به گزارش راهبرد معاصر؛ پس از انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری در ایران در سال ۱۳۷۶ و پیروزی کاندیدای مورد حمایت جریانهای موسوم به «جناح چپ» در انتخابات مذکور، حزب مشارکت به مثابه یک حزب دولتی شکل گرفت که در واقع پایگاه حاکمان پیروز انتخابات و یا حزب حاکم تلقی میشدند. مبانی فکری و رفتار سیاسی مؤسسین این حزب را میتوان در تأکید بیش از حد بر «جمهوریت» نظام و بیاعتمادی یا مخالفت شدید با «اسلامیت» تصریح شده در قانون اساسی خلاصه کرد، که این مخالفت و بیاعتنایی از طریق مخالفت با نهادهایی صورت میگرفت که سمبل بُعد اسلامیت نظام جمهوری اسلامی بودند؛ به همین دلیل اقدامات افراد مهم حزب مذکور به شدت از طرف مخالفان سرسخت خارجی جمهوری اسلامی مورد حمایت قرار میگرفت.
در این خصوص برای بررسی عملکرد 8 ساله اصلاح طلبان با محمد جواد اخوان کارشناس سیاسی به گفتوگو نشسته ایم که گزیده آن را میخوانید:
محمد جواد اخوان، کارشناس سیاسی و مدیر مسئول روزنامه جوان با بررسی روند شکل گیری جریان اصلاحات و به وقوع پیوستن واقعه 2 خرداد به خبرنگار «راهبرد معاصر» گفت: واقعه دوم خرداد را نباید در ۱ روز، که 2/۰3/1376 باشد، خلاصه کرد. بلکه باید باید در بستری از تحولات تاریخی و سیاسی و اجتماعی بررسی و تحلیل کرد. ما در دهه دوم انقلاب در سال ۱۳۶۸ شاهد بروز روندهایی در فضای سیاسی کشور بودیم که این روندها در طی یک دهه، روندهای دوم خرداد و بعد از آن، روندهای دیگری را رقم زد.
وی افزود: بعد از ارتحال حضرت امام(ره)، تمرکز دشمنان بیرونی به ویژه آمریکاییها در استفاده از قدرت نرم برای مهار جمهوری اسلامی و تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران متمرکز شد و هم اینکه تحولاتی در داخل کشور اتفاق افتاد. خصوصاً در رویکردهای دولت سازندگی که در مجموع اینها باعث شد اتفاقاتی در سطح جامعه در حوزه سیاسی،فرهنگی و اجتماعی رخ دهد. با نگاه از منظر بیرونی، مشاهده میکنیم یک دهه تمرکز دشمن بر ابزار نیمه سخت، نظامی،امنیتی و کودتا برای مهار جمهوری اسلامی ناموفق بود. از اواسط دهه شصت متوجه شدند، چیزی که میتواند جمهوری اسلامی را دچار چالش کند، همان چیزی است که علت شکل گیری انقلاب است، یعنی عامل اصلی بروز انقلاب که همان مردم هستند.
اخوان با بیان اینکه دشمن با استفاده از ابزارهای رسانهای سعی در تغییر فرهنگ و زندگی مردم کرد گفت: تلاش دشمن برای جداسازی مردم از انقلاب با تغییرات گسترده اجتماعی همراه شد که نتیجه آن این شد که رویکردهایشان را بر مبنای تغییر فرهنگ و سبک زندگی تعيين کردند و از ابزارهای مؤثر فناوری رسانه بهره بردند. تحولات در دهه ۹۰ میلادی برای تغییر فناوریهای روز رسانه را شاهد بودیم. آن روند که بعد از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی در دنیا شروع شد و آقای «الوین تافلر» در کتاب موج سوم آن را تعیین کرده بود. مجموع اینها حرکت فرهنگی، سیاسی دشمن را نسبت به انقلاب اسلامی و هدف گذاری ها نسبت به جامعه ایران روشن می کند.
این کارشناس سیاسی ادامه داد: در کنار اینها دولت وقت یعنی دولت آقای هاشمی (دولت سازندگی) با شعارهای پراگماتیسم سعی کرد رویکردهای متفاوتی از دولت های قبلی از خود نشان دهند و همین امر فرصتی ایجاد کرد برای طمع دشمنان، یعنی به سمتی رفتند که خرابی و عقب ماندگیهای ناشی از جنگ را با تعامل و ابزارهای تنش زدا بر طرف کنند و در بستر داخلی هم شاهد تأمین بخشی از شرایط دشمن بودیم. در بستر داخلی به سمتی رفتند که بخشی از ضوابط و کنترلهایی که از نظر ساختاری بر روی مسائل شرعی متمرکز بود، کمرنگ شد. پس روند خارجی که از سوی دشمن دنبال میشد با روند داخلی که از سوی دولت آقای هاشمی دنبال میشد جامعه را آماده یک سری تحولات جدید اجتماعی کرد.
