به گزارش راهبرد معاصر؛ اسحاق هرتزوگ رئیس رژیم صهیونیستی طی روزهای گذشته در اقدامی بیسابقه به امارات متحده عربی برای گفت و گو با مقامات ارشد این رژیم سفر کرد. این سفر که به صورت رسمی برگزار شد را می توان سفری پس از انعقاد توافق ابراهیم توصیف کرد که پس از آن روابط دیپلماتیک میان رژیم صهیونیستی با دولتهای امارات، بحرین، سودان و مراکش رقم خورد.
در حالی این سفر انجام شد که طی ساعات گذشته از این سفر موج های گسترده ای از واکنشهای رسانهای بویژه از سوی محافل نزدیک به شیخنشینهای خلیج فارس و رسانههای صهیونیستی همراه بوده است. دولت های نامبرده برآن بودند تا با برجستهسازی سفر یاد شده با تاکید بر اهمیت فزاینده آن در روابط آتی اعراب با اسرائیل، وضعیت را به گونه ای نشان دهند که گویی اتفاق مثبتی رخ داده است. تلاش محافل صهیونیستی بر تقویت توافق ابراهیم با پذیرش موجودیت اسرائیل از سوی دیگر کشورهای عربی و پررنگسازی اعلام حمایت امنیتی رژیم صهیونیستی از امارات متحده عربی بویژه پس از حمله موشکی انصارالله به ابوظبی؛ القای تقویت موقعیت اسرائیل در برابر ایران، با افزایش نفوذ تلآویو در همسایهی جنوبی ایران و تاکید رژیم صهیونیستی بر ارتقای مناسبات اقتصادی تلآویو-ابوظبی، برجستهسازی موضع محمد بنزاید مبنی بر اشتراک نظر با طرف صهیونیستی در مقابله با تروریسم و گروههای شبهنظامی، پررنگسازی عبور هواپیمای هرتزوگ از حریم هوایی سعودی برای رسیدن به امارات به عنوان چراغ سبز احتمالی ریاض به ترمیم مناسبات با تلآویو از جمله محورهایی است که مثلث غربی؛ عبری و عربی تلاش می کنند آن را پررنگ نشان دهند در حالی که در همین راستا، میتوان چنین تحلیل کرد که امارات متحده عربی در سالهای اخیر نقش پایلوت را برای عربستان سعودی ایفا کرده است.
در واقع بسیاری از سیاستهایی که هیات حاکمه عربستان هنوز جسارت انجام آن را نزد افکار عمومی مردم خود نداشته اند، توسط امارات اجرا شده است. از جمله اعطای آزادی های اجتماعی ابتدا در امارات اجرا شد و پس از چند سال، این به اصطلاح تحولات اجتماعی، توسط بن سلمان هم در عربستان رقم خورد.
اینک به نظر میرسد درباره از بین رفتن قبح رابطه با رژیم صهیونسیتی، عربستان در ابتدا امارات متحده عربی را پیشرو قرار داده تا راه را در آینده برای سعودی ها باز کند. عبور هواپیمای هرتزوگ از حریم هوایی سعودی برای رسیدن به امارات هم میتواند در راستای همین ابراز تمایل عربستان به برقراری رابطه در آینده نزدیک با تل آویو تفسیر شود.
در عین حال این مسأله در راستای اعمال فشار به جمهوری اسلامی هم قابل تحلیل است. امارات و به خصوص امیر نشین دوبی، روابط نزدیک تجاری، اقتصاد و گردشگری با ایران دارند و حضور رسمی رژیم صهیونسیتی در این کشور، موجب نزدیک حوزه نفوذ اسراییل به ایران خواهد شد.
کشورهای حوزه خلیج فارس به اسراییل به عنوان یک حامی و مکمل نقش ایالات متحده در حفظ امنیت خود مینگرند. به زعم آنها پیوند سیاسی با رژیم صهیونسیتی، آینده امنیتی آنها را تضمین کرده و سرنوشتشان را با رژیم صهیونیستی گره خواهد زد.
در این میان افکار عمومی ملتهای عرب و وضعیت اسفبار فلسطینی ها که پیش چشم آنها قرار دارد، قطعا دیدگاه مردم را از حاکمیت ها جدا میکند.
این مسأله همچنین بار پروپاگاندای زیادی به سود رژیم صهیونسیتی فراهم میآورد تا اشغالگری خود در منطقه را مشروعیت بخشد. برای اسراییل که در زمان جنبش پان عربیسم به رهبری جمال عبدالناصر و همراهی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، با اعراب جنگیده و از سوی آنها مورد تحریم نفتی قرار گرفته بود، اینک با از میان رفتن میراث آن زمان، به تسلیم و رضای کشورهای عربی در برابر خود رسیده است.
این سازش بدون تغییر در زندگی مردم فلسطین و حتی با به وخامت رفتن اوضاع آنها توام شده که جز شرمساری و ننگ، چیزی را متوجه سران کشور های عربی نمیکند.
پیمان ابراهیم که در دوران هیجانات ناشی از سیاست رادیکال ترامپ در غرب آسیا به هدف عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل منعقد شده بود، اینک پس از فرونشستن آن سیاستها، هنوز عملیاتی میشود و حکام جهان عرب خود را ملزم به اجرای این نقشه استثماری میدانند.
در فقر جریان روشنفکری و سکوت افکار عمومی در کشورهای عربی اینک فقط محور مقاومت است که توسط مسلمانان منطقه، پرچم مبارزه با اشغالگری و جور و ستم رژیم صهیونسیتی را همچنان به دوش میکشد و در این میان، دیگر کشور های عربی تنها به فکر بهبود اوضاع رفاهی و اقتصادی، امنیت وابسته به غرب و اولویت بخشیدن به منافع خویش در برابر هویت اسلامیشان هستند. تا چه زمان دوباره بیداری خیزشی در بین امت اسلامی شکل بگیرد، باید منتظر حوادث آینده ماند .