سلام به جهان چندقطبی-راهبرد معاصر
یادداشت اختصاصی مهدی خورسند، کارشناس مسائل اوراسیا؛

سلام به جهان چندقطبی

مقاومت بیش از حد روسیه، خونسردی و آرامش چین و خودخواهی بیش از حد آمریکا سبب شد کاخ‌ سفید، دنیای غرب را در مقابل بقیه جهان قرار دهد. با ورود چین به تنش‌های موجود جهانی احتمالاً دنیا با گزینه دنیای چندقطبی مواجه است.
مهدی خورسند؛ کارشناس مسائل اوراسیا
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۸ - ۱۳ دی ۱۴۰۱ - 2023 January 03
کد خبر: ۱۶۶۲۸۰

سلام دنیا به جهان چندقطبی

 

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ موضوع دوران گذار نظم بین‌المللی فصل مشترک تحلیل همه تحلیلگران بین‌المللی است. تحلیلگران در پس این تحلیل‌ها سه سناریوی مطلوب بازیگران فعلی نظام بین‌الملل را برای این دوران گذار متصور هستند که عبارتند از:

 

ادامه دوران نظام تک‌قطبی

عده‌ای معتقدند آمریکا از آتش اقدامات هماهنگ قدرت‌های نوظهور جهانی همچون چین، روسیه و ایران عبور خواهد کرد و همچنان به عنوان هژمون برتر در نظام بین‌الملل خواهد بود. این سناریو مطلوب آمریکا و برخی قدرت‌های غربی همچون انگلیس، ژاپن، استرالیا و برخی کشورهای اروپایی است.

 

رسیدن به نظام دو قطبی چین-آمریکا

برخی دیگر از تحلیلگران معتقدند دوران گذار به اتمام رسیده و جهان وارد جنگ سرد جدید و دوران دو قطبی شرق و غرب شده است و فضای فعلی را متأثر از این دوران می‌دانند. آن‌ها معتقدند دنیا دچار نزاع میان دو گفتمان جنوب-جنوب و شمال-جنوب شده است. 

دوران گذار نظم بین‌المللی فصل مشترک تحلیل‌ تحلیلگران است

 

تحلیلگران معتقدند این سناریو مطلوب‌ترین سناریو برای چین و با مطلوبیت حداقلی برای آمریکا و برخی هم‌پیمانان این کشور است.

 

ظهور نظام چندقطبی منطقه‌ای

سناریوی سومی که برخی تحلیلگران و کارشناسان به آن اعتقاد دارند، عبور از نظام تک‌قطبی به نظام چند قطبی با ویژگی‌های خاص است. در این نظام چندقطبی، قدرت هژمون غالب وجود ندارد، بلکه قدرت‌های بزرگ در حیطه جغرافیایی و منطقه‌ای مشخص نفوذ خواهند داشت و آن منطقه با بزرگتری و برتری آن قدرت بزرگ شناخته خواهد شد. 

 

در این سناریو تصور می‌شود دیگر قدرت‌ها به نزاع نخواهند پرداخت، بلکه نزاع و همکاری میان قدرت‌ها در قالب همکاری میان مناطق تعیین شده معنی می‌یابد. این سناریو مطلوب ایران، روسیه، اتحادیه اروپا، چین و بدترین سناریو برای آمریکاست.

 

دوران گذار نظم بین‌المللی فصل مشترک تحلیل‌ تحلیلگران است. به عنوان نمونه، جوزف نای تئوریسین بزرگ آمریکایی در کوران بحران شیوع کرونا که آینه تمام نمای افول قدرت آمریکا نیز به‌شمار می‌رفت، در مصاحبه‌ای با نشریه فارین افرز اعتراف کرد با وجود افول بسیاری از شاخص‌های قدرت آمریکا در دنیا، هنوز آمریکا ابزار قدرت‌سازی به نام «قدرت نرم» دارد که هیچ کشوری در دنیا ندارد و زمان زیادی طول خواهد کشید تا تحولی در نظم تک‌قطبی جهان رخ دهد.

 

این در شرایطی است که بسیاری از تحلیلگران دیگر طبق شاخص‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی معتقدند آمریکا جایگاه خود را در نظام بین‌الملل از دست داده است. در همین راستا نگارنده یادداشت معتقد است، آمریکایی‌ها حربه‌های مختلفی را علیه بازیگران منتقد و تحول‌خواه نظام بین‌الملل ازجمله فرصت حضور در نهادهای بین‌المللی (عضویت چین در سازمان تجارت جهانی و عضویت روسیه در گروه D8) را فراهم کرد.

 

وقتی تقریباً همه حربه‌ها به شکست منجر شده و نتوانسته است جلوی اقدامات مخرب قدرت‌های نوظهور علیه نظم تک‌قطبی به هژمونی آمریکا را بگیرد، آمریکایی‌ها در آخرین حربه خود علیه بازیگران این فرایند دوران گذار نظم بین‌المللی، حربه تنش ژئوپلیتیکی را در پیش گرفته‌اند. در این حربه روسیه را درگیر تنش با اوکراین کرد، ایران با تهدیدات رژیم صهیونیستی مشغول است و برای چین نسخه تنش ژئوپلیتیکی با تایوان را تجویز کرده‌اند.

بسیاری از تحلیلگران دیگر طبق شاخص‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی معتقدند آمریکا جایگاه خود را در نظام بین‌الملل از دست داده است

 

خاصیت این تنش ژئوپلیتیکی آن است که موضوعات مطروحه در این حربه جزو خطوط قرمز این کشورها و دارای این خاصیت است که آنها را درگیر تنش فرسایشی کند تا از اقدامات همگرا و تمرکز بر اقدام علیه نظم تک‌قطبی و هژمونی آمریکا در دنیا خواهد کاست.

 

آمریکا در این حربه می‌تواند با افروختن شعله تنش سلاح بفروشد و دوباره به بازیگران غربی منتقد نظم تک‌قطبی (هند، اتحادیه اروپا و...) القا کند اگر آمریکا قدرت برتر نباشد، قدرت‌هایی همچون چین، روسیه و ایران ماهیت لیبرالی آنها را به چالش خواهند کشید و آمریکا می‌تواند هم‌پیمانان سابق خود را دوباره زیر چتر خود جمع کند.

 

در مقابل اقدامات آمریکا، طرف مقابل هم بیکار ننشسته و بازیگران و قدرت‌های نوظهور زمینه همگرایی و هم‌افزایی راهبردی را در دستور کار قرار داده‌اند. در همین رابطه و در شرایطی که بسیاری این‌گونه تصور می‌کردند چین، روسیه را در جنگ اوکراین تنها گذاشته است، گفت‌وگوی تلفنی اخیر ولادیمیر پوتین و شی جین پینگ فضا را تغییر داد و موجب نگرانی آمریکایی‌ها شد. 

 

پوتین که روز جمعه ویدئوکنفرانسی سال نوی میلادی را به همتای چینی خود تبریک گفت، خواستار هماهنگی روسیه و چین در عرصه بین‌المللی برای ایجاد نظم جهانی عادلانه شد.

 

وی تأکید کرد: همکاری مسکو و پکن در عرصه جهانی ازجمله در چارچوب شورای امنیت سازمان ملل متحد، سازمان همکاری شانگهای، بریکس و گروه ۲۰ در خدمت ایجاد نظم جهانی عادلانه بر اساس قوانین بین‌المللی است.

 

پوتین با بیان اینکه همکاری روسیه و چین در همه زمینه‌ها به‌ویژه حوزه نظامی در حال تقویت است، عنوان کرد: همکاری پکن و مسکو الگویی برