به گزارش «راهبرد معاصر»؛ گزارش های ضد و نقیض درباره مذاکرات محرمانه میان ریاض و صنعا از شکست مذاکرات خبر می دهد؛ این در حالی است که سکون و آرامش نسبی در میدان های درگیری میان صنعا با ائتلاف سعودی را می توان آرامش قبل از طوفان دانست.
درواقع آنچه به عنوان عوامل شکست مذاکرات نام برده می شود، پیرامون محورهایی همچون وقت کشی طرف مقابل برای سامان دهی بخش های حمایتی در عرصه میدان نظامی و دخالت عوامل خارجی ازجمله آمریکاست که با تحرکات میدانی در مناطق شرقی روند مذاکرات را تحت الشعاع قرار می دهد.
آنچه صنعا را به انجام مذاکرات محرمانه و آشکار مجاب کرده، احقاق حقوق انسانی، سیاسی و اقتصادی مردم یمن است. در واقع صنعا با پذیرش انجام مذاکرات و هرگونه پیشنهاد سیاسی – دییلماتیک نشان داده است به هیچ وجه خواهان بازگشت به صحنه درگیری های نظامی نیست، اما از خواسته های اصلی خود به عنوان شروط اولیه و اصلی پا پس نخواهد کشید. این یعنی صنعا به رهبری انصارالله با توجه به تجارب گسترده ای که در زمینه مذاکره و شناخت حدود قدرت طرف مقابل در این سال ها کسب کرده است، عرصه دیپلماتیک را میدانی برای کسب منافعش در چارچوب همسویی با میدان های نظامی تلقی می کند.
انصارالله چارچوب معادلات قدرت و بازدارندگی را به عنوان بازوی میدانی خود در عرصه سیاست و در مسیر انجام مذاکره قرار داده است. از این رو، آنچه صنعا در روند مذاکرات سیاسی– دیپلماتیک درصدد تحقق حداکثری آن است، دیکته مطالبات و اهداف خود بر طرف مقابل با هدف به حداقل رساندن مخاطرات در آینده و حتی فراهم کردن زمینه های گفت و گو برای پایان دادن به منازعات میدانی و تجاوزات ارزیابی می شود.
انصارالله چارچوب معادلات قدرت و بازدارندگی را به عنوان بازوی میدانی خود در عرصه سیاست و در مسیر انجام مذاکره قرار داده است
به همین دلیل پافشاری برای تحقق مطالبات ارائه شده در قالب شروط ترتیبی - تعیینی ازجمله مطالبات انسانی پرداخت حقوق کارکنان را مبدأ انجام گفت و گوها می داند. به عبارت بهتر پذیرش مورد اخیر از سوی متجاوزان در مذاکرات برای صنعا به مثابه راستی آزمایی میزان اراده طرف مقابل به انجام مذاکرات آتی برای پایان دادن به بحران در یمن است.
آنچه در ارتباط با تصمیم به انجام مذاکرات از سوی ریاض وجود دارد، متأثر از شرایط نبرد میدانی میان نیروهای وابسته به ائتلاف است که هر روز ابعاد تازه تر و خشن تری به خود می گیرد. گرچه ریاض خروج از یمن را با کسب دستاوردهای مدنظرش برای خود موفقیت می داند، اما واقعیت این است که عزم و اراده واقعی ریاض برای انجام مذاکرات پیرامون متغیرهای دیگری می چرخد؛
نخست، اینکه ریاض با این رویه سیاسی به دنبال کسب وجه دیپلماتیک در عرصه بین المللی است تا نزد افکار عموم برای خود اعتبار کسب کند.
دوم، اینکه ریاض با متغیر مذاکرات تلاش دارد تا صحنه سیاسی – میدانی یمن را در دست بگیرد تا به عنوان رهبر ائتلاف به جایگاهش خدشه ای وارد نشود.
سوم، اینکه ریاض با این گزاره سیاسی درصدد شاخص سازی از اهداف میدانی در یمن است.
هرگونه مذاکره برای ریاض خواه موفق باشد و خواه شکست بخورد، در قالب اهداف متنوعی به انجام می رسد
چهارم، اینکه مذاکرات و ایده انجام آن ولو به طور صوری علاوه بر آنکه فرصت بازسازی جایگاه میدانی و موقعیت رهبری سعودی را فراهم خواهد کرد، می تواند روند سر و سامان دادن به شرایط میدانی در قالب یگان های نظامی را برای گشودن آتش و باز کردن جبهه های نبرد به روی صنعا برای سعودی فراهم آورد.
شاخص های مورد نظر ریاض در ذیل انجام روند مذاکرات، القای مدیریت سیاسی شرایط به مخالفان داخلی صنعا از سویی و ایده هژمونیک بودنش به دیگر عضو فعال ائتلاف یعنی امارات از سوی دیگر است. به همین دلیل و با توجه به موارد گفته شده، هرگونه مذاکره برای ریاض خواه موفق باشد و خواه شکست بخورد، در قالب اهداف متنوعی به انجام می رسد.
وضعیت نه جنگ و نه صلح در یمن، سیاستی برزخی است که دوام نخواهد آورد؛ در واقع آنچه تاکنون موجب استمرار این رهیافت سیاسی شده، برآوردهای دو طرف از شرایط و انتظاری است که از طرف مقابل دارند که ابتدا چه کسی ماشه را خواهد چکاند. با وجود این، نوسان موجود در ذیل گزاره نه جنگ و نه صلح سبب شده است نبردها از میدان های نظامی به سمت میدان سیاسی و دیپلماتیک کشیده شود.
رهاورد این اتفاق موجب شده است ائتلاف سعودی با سیاست فرسایش سیاسی – اقتصادی صنعا اهدافش را دنبال کند و صنعا نیز با وقوف و آگاهی از این اهداف، انجام مذاکرات را به محقق شدن شروط تعیینی منوط می داند. این یعنی هر دو طرف از رهگذر مذاکرات اهدافی را دنبال خواهند کرد که تحقق یافتن یا نیافتن آنها آینده مناسبات و معادلات در جغرافیای میدانی یمن را مشخص خواهد کرد.