به گزارش راهبرد معاصر؛ در حالی که جامعه بین الملل مشتاقانه نظاره گر گام های نهایی مذاکرات درباره آینده توافق هسته ای در وین است، مقامات ارشد آمریکا ، اروپا و ایران در کنفرانس امنیتی مونیخ شرکت کردند. در حالی که حضور آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا و حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران در یک اتاق می توانست فرصت مناسبی برای پر کردن شکافهای باقیمانده باشد، اما آن ها در دیدار با یکدیگر خودداری کردند. ایران پس از تجربه بدعهدی دوران ترامپ، مبنایی برای مذاکره مستقیم با آمریکا ندارد و نزدیک به یک سال مذاکرات غیرمستقیم را انتخاب کرده که به آرامی به توافق نزدیکتر شده است.
احیای برجام به عنوان یکی از وعده های انتخاباتی رئیس جمهور بایدن که از حمایت گسترده مردم آمریکا برخوردار است، به این معنا است که ایران بار دیگر برنامه هسته ای خود را تحت محدودیت های شدید قرار می دهد که از طریق راستیآزمایی و نظارت گسترده توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعمال میشود.
در مقابل، ایالات متحده تحریم های گسترده ای را که مشکلات قابل توجهی برای ایرانیان به وجود آورده است را لغو خواهد کرد. در شرایطی که برخی از مقامات از پیشرفت در مذاکرات وین سخن می گویند، اکثر تحلیلگران بر روی آن چه که ممکن است در صورت شکست مذاکرات هسته ای اتفاق بیفتد، تمرکز کرده اند و در مورد گزینه های بایدن برای پلن بی حدس و گمان می زنند؛ زیرا این امر با ریسک تشدید تنش، بحران اتمی و حتی جنگ همراه است.
جو بایدن و تیمش هنگام ورود به قدرت، استدلال کردند که برای سخت گیری در مقابل ایران مسیر هوشمندانه تری وجود دارد: احیای توافق هسته ای اولیه ( برجام) برای مهار و عقب راندن پیشرفت های هسته ای ایران و سپس تعقیب یک توافق نامه طولانی تر و قوی تر.
در اوایل این ماه، سناتور باب منندز در صحن مجلس سنا از دولت بایدن انتقاد کرد و گفت: « من هنوز هیچ پارامتری در مورد اصطلاحات "طولانی تر" یا "قوی تر" نشنیده ام یا اینکه آیا این به عنوان یک چشم انداز امکان پذیر است یا خیر». منتقدانی مانند باب منندز به ضرورت محدود کردن برنامه موشک های بالستیک ایران و حمایت این کشور از گروه های نیابتی اشاره می کنند، مسائلی که در توافق هسته ای ۲۰۱۵ ( برجام) به آن اشاره ای نشد.
سایر قانون گذاران به تبعیت از منندز از دولت بایدن خواسته اند که رویکرد خود را در قبال ایران تغییر دهد و آن چه را که به نظر آن ها «توافق بهتر» است، تعقیب کند و به همین دلیل طیف وسیعی از مطالبات حداکثری که یادآور دوران ترامپ است را فهرست کرده اند. اما در واقع این رویکرد در گذشته باعث پیشرفت برنامه هسته ای ایران و تشدید تنش های منطقه ای شده است.
مقامات ایران تمایل چندانی برای گسترش دامنه برجام یا پذیرش شروط جدید در توافق آینده ندارند. تجربه ایران در مورد توافق هسته ای تجربه بسیار تلخی است. در اوایل سال ۲۰۱۸م تنها دو سال پس از اجرای توافق، پرزیدنت دونالد ترامپ علی رغم این که برجام بر اساس قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل تایید شده بود، به طور یکجانبه برجام را نقض کرد. در حالی که ایران به تعهدات برجامی پای بند بود، دولت ترامپ از این توافق خارج و تحریمهای ثانویه را مجدداً اعمال کرد. اگر چه اقتصاد ایران وارد یک رکود عمیق شد، ولی به مدت یک سال ایران به تعهدات برجامی خود ادامه داد و در نهایت تصمیم گرفت تا با از سرگیری فعالیت های هسته ای ممنوع شده مطابق با برجام، اهرم فشار خود را در مذاکرات آینده تقویت کند.
در حالی که دولت ایران به دنبال احیای توافق هسته ای است، دولت رئیسی به طور قابل درک نگران اعتبار تعهدات آمریکا می باشد. یک احتمال وجود دارد که رئیس جمهور جدید آمریکا بتواند در آینده دوباره توافق هسته ایی را پاره کند. فقدان ضمانتهای حقوقی و سیاسی دولت بایدن به دلیل مخالفت اعضای جمهوری خواه کنگره، می تواند موفقیت مذاکرات را دشوارتر کند. حتی اگر رهبران ایران بپذیرند که چنین تضمینهایی امکانپذیر نیست و توافق را همانطور که هست بپذیرند، در برابر تلاشها برای تقویت یا طولانیتر کردن برجام یا دستیابی به یک توافق کاملاً جدید مقاومت میکنند. در واقع، این یک اشتباه برای ایالات متحده است که فوراً برای یک توافق «قوی تر و طولانی تر» فشار بیاورد، به خصوص که فاقد اهرم فشار و اعتبار لازم برای دستیابی به آن است.
