به گزارش راهبرد معاصر؛ ارتباط میان صنعت و دانشگاه از دشواره های پیشرفت در نظامات تولیدی مختلف است، راز موفقیت نسبی آلمانها در این مسئله را میتوان در اولا تامین مالی دولتی علم، دوما دارا بودن دانشگاههای مهارتی (جوان آلمانی از مدرسه فنی و حرفه ای به دانشگاه مهارتی میرود) و سوم در نظامات اجتماعی مشارکت در میان صنعتگران دانست.
مقدمه
پیشتر در مطلبی فرآیند شاغل شدن جواتان آلمان و راز کمترین آمار بیکاری در میان جوانان آلمانی در میان کشورهای اتحادیه اروپا را ذکر کرده بودیم، این موارد عبارت بودند از؛ 1. حفظ سنت استاد شاگردی ۲. اتکا به دستان به جای ماشین(عمده صنایع کاربر هستند) ۳. اینکه جوان آلمانی فرآیند شغلی خود را از کارهای ساده و حرفه های دم دستی شروع میکند، اما نکته مهم در این میان این است که در کشورهای پسرفته دنیا نیز شاید بتوانید این مختصات را بیابید، در یک کشور آفریقایی با حرفه های قبیله ای و انتقال نسلی تجربیات دقیقا همین اتفاقات می افتد! پس وجه ممیزه صنعت در آلمان که در بسیاری محصولات تعیین کننده استاندارد جهانی است، با سایرین چیست؟ پاسخ این پرسش مهم در این نکته نهفته است که نظام استاد شاگردی اولین حلقه از حلقات دانش و فناوری در نظام تولیدی آلمان است، دیگر حلقه های این زنجیره عبارتند از تحصیلات سطح بالا از جمله دانشگاهها و پلی تکنیک ها[1] و نهادهای تحقیق و توسعه تخصصی. در این قسمت به این زنجیره مهم از نظام صنعتی آلمان میپردازیم.
دانشگاهها، پلیتکنیکها و کالجها
به صورت سنتی شاید این عقیده وجود داشته باشد که جایگاه دانشگاه تولید علوم مطلق است ولی جوامع علاوه بر این نیاز به دانش های تکنیکی و کاربردی تر نیز دارند، با توجه به این نیاز در آلمان از دهه هفتاد میلادی تعداد زیادی کالج و پلی تکنیک به وجود آمد، پلی تکنیک ها عموما به نیازهای دانشی بخش های اقتصادی مناطق خود میپرداختند، به همین دلیل عمده آموزشهای آنها آموزش مهارتهای عملی بود تا دانش تئوریک، در پایان دهه 90 میلادی حدود 1.9 میلیون دانشجو در 113 دانشگاه، 46 دانشکده هنر و 114 پلی تکنیک و نهادهای مشابه مشغول به تحصیل بودند، نکته جالب اینجاست که عمده تامین مالی این دانشگاهها توسط دولت چه در سطح ملی و چه در سطح منطقه ای تامین میشد و سهم بخش خصوصی از 3 درصد در 1982 به 8.2 درصد در 1997 رشد کرد.
اما نکته مهم در مدیریت این مجموعه های علمی این است که بسیاری از کورس ها به صورت استادمحور(و نه ساختارمحور) پیش رفته و استاد به هیچ وجه در انقیاد معیارهای کمی نیست، فقط و فقط کیفیت و خروجی کار مهم است.
