به گزارش راهبرد معاصر؛ بحران ناپذیری را باید در ذات و ساختار اقتصاد جستجو کرد، در این نوستار قصد داریم تا یکی از زیرساختهای تولیدی این کشور را معرفی کنیم، جالب است که علی رغم اینکه این کشور را به بنز، بی ام و و ابرشرکتهای این چنین می شناسیم، بار تولید در این کشور بر دوش صنایع خرد و متوسط آلمانی است که با نام میتل استند (Mittelstand) شناخته می شوند، میتل استندها ریشه در تاریخ و فرهنگ آلمان دارند، به نوعی آنها را می توان به عنوان یکی از موارد جدی در مدل های بومی توسعه دانست، پایگاه اینترنتی[1] medium در این رابطه مقاله ای منتشر کرده به نام «فهم نقش میتل استندها در تبدیل آلمان به قدرت تولیدی چهارم دنیا» در این نوشتار سعی داریم تا با مرور این مقاله به کمی با این مدل تولیدی آشنا شویم:
توهم بزرگها
یک نوع بدفهمی نسبت به اقتصاد جهانی این است که لزوما باید یک مجموعه اقتصادی بزرگ باشید تا بتوانید نقشی اساسی در این اقتصاد جهانی شده داشته باشید، مثالهای آمریکایی این گزاره شرکتهایی مانند اپل، اکسون، والمارت و آمازون را شامل میشود، در آلمان نیز این شرکتها شامل فولکس واگن، زیمنس، داچ تلکام، داچ بانک و بوش هستند.
ولی آلمان علاوه بر این شرکتهای بزرگ، شرکتهای دیگری همچون هرنکنِخت و فابرکاستل را دارد که یکی در زمینه ابزار حفاری تونل و دیگری در تولید مداد فعالیت دارند، یکی سردمدار این ابزار حفاری تونل و دیگری سردمدار تولید مداد در دنیاست، این دو شرکت از قضا تحت تملک دو خانواده هستند، همانند هرنکنخت و فابرکاستل میتوان موارد متعددی از این بنگاههای آلمانی را نام برد که در صنف خود به واسطه کیفیت بالای محصول سردمدار در دنیا هستند. درست است که این شرکتها، شرکتهای کوچکی هستند ولی آنها این کوچکی را با کیفیت، کارایی و نوآوری جبران میکنند. نکته جالب ماجرا این است که مقر اصلی این بنگاههای اقتصادی در دهکده هایی است که در آن متولد شده اند، راز اینکه آنها میتوانند بازار جهانی را تصرف کنند، در این است که در بازار آلمان توانسته اند به خوبی نقش ایفا کنند.
درست است که این بنگاههای اقتصادی آلمانی در مقیاس جهانی بنگاههای کوچک و متوسط با کمتر از 5 هزار کارکن محسوب میشوند، ولی ذاتا این بنگاهها با سایر شرکتهای هم مقیاس خود در سرتاسر دنیا دارای تفاوت های اساسی هستند. آلمان بر خلاف دنیا که شرکتهای تجاری بزرگ را رهبران اقتصادی خود قرار داده اند، شرکتهای کوچک و متوسط را دستمایه پیشرفت خود کرده.
8 وجه تمایز میتل استندهای آلمانی
تعریف اولیه میتل استندها به ما میگوید اگر شرکتی کمتر از 500 کارکن و 50 میلیون یورو درآمد داشته باشد، بنگاه کوچک محسوب میشود، با این تعریف 99.6 درصد بنگاههای آلمانی و 60 درصد نیروی کار این کشور در رده میتل استند ها کار میکنند.
اما بررسی توصیفی این بنگاههای خط و نشانهایی از راهبردهای تجاری، سازوکار حاکمیت و مدیریت منابع انسانی به ما میدهد؛ در این بررسی موارد ذیل مورد مطالعه قرار میگیرند:
تعداد بسیار کمی از میتل استندهای آلمانی در بازار سرمایه ارائه شده اند و یا توسط شرکتهای سهامدار خصوصی اداره میشوند. اکثر آنها تحت تملک یک خانواده هستند، اینکه این شرکتها تحت تملک یک خانواده هستند به معنای سهامداری نیست، بلکه به معنای حضور آنها در راس اداره این شرکتهاست.، این شرکتها از رشد بسیار سریع و شروع کار به واسطه جذب منابع خارجی به شدت اجتناب میکنند به همین دلیل شرکتهای آلمانی کمترین نسبت بدهی را در دنیا دارند.
منبع رقابت از دیدگاه میتل استندهای آلمانی نه رقابت در قیمت که در کیفیت، نوآوری و فناوری محصولات است.
میتل استندها این را دریافته اند که نظام استاد-شاگردی بهترین دسترسی آنها به ماهرترین نیروی کار را تامین میکند. بر اساس آمار 97 درصد افراد احساس میکنند منافع آنها در راستای منافع شرکت است. حدود 85 درصد نیروی کار در همین میتل استندها تربیت میشود.
ساختار سازمانی میتل استندها بر اساس عدم تمرکز و تصمیم مستقل بنا شده است، در این ساختار خانوادگی راس به با بدنه ارتباط تنگاتنگی دارد و معمولا مدیر شناخت بسیار خوبی از کارکنانش دارد.
بر خلاف ایده عمومی که میگوید ما در بلند مدت مرده ایم، میتل استندها اهداف بلندی را دنبال میکنند؛ آنها به دنبال اهدافی همچون ثبات، همزیستی با بازار و حفظ ارزش کارگر هستند، برای این منظور آنها ارتباط بلندمدتی را با مشتریان و زنجیره عرضه کنندگان و سایر تجارت ها برقرار میکنند.
در یک صنعت یکی از مولفه های اساسی این است که یک خط تولید چقدر انعطاف دارد تا خود را نسبت به تقاضاکننده آماده کند، مثلا آیا صنعت اتوموبیل سازی قدرت این را دارد که در کمترین زمان از خط تولید خود خودروهای حفاظت شده نظامی مونتاژ کند یا نه؟ این قدرتی است که در میتل استندها وجود دارد.
میتل استندها معمولا یک ارتباط چند دهه ای با زنجیره عرضه کنندگان تولید خود برقرار میکنند، این ارتباط به اشکال گوناگون مانند سرمایه گذاری نمود پیدا میکند. این یک ارتباط استراتژیک میان کمپانی های مختلف است.
نرخ صادرات محصول در میتل استندها 20 درصد کل تولید است، آنها معمولا شناخت خوبی از بازارهای جهانی دارند و دائما رصد میکنند، معمولا باید برای هر کشوری یک پلن تجاری طراحی کرد.
جمع بندی
آنچه مهم است این است که یک مدل توسعه از دل جامعه بیرون بیاید، بهترین شاخصه در اینکه یک مدل توسعه بومی است یا خیر این است که سهم مناطق مختلف در اقتصاد ایفا شده یا خیر؟ آیا آن مدل از دل بوم خانواده های آن کشور بیرون می آید یا نه؟ توانایی ثبات نسلی دارند یا خیر؟ این ها همه سوالاتی هستند که به نظر میرسد در داستان توسعه آلمان به خوبی جواب گرفته اند...
[1] https://medium.com/world-of-iot/understanding-the-german-mittelstands-contribution-towards-making-germany-a-manufacturing-world-68d4d6033e21