به گزارش راهبرد معاصر؛ سالهای سال است که موضوع جمعیت و کاهش موالید از موضوعات مورد بحث و مسائل داغ در ایران و حتی سایر کشورهای جهان است تا جایی که امروز تبدیل به یکی از مسائل مهم استراتژیک شده است. چرا که کاهش نیروی مولد یعنی کاهش توان کار و تولید در یک کشور و کاهش تولید به کاهش سرمایه و تهی شدن آن سرزمین از عوامل استقلال منجر میشود و شاید همین مهم است که کشورهای متخاصم نسبت به ایران را واداشته تا مدتهای مدیدی نسبت به رسیدن به کاهش جمعیت در ایران برنامه ریزی های پر هزینهای انجام دهند.
شاید از همین روست که نرخ رشد جمعیت در کشورمان به شکل خطرناکی در حال کاهش است و این خطر آنچنان با شدت در حال تاخت است که حال و روز جمعیت مولد کشور را بحرانی کرده است؛ حتی کارشناسان، تحلیلگران و پژوهشگران جمعیتی در کشور نسبت به این خطر و وضعیت نابسامان هشدارهای بسیاری داده اند. به طوریکه حیدری، معاون وزیر بهداشت هم اخیرا گفته است: «در موضوع جمعیت ۲۰ سال آینده بحرانی را در پیش داریم، تختهای ما به سمت سالمندی میرود و قطعا برای جبران، کمتر از یک دهه فرصت داشته و برای تحقق آن به عزم ملی نیاز است.»
اما این تنها دغدغه کارشناسان و فعالان این عرصه نبوده و نیست و مقام معظم رهبری هم دغدغه مند از این وضعیت، بارها و بارها نسبت به هوشیاری در خصوص آن به مسئولان، دست اندرکاران و سیاستگذاران تذکراتی داده اند اما انگار گوشی بدهکار نبوده یا شاید هم اقداماتی که صورت گرفته مناسب و کافی نبوده که حالا کشور با سرعتی به مراتب بیشتر از گذشته به سمت پیر شدن می رود؛ پیر شدنی که هزینه های گزافی به دلیل کاهش جمعیت جوان برای کشور در بر خواهد داشت.
البته نباید این نکته را هم از خاطر برد که نفوذ افکار لیبرالی در میان برخی مسئولان با پست های کلیدی در کشور در دولت های گذشته و جنگ چراغ خاموش دشمن برای تحدید نسل ها در ایران خیلی از سیاستهای جمعیتی را با بی تدبیری در اجرا یا مسکوت و معلق در اجرا رها کرده است و این بدان معنا است که مطابق با زنگ اخبار وضعیت بحرانی از سوی برخی دغدغه مندان مانند حیدری، وزیر بهداشت خطر از آنچه میپنداریم به ما نزدیکتر است!
مطابق با آنچه آمارها به ما می گوید امروز ۱۰ درصد از جمعیت کشور را سالمندان تشکیل میدهند و برآورد ۲ برابر شدن جمعیت سالمند کشور تا سال ۱۴۲۰ بسیار تکاندهنده است. در سالهای اول انقلاب، نرخ رشد جمعیت کشور حدود سه درصد بود؛ به این معنا که جمعیت سالانه حدود سه درصد نسبت به سال قبل افزایش مییافت.
اما از اواخر دهه ۶۰ از این درصد کاسته شد و این رقم در ابتدای ورود به دهه ۸۰ به حدود 1.5درصد رسید و در سال ۱۳۹۸ رشد جمعیت کشور برای اولین بار به کمتر از یک درصد رسید. نرخ رشد جمعیت در سال ۹۹ به ۶ دهم درصد رسید و این امر حاکی از آن است که در حال افول جمعیتی در کشور هستیم و این موضوع بسیار خطرناک است و باید تاکید داشت خطر بیخ گوشمان رسیده است اما همچنان دست دست و تعلل می کنیم.
بر اساس آمارهای رسمی در سال ۱۳۹۸ در کشور ۱۷۰ هزار نوزاد کمتر از سال ۱۳۹۷ به دنیا آمده و در سال ۹۹ هم نسبت به ۹۸، ۸۰ هزار نوزاد کمتر متولد شده است. وضعیت فرزندآوری در کشور حاکی از ان است که زیر باروریِ سطح جانشینی هستیم و این بدان معناست که قادر به حفظ جمعیت جوان کشور نیستیم و حتماً شاهد تغییرات جدی در آینده ای نزدیک در ساختار جمعیتی خواهیم بود.
بارها عنوان شده است که نسبت سالمندی و سالخوردگی جمعیت در ۲۰ سال آینده به حدود ۲ برابر میرسد؛ ایران از سال ۱۳۹۵ بیشتر پا به سنین سالخوردگی گذاشته است و برآورد میشود که تا سال ۱۴۳۰ سالخورده و پیر شود. شواهد و قرائن نشان می دهد مؤلفهها و ویژگیهای ساختار جمعیتی کشور در حال تغییر است، روند پیر شدن جمعیت ایران آغاز شده و با سرعت به سمت پیر شدن می رود و درواقع باید گفت در حال از دست دادن جوانیِ جمعیت هستیم.
