به گزارش «راهبرد معاصر»؛ آقا یک گل میخری؟ خانم یک گل میخری؟ آقا فال برات بگیرم و ... همه ما بارها و بارها چنین صحنههایی را در گوشه و کنار شهر و کشورمان و خصوصاً سر چهارراهها و پشت چراغقرمز دیده و شنیدهایم! گاهی سری به تأسف تکان داده و گاهی چند کلمه ای با کودکی که در سر چهارراه با هزار ترفند میخواهد چیزی کاسبی کند همکلام شده و چیزی از او خریدهایم.
اینها همان کودکانی هستند که بهاجبار برای کسب درآمد خانواده یا دیگر افراد به کار گمارده میشوند، البته گاهی خود مرد خانوادهای هستند و هزینه زندگی چند سر عائله و مادر و پدری معتاد یا بیمار را میپردازند؛ همانهایی که زیر بار فشار زندگی و نبود شغل و درآمد خانواده کمر خم کرده و نانآور خانواده شدهاند تا بلکه باری از دوش بزرگترهایشان بردارند.
همانهایی که دل از درس و مدرسه شسته و بهجای نشستن پشت نیمکتهای مدرسه حالا دستمال به دست پشت چراغقرمز منتظرند تا شیشه اتومبیلی را بکشند یا دعوا شوند یا پولی کاسبی کنند؛ همانهایی که دستههای گل و کیفهای فال و بساط واکس و ترازویی برای کشیدن وزن دیگران بهجای کیف و کتاب مدرسه در آغوش گرفتهاند.
کودک کار و باندهای قاچاق
کودکان کار گاهی مورد سوءاستفاده قرار میگیرند و بهوسیله باندهای مختلف بهکارگیری میشوند تا شب جایی برای آرمیدن تن کوچک و نحیفشان داشته باشند. باندهایی که گاهی در پی کسب درآمد از محل فروش گل و ... هستند و گاهی در پشت پرده به شکلی خطرناک به دنبال فروش مواد مخدر و بهرهکشی از این کودکان برای جابجایی مواد، دزدی و کیفقاپی؛ همچنین بعضی از باندهای مافیایی در پی فروش و قاچاق این کودکان هستند.
هر چه هست کودکان کار در معرض آسیب هستند و این امر بر هیچ مسئول، نهاد و کارشناس و آسیبشناسی پوشیده نیست؛ اما باید اعتراف کرد مشکل وجود کودکان کار تنها به ایران مربوط نیست، بلکه میلیونها کودک در سراسر جهان با این معضل مواجه هستند؛ به روایتی 160 میلیون کودک کار در دنیا وجود دارد کودکانی که همه با وضعیت مشابهی مجبور به گذران زندگی هستند. بر اساس تازهترین گزارش صندوق کودکان سازمان ملل متحد و سازمان بینالمللی کار، بیش از هشت میلیون کودک دیگر در چهار سال گذشته و در پی بحران ناشی از کرونا مجبور شدهاند کار کنند و تعداد کودکان کار به بیش از ۱۶۰ میلیون کودک افزایش یافته است.
از آمار تا واقعیت
نتایج آمار یونیسف و آیالاو نشان میدهد که پس از ۲۰ سال موفقیت در کاهش تعداد کودکان کار، شمار این کودکان در سالهای اخیر به گونه بیسابقهای افزایش یافته است. طبق آمار این دو نهاد، هرچند شمار کودکان کار میان سالهای 2000 تا 2016 سیر نزولی داشت و آمار این کودکان به ۹۴ میلیون نفر کاهش یافته بود، اما پس از آن این روند سیر صعودی داشته است.
آمار کودکان کار در ایران دقیق نیست، اما تخمین زده میشود میان 70 تا 900 هزار نفر و آمارهای غیررسمی تا 1 میلیون نفر باشند؛ ضمن اینکه این رقم برای تهران ۲۰ هزار نفر تخمین زده میشود که 4 هزار نفرشان زباله گرد هستند، اما به دلیل اینکه اغلب کودکان کار هیچگونه ثبت هویتی ندارند؛ آمار دقیقی در این زمینه نمیتوان ارائه کرد.
«راهبرد معاصر» در پی تماس با برخی منابع آگاه و مسئولان به دنبال کسب اطلاعات و آمار بیشتری بود، اما همانطور که عنوان شد، به دلیل اینکه بیشتر این کودکان ثبت هویتی ندارند، آمار دقیقی هم از آنها در دست نیست و بیشتر بر اساس شواهد و آنچه هست تخمین زده میشود.
موضوع مهم اینجاست که گفته میشود ۸۰ درصد کودکان کار و خیابان در ایران اتباع خارجی بوده و ایرانی نیستند؛ کودکان عراقی، پاکستانی و بیشتر افغانستانی که بهتازگی در پی تغییر دولت و تسلط طالبان بر این کشور فرار و به سمت ایران مهاجرت کردهاند که آمار آنها چندین برابر شده است.