دولت بایدن باید از متحدان و شرکای خود در اروپا و خاورمیانه، حتی روسیه و چین، برای پیشبرد منافع مشترک به عنوان بخشی از ارتباط دیپلماتیک مداوم با ایران استفاده کند. حصول اطمینان از اینکه منافع ایالات متحده در این دیپلماسی جاری نمایندگی می شود، هوشمندانه تر از دنبال کردن هدف غیرواقعی یک توافق "بهتر" است. سه کانال دیپلماتیک وجود دارد که دولت بایدن می تواند حداقل در دو سال آینده از آنها استفاده کند.
الف) دولت بایدن می تواند از گفتگوهای قابل توجهی که بین ایران و همسایگان عرب آن در جریان است، استفاده کند. شرکای ایالات متحده در منطقه، یعنی قطر، امارات متحده عربی و عربستان سعودی، همگی تعاملات دوجانبه خود با ایران را افزایش داده اند و به دنبال رسیدگی مستقیم به نگرانی های ناشی از سیاست ها و موضع امنیتی ایران به عنوان بخشی از فشار منطقه ای برای کاهش تنش هستند. عراق همچنین میزبان چندین بازیگر منطقه ای از جمله ایران برای گفتگوهای گسترده تر و چندجانبه بوده است. این که این کشورها مسئولیت کاهش تهدیدات را به عهده می گیرند، نه اینکه این کار را به قدرت های خارجی مانند ایالات متحده واگذار کنند، یک تحول مثبت است که دولت بایدن باید آن را تشویق کند. برخلاف زمانی که برای اولین بار برجام به دست آمد، کشورهای حوزه خلیج فارس اکنون از روابط اقتصادی عمیق تر با ایران استقبال می کنند. به نوبه خود باید اطمینان حاصل شود که کاهش تحریم های ایالات متحده به فعال کردن دیپلماسی اقتصادی نوپا بین ایران و همسایگانش کمک می کند.
ب) در حالی که روابط ایران با کشورهای موسوم به تروئیکای غربی ( بریتانیا، فرانسه و آلمان) تیره است، رهبری اتحادیه اروپا در ایجاد فضای دیپلماتیک برای از سرگیری مذاکرات در مورد برجام بسیار مهم بوده است. در صورت احیای توافق، اتحادیه اروپا نه تنها در هماهنگی اجرای توافق، بلکه در تسهیل گفت وگو در مورد مجموعه وسیع تری از موضوعات، به ایفای نقش مهم خود ادامه خواهد داد. بخشی از دلایلی که اتحادیه اروپا می تواند این نقش را ایفا کند به دلیل روابط سازنده ای است که بسیاری از کشورهای عضو با ایران دارند و به دلیل نقش مهمی که اروپا همچنان در اقتصاد ایران ایفا می کند. نقشی که در صورت ورود مجدد آمریکا به برجام و لغو تحریم های ثانویه، تقویت خواهد شد.
ج) در حالی که ایالات متحده نگران روابط امنیتی راهبردی فزاینده روسیه و چین با ایران است و دیدگاه مشترکی با آنها در مورد بسیاری از جنبه های سیاست داخلی و خارجی ایران ندارد، اما وقتی صحبت از برجام و حفظ صلح در خلیج فارس می شود، ایران موضوعی نادر است که واشنگتن منافع خود را با مسکو و پکن در یک راستا می بیند. به ویژه قابل توجه است که روسیه و چین نقش سازنده ای در مذاکرات بر سر آینده برجام داشته اند. مسکو از روابط خود با تهران و تخصص فنی عمیق خود در عدم اشاعه برای تسهیل گفتگوهای غیرمستقیم بین ایالات متحده و ایران استفاده کرده است. چین همچنین از روابط اقتصادی منحصر به فرد خود - به عنوان تنها مشتری عمده فعلی نفت ایران - استفاده کرده است تا تهران را تشویق کند به مذاکرات برجام متعهد بماند. هر دو کشور بازیگران مهمی در هر دو عرصه هسته ای و اقتصادی خواهند بود و روسیه و چین هر دو چارچوب هایی را برای بهبود امنیت در خلیج فارس پیشنهاد کرده اند. اگر برجام به مسیر خود بازگردد، این پیشنهادها باید تحت نظارت سازمان ملل متحد بررسی شوند.
برای استفاده از این سه کانال دیپلماتیک، دولت بایدن باید از دو قانون ساده پیروی کند: سیاست را پیچیده نکنید و جلوی اقتصاد را نگیرید. بایدن پس از آسیب هایی که توسط دولت ترامپ ایجاد شده، فاقد اعتبار لازم برای آغاز مذاکرات گسترده جدید است. منتقدان او در واشنگتن این را می دانند و او را به سمت شکست می کشانند. با این حال، بایدن ابزاری برای پیشرفت با ایران دارد. منندز در سخنرانی خود تاکید کرد که « همکاری چند جانبه برای دستیابی به یک نتیجه موفقیت آمیز حیاتی است.» این درست است. اما «تلاش های چندجانبه تحریم» که منندز خواستار آن شد، تنها نوع همکاری نیست که بایدن می تواند دنبال کند. اگر طرح الف موفق شود و برجام احیا شود، کانالهای جدیدی برای دیپلماسی چندجانبه با ایران باز خواهد شد. این کانالها لزوما به یک توافق «بهتر» یا «قویتر و طولانیتر» منجر نمیشوند؛ اما استفاده از تلاشهای شرکا، متحدان و دیگر قدرتهای بزرگ برای توجه به منافع ایالات متحده، راه بهتری برای پیشبرد امنیت ملی از طریق دیپلماسی است.