در سال ۱۳۳۵ میانه سنی جمعیت 20.2 سال بوده و در سال ۹۵، میانه سنی حدود ۳۰ سال محاسبه شده که نشان میدهد جمعیت ایران قریب به ۱۰ سال پیرتر شده است. مطابق با نظرات کارشناسان حد بهینه جمعیت سالمند بین ۶ تا ۷ درصد جمعیت کشور است لذا اگر نسبت جمعیت سالمند کشوری بیش از حدِ مطلوب باشد، کشور گرفتار آسیبهای جدی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خواهد شد.
دادههای منتشر شده در سامانه آماری ورلدمتر نشان میدهد در حال حاضر میانگین سنی در ایران ۳۲سال است. پایشهای مندرج در این سامانه ازسال ۱۹۵۰تا به امروز در دسترس قرار دارد. به گواه این پایگاه ایران با کمی بیش از ۸۵میلیون جمعیت در رتبه ۱۹کشورهای پرجمعیت جهان قرار دارد.
تجزیه و تحلیل مرکز تحقیقات پیو از دادههای جدید سازمان ملل نشان میدهد میان کشورهایی مانند ژاپن، فرانسه، آلمان، بریتانیا و کره جنوبی که بهسمت سالمندی جمعیت حرکت میکنند، ایران ششمین کشوری است که به مرحله فوقسالمندی جمعیت خواهد رسید، اما نکته قابل تأمل این که ایران کنار کره جنوبی دارای کمترین فاصله زمانی تا رسیدن به مرحله فوقسالمندی است.
بهعبارتی جمعیت سالمند ایران طی ۲۰سال از ۱۴درصد به ۲۱درصد میرسد و طی ۱۰سال از ۲۱درصد سالمند عبور میکند. طبق آخرین پیشبینی سازمان بهداشت جهانی از وضعیت جمعیتی کشورهای جهان تا سال ۲۰۵۰، ایران به سالخوردهترین کشور خاورمیانه تبدیل خواهد شد و بر اساس این پیشبینی، ایران از آمریکا و روسیه نیز سالمندتر خواهد بود.
براساس همین تحلیل ها جوانان در سال ۲۰۲۰ جمعیت غالب را در ایران تشکیل میدهند و ۳۴.۶ درصد (29.1میلیون نفر) از کل جمعیت ایران را در این سال به خود اختصاص دادهاند. جمعیت میانسال ایران بزرگ ترین گروه در جامعه ایران خواهد شد و به ۳۱ میلیون نفر معادل 30.1 درصد از کل جمعیت تا سال ۲۰۵۰ افزایش خواهد یافت. جمعیت میانسال ایران در سال ۲۰۲۰ بالغ بر 23.1 میلیون نفر معادل 27.5 درصد از کل جمعیت ایران برآورد شده است. با کاهش جمعیت زیر ۲۰ سال ایران، جمعیت جوان کشور نیز تدریجا رو به کاهش خواهد گذاشت. این مساله ناشی از افت آمار تولد در ایران است که از 1.5 میلیون نفر در سال ۲۰۲۰ به یک میلیون و۲۵۰ هزار نفر در سال ۲۰۵۰ خواهد رسید.
شاید آن روز که برخی به دنبال نفوذ فرهنگی و تغییر نگرش خانواده های ایرانی در فرزندآوری بودند و سنگ سیاست های غربی فرزند کمتر و زندگی بهتر را به سینه می کوبیدند، تصورش را هم نمیکردند که امروز باید شاهد روزگاری باشیم که جمعیت سالمند در حال افزایش است و نرخ موالید رو به کاهش و دیر یا زود به کشوری سالخورده که دیگر توان تولید و چرخش چرخ های اقتصادی را نخواهد داشت، مبدل می شویم.
با فلش بکی به گذشته و مرور روزهای آغاز انقلاب و ناتوانی دشمن در ساکت کردن انقلاب چه از طریق ورود مستقیم و تهدید و ترور چه از راه تحمیل جنگی که به دفاعی مقدس مبدل شد به واقعیتی بی بدیل پی خواهیم برد و آن اینکه دشمن قسم خورده انقلاب که خود را در مقابل انقلاب ایران ناتوان یافت در پی یافتن راه های دیگر جنگ و تهدید از دریچه های دیگر، به این حقیقت پی برد که مهمترین سرمایه یک سرزمین نیروی انسانی آن است و چنانچه نیروی انسانی جوان و مولد در کشوری نباشد، آن سرزمین در درون متلاشی می شود.
همین حقیقت بود که استکبار را به یکباره دلسوز کشورهای پر جمعیت شرقی ساخت و شروع کرد به تولید انواع و اقسام شعارهای کنترلی جمعیت تا از طریق نفوذ فرهنگی و تغییرات فرهنگی ناشی از ترویج زندگی غربی و البته غفلت مسئولان به اهداف شوم خود دست یابد.
ایران با سرعت وحشتناکی به سمت سالخوردگی پیش می رود و این مهم چه به اذعان تحلیلگران داخلی و چه نهادهای بین المللی پیامدهای غیر قابل جبرانی در پی خواهد داشت. شاید مهمترین پیامد آن کاهش نیروی مولد و کاهش چرخش چرخ های تولید کشور و در پی آن آسیب های اقتصادی، اجتماعی و البته سیاسی برای کشور خواهد بود. لذا باید بحران سالمندی بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد و برای جبران آن پیش از آنکه خیلی دیر شود فکری اساسی کنیم.