طبق آمارها 72 درصد کودکان افغانستانی پسر و 28 درصد دختر هستند و دو درصدشان پدر و مادر ندارند و 45 درصدشان نیز عضو خانوادههای چهار تا 6 نفره هستند.
هر چند در ایران برای ساماندهی این کودکان کارهای بیشماری از سوی نهادهای اجتماعی، بهزیستی و شهرداری و گاهی سازمانهای مردمنهاد انجام شده است و میشود و از آموزش و تدریس تا ساماندهی کار در سر چهارراهها با لباسهای مخصوص و فروش گل و روزنامه در حال انجام است، اما همه این کودکان را نمیتوان سامان داد؛ زیرا برخی کودکان کار کارگاهی بوده و در کارگاههای زیر پله ای و بدون مجوز مشغول کار هستند.
آسیبهای وارده از قاچاق تا بهرهکشی جنسی
با وجود این، به اعتقاد آسیب شناسان معضلات اجتماعی، این کودکان در معرض آسیبهای بیشماری قرار دارند و گاهی مورد استثمار بزرگسالان قرار گرفته و برای کسب درآمد از آنها سوءاستفاده میشود. علاوه بر مشاغلی نظیر دستفروشی ممکن است به اشکال دیگری و خیلی خطرناکتر مورد استثمار قرار گیرند، ازجمله میتوان سوءاستفاده جنسی از کودک برای درآمدزایی، استفاده از کودک برای انتقال و جابهجایی مواد مخدر و نگهداشتن کودکان بهعنوان برده را بیان کرد.
عنوان میشود سه درصد از کودکان هیچ جایی برای خواب ندارند، 1.6 درصدشان مورد آزارهای جنسی قرار میگیرند، 21 درصد کتک میخورند، توهین میشوند و 20 درصد گرسنگیهای شدید را تجربه کردهاند.
کارشناسان دلایل بسیاری برای پدید آمدن این معضل یا در اصطلاح تراژدی شهری دارند؛ ازجمله میتوان به نبود شغلهای مناسب برای بزرگسالان در جامعه، تعداد زیاد فرزندان در خانواده و ناتوانی در تأمین مخارج اعضا بهوسیله والدین، اشتغال خانوادهها در مشاغلی مانند کشاورزی که میزان دستمزد پرداختشده به میزان هرچه بیشتر محصول برداشتشده بستگی دارد که خانوادهها را ترغیب میکند فرزندان را نیز در این کار دخیل کنند و میزان بیشتری محصول جمعآوری کنند.
صاحبان مشاغل به کودکان پول کمتری پرداخت میکنند، زیرا کودکان کمتر پیگیر حقوق خود میشوند و به دنبال شکایت میروند. این موضوع کارفرمایان را ترغیب میکند بیشتر از کودکان در جهت رسیدن به منافع خود بهره ببرند و مهمترین نکته فقر در جوامع و نبود در آمد مکفی برای افراد جامعه سبب میشود کودکان به کار گمارده شوند؛ مهاجرت و بیسرپناهی و بدون شغل ثابت و ... برای والدین این کودکان از دیگر دلایل پدید آمدن این معضل اجتماعی است.
اما موضوع این است که این کودکان از انواع حقوق کوتاهمدت و بلندمدت خود محروم میشوند و آسیبهای بسیار زیادی میبینند که ازجمله مهمترین این آسیبها محروم شدن از حق تحصیل و مواجهشدن مکرر با خشونت است. کار کودکان چرخههای فقر بین نسلی را تقویت میکند و درنتیجه به تضعیف اقتصاد ملی و ناتوانی در رسیدن به اهداف توسعه پایدار منجر میشود. همراه شدن کار کودکان با عواملی نظیر فقر اقتصادی و فرهنگی، مهاجرت و فقدان فرصتهای شغلی مناسب آسیبهای مرتبط با آنها را افزایش میدهد و هزینههای زیادی را بر دوش جامعه میگذارد.
باید تأکید کرد بیسوادی، بازماندگی از تحصیل و سوءتغذیه، محرومیت از دوران شیرین کودکی، آلوده شدن به ویروس ایدز و اعتیاد، افسردگی، خودزنی و خودکشی، آزارهای جنسی و خشونتهای مکرر در کمین کودکان کار و خیابان است. آسیبهایی که هر یک بهتنهایی دنیای کودکی را تیرهوتار میکند.
تردیدی وجود ندارد کودکان کار در معرض انواع آسیبهای اجتماعی از ترک تحصیل و بیسوادی تا معضلات و آسیبهای رفتاری و اخلاقی در آینده به دلیل استثمار و برده کشی باندها و گروههای مافیا قرار میگیرند؛ اما موضوع اینجاست که تکتک افراد جامعه باید با این تراژدی شهری و آسیب بزرگ اجتماعی در جامعه آشنا و نحوه برخورد و فرهنگ مواجهه با این کودکان را بیاموزند تا از عمق این آسیبها کاسته شود. هرچند دستگاهها و نهادهای مسئول در این زمینه در تلاشاند، اما لازم است سازمانهای مردمنهاد هم بیشتر وارد عرصه شوند تا در کنار سازمانها گرهگشای این معضل باشند.