین، بر این باورند که نه اسرائیل و نه ایالات متحده هیچ برنامه قابل قبولی برای انجام موفقیت آمیز حمله نظامی علیه تأسیسات ایران ندارند. در مقایسه، ایران نزدیک به دو دهه است که برای حملات تاکتیکی به برنامه هستهای خود آماده شده است. تاسیسات آن در سراسر کشور پراکنده است و توسط لایههایی از سیستمهای دفاع هوایی محافظت میشود و در زیر زمین مستحکم شده است. در بهترین سناریو، یک حمله هوایی ممکن است به طور موقت برنامه ایران را به تعویق بیاندازد یا ظرفیت غنی سازی آنها را کاهش دهد، اما غیرممکن است که چنین عملیاتی توانایی و دانش هسته ای کشور را به طور کامل از بین ببرد.
آنچه از دیدگاه دولت بایدن که درگیر فصل چالش برانگیز انتخابات میاندورهای 2022 است، نگرانکنندهتر است، این میباشد که هرگونه حمله نظامی میتواند با واکنش تلافی جویانه ی ایران همراه شود که نه تنها خاورمیانه را بی ثبات می سازد، بلکه پیامدهای جدی بر اختلال در تامین انرژی و افزایش قیمت نفت و گاز خواهد داشت.
در بررسی حملات نظامی علیه ایران، دولت بایدن باید منافع محدود ناشی از به تاخیر انداختن موقت برنامه ایران را با این احتمال که اقدام نظامی علیه ایران میتواند منجر به یک درگیری منطقهای همهجانبه و پیامدهای ویرانگر برای خاورمیانه شود، به دقت بسنجد.
ویلیام برنز، رئیس سیا اخیراً اعلام کرده که جامعه اطلاعاتی ایالات متحده هیچ مدرکی پیدا نکرده است که نشان دهد آیتالله خامنهای، رهبر ایران تصمیم به تولید سلاح هستهای ایران گرفته باشد. در واقع، علی رغم پیشرفتهای هستهای اخیرشان، رهبران ایران بارها اعلام کردهاند که سلاحهای هستهای جایی در استراتژی دفاعی آنها ندارد. با این حال، ترور سردار قاسم سلیمانی و عملیات خرابکارانه مکرر اسرائیل در داخل ایران، این احساس را در دستگاه حاکمه ایران ایجاد کرده است که تواناییهای کنونی کشور نتوانسته است از حملات خارجی جلوگیری کند. یک حمله نظامی علیه ایران توسط ایالات متحده یا اسرائیل باعث تقویت بیشتر عناصر تندرو در جمهوری اسلامی خواهد شد و در نتیجه به امید ممانعت از هرگونه حمله نظامی در آینده و تضمین بقا، نظام را مجبور به اتخاذ تصمیم نهایی برای توسعه زرادخانه هسته ای خواهد کرد.
سه سال پس از خروج یکجانبه آمریکا از برجام، اجماع فزایندهای در واشنگتن و تل آویو وجود دارد که تصمیم به خروج از توافق یک اشتباه عمیق با عواقب فاجعه بار بوده است. خروج ایالات متحده نه تنها نتوانست به هیچ یک از اهداف اعلام شده خود دست یابد، بلکه منجر به گسترش برنامه هسته ای ایران به سطح بی سابقه ای شد. پرزیدنت بایدن این فرصت را داشت که این اشتباه را اصلاح کند و در ماه های اولیه حضورش در کاخ سفید به پایبندی به برجام بازگردد. اما او تصمیم گرفت منتظر بماند و از تحریمهای فشار حداکثری ترامپ برای رسیدن به یک توافق «طولانیتر و قویتر» استفاده کند. به جای یک توافق بهتر، تاخیرهای او، ایران را به افزایش سطح غنی سازی و استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته سوق داد. زمان آن فرا رسیده است که دولت بایدن با این واقعیت کنار بیاید که تنها یک راه برای تضمین عدم اشاعه سلاحهای هستهای در ایران وجود دارد و آن دستیابی به یک سازش دیپلماتیک در وین است. هیچ ابزار قهری قابل دوام و هیچ پلن بی وجود ندارد که بتواند ایران را مجبور کند که برنامه هسته ای خود را به سرعت کافی متوقف کند.
با توجه به جو حاکم بر بی اعتمادی بین دو کشور، به نظر می رسد تایید مجدد توافق هستهای اوباما تنها راه حل برد-برد در کوتاه مدت باشد. تعهد مجدد به چارچوب برجام، هم گامی محتاطانه در جهت پیشگیری از مناقشه و هم اقدامی برای اعتمادسازی به سمت گفت وگوی آینده و تعامل در مورد دیگر موضوعات مورد مناقشه میان تهران و واشنگتن است.