تامین مالی علم توسط دولت
بیش از 225 نهاد تحقیقاتی در سرتاسر این کشور وجود دارد که با بودجه عمومی تامین میشوند، این موسسات در چهار گروه تحقیقاتی متمرکز شده اند، جدای از نقش دانشگاهها، شورای تحقیقات آلمان[2] پنج ردیف از زیرساختهای تحقیق و توسعه که بودجه عمومی دریافت میکنند را تعیین کرده است؛ جامعه ماکس پلانک[3] برای تحقیقات بنیادی و طبیعی، سازمان غیرانتفاعی فرانهوفر گزلشافت[4] با 47 انستیتو برای تحقیقات کاربردی که تعداد پژوهشگران آن از سال 2000 تا 2016 از 9000 پژوهشگر به 25000 پژوهشگر رسید. ، مراکز هلمهولتز[5] برای تحقیقات بنیادی اولویت دار مانند شتابدهنده ها و تحقیقاتی که در بلندمدت جواب میدهند، جامعه لایبنیتز برای امور کتابخانه و موزه و در دسته آخر شورای پژوهشی آلمان[6] که عهده دار تامین مالی پژوهش در این کشور است، در کنار این نهادهای خصوصی زیادی در انجمن تحقیقات صنعتی[7] با هم برای حمایت از صنایع کوچک و متوسط کار میکنند، که همین روحیه منافع عمومی را بالا میبرد.
ساختار هزینه ای در بخش دولتی تحقیقات و به خصوص سازمان فرانهوفر گزلشافت بدین شرح است که تا 70 درصد از بودجه بر اساس قرارداد با بخشهای صنعتی و عمومی و باقی به صورت غیر قراردادی، نکته موثر در تامین مالی تحقیقات مجموعه های صنعتی کوچک این است که به شرکت های آلمانی با سایز کمتر از 250 کارمند گرانت پژوهشی مربوط به پروژه های تحقیقات صنعتی تا سقف 350،000 یورو اعطا میشود و همچنین به منظور تحقیقات برای ابتکاراتی که با توجه به هزینه های بالای مالی و عدم اطمینان از بازگشت تنها نمی تواند تولید کند، پشتیبانی میشوند و در برابر این صنایع، اهداف دولت آلمان در بازارهای جهانی را دنبال میکنند.
سازوکارهای فرهنگی یادگیرنده و یاددهنده
از جمله علل موفقیت سازوکار تولید در این کشور فرهنگ یاددهنده و یادگیرنده در این صنایع است؛ صنعتگر آلمانی به این فرهنگ عادت کرده است که آخرین تجربیات و استانداردهای تولیدی خود را در اختیار دیگر صنعتگران قرار میدهد، با این کار او هم دائما پیشرفت میکند و هم خود را به عنوان یک مرجع علمی در میان رقبای خود ظهور و بروز میدهد.
نتیجهگیری
زکات العلم نشره، زکاتی که داده میشود خود مایه گسترش و تعمیق دانش میشود، نکته این است که چگونه یاد بدهیم؟ در نظام تولیدی آلمان یاد گرفته اند که چگونه یاد بدهند و چگونه یاد بگیرند، این هم در فرهنگ ظهور و بروز پیدا کرده و هم دارای قاعده شده است، در آلمان بنیاد موفقی وجود دارد به نام بنیاد استینبیس[8] که به نوعی دفتر ارتباط صنعت و دانشگاه است، ولی نکته ای که وجود دارد این است که این بنیاد اولا خصوصی است و دوما دفتر ارتباط میان پلی تکنیک ها و کالج ها با صنعت است، یعنی جایی علوم کاربردی و مهارتی با صنعت ارتباط برقرار میکنند نه علوم محض تر در دانشگاههای علوم پایه و نظری.
منابع:
The Institutional Environment Supporting SME Enterprises in Germany Jörg Meyer-Stamer, Frank Wältring,2000
The German Business Model: the role of the Mittelstand, Jordi Franch Parella,2018
[1] Fachhochschulen
[2] Deutsche Forschungsgesellschaft, DFG
[3] Max Planck Society
[4] Fraunhofer Gesellschaft (FhG)
[5] Helmholtz Centers
[6] German Research Council
[7] Arbeitsgemeinschaft industrieller Forschungsvereinigungen, AiF
[8] Steinbeis Foundation