مدیر مسئول روزنامه جوان اظهار کرد: عمده پیک جمعیتی ما در دهه شصت است. در نیمه دوم دهه هفتاد پیک جمعیتی دهه ۶۰، وارد سنین نوجوانی می شود. پس ما یک تغییر جمعیتی به لحاظ ساختار اجتماعی را شاهد هستیم یعنی چهره کشور به لحاظ جمعیتی جوان می شود. جوانان جدیدی که با فضای رسانهها فناوری های جدید و ... آشنا و تولیدات رسانهای و کالاهای فرهنگی مناسبی هم برای آنها متناسب با اقتضائات آن روزها ارائه نمیشود. ما در آن دهه با ضعف جدی در حوزه فرهنگی و در مواجهه با تهاجم فرهنگی روبه رو هستیم و برای این نسل راه حل فرهنگی و اجتماعی ارائه نمیشود. انبوهی از مطالبات را داریم و جریان چپ آن زمان بعد از ۸ سال رکود در قدرت و به حاشیه رانده شدن از موج تحولات جمعیتی استفاده کردند و خودشان را سردمدار مطالبات جوانان معرفی کردند.
وی ادامه داد: نسل جوان که نیازمند مطالبه گری بود به نیازهایشان پاسخ داده نشد. اینها خود را سردمدار این جریان معرفی کردند و توانستند رأی خوبی را هم جمع کنند و عملا باعث شدند که این تصور ایجاد شود که این نسل به معنای گسست میان مردم و انقلاب است. در حالی که این گونه نبود اما به دلیل اینکه دشمن از قبل نشان گاههای خودش را انتخاب کرده بود و روی عواملی برای نفوذ تأکید کرده بود، برنامهریزیهای خاص خودش را داشت، تلاش کرد اقبال افکار عمومی را که اقبال این جمعیت کثیر است، مصادره به مطلوب کند.
وی ادامه داد: در اصل، فاز بعدیِ حرکت دشمن بعد از دوم خرداد شروع شد، یعنی اگر دشمن در فاز اول تمرکز بر زمینه سازی دارد، در فاز دوم به سمت بهره برداری رفت. از اینکه این بستر اجتماعی که در داخل جامعه بود را به ابزاری برای تقابل با نظام تبدیل کند و از این روش مشروعیت نظام را مورد خدشه قرار دهد.
اخوان با اشاره به اینکه دشمن سعی داشت آرای مردم در انتخابات را به نوعی تقابل با نظام نشان دهد گفت: آن چیزی که دشمن از پشت صحنه بر آن تأکید کرده بود این بود که رأی ۲۰ میلیونی در مقابل نظام تعریف شود و این فضای عمومی تبدیل به شکاف اجتماعی شود. یعنی شکاف گسترده که در این وضعیت که جریان مقابل نظام همان مردم عادی تلقی شوند. لذا به سمت آن رفتند از بستر بحرانسازی اجتماعی شکاف اجتماعی را تشدید کنند.که پروژه بحرانها شروع شد، در ابتدا قتلهای زنجیرهای، بعد کوی دانشگاه و بعد پله پله شروع کردند از ابزارهای مختلف و با عوامل نفوذی که در جریان های دوم خرداد داشتند، استفاده کنند تا گسل های اجتماعی را فعال کنند (زلزله هایی که در اثر تحریک گسلها اتفاق میافتد)، نظام را از عوامل محافظ خود خالی کنند.
اخوان با اشاره به اینکه هدف نفوذیهای جریان اصلاحات این بود که وزارت اطلاعات به عنوان نهاد اطلاعاتی حافظ نظام، آسیب ببیند و نتواند نقش خود را ایفا کند گفت: در فتنه کوی دانشگاه قرار بود نیروی انتظامی وقت دچار این ماجرا شود. همینطور گامهای بعدی این ماجرا رخ داد. هدف این بود که از بستر بحرانهای اجتماعی شکاف اجتماعی تشکیل شود و مردم هر چه بیشتر از نظام فاصله بگیرند، اما این پروژه در نهایت شکست خورد چون مردم وابسته به نظام بودند و نظام هم ریشه در مردم داشت، موردی که دشمنان محاسبه نکردند همین مورد بود.
وی خاطر نشان کرد: آن زمان حضرت آقا در رابطه با فروپاشی شوروی یک سخنرانی داشتند ایشان مجموعهای از تحلیلها را در مورد فروپاشی شوروی ارائه کردند و اشاره به این موضوع داشتند که دشمن حواسش نیست که ایران تفاوتهایی دارد. اشاره کردند که در جمهوری اسلامی عنصری تعیین کننده به نام ولایت فقیه وجود دارد که در شوروی چنین عنصری وجود نداشت، یعنی آنها رابطه امام و امت را در تحلیل جامعه ایرانی نفهمیدند، به این دلیل تصور داشتند مدل مشروعیت قهقرایی وجود دارد و این مدل اعلام می داشت که بخشی از نظام باید جدا شود و در مقابل نظام قرار بگیرد و آن بخش به قدری بزرگ شود که اکثر مردم در آن بخش قرار بگیرند. اینها اصلا متوجه نبودند که رابطه بین امام و امت، اصلا با مدلهای قبلی فرق دارد.
این کارشناس سیاسی در پایان خاطر نشان کرد: عملا کارنامه اصلاحطلبان به دلیل ناکارآمدیها، کارنامهای مشوش از بحران های سیاسی است و همین باعث شد که مردم از آنها روی گردان شوند بعد از گذشت چهار الي پنج سال از دوم خرداد، در نیمه دوم دولت هشتم شاهد این هستیم که مردم از آنها فاصله گرفتند و تمام شعارهایی که دادند (توسعه سیاسی و ...) شکست خورد، چون مبتنی بر ویژگی های جامعه ایرانی تعریف نشده بود و شامل الگوهای وارداتی بود که متناسب با جامعه ارزش محور و دیندار ما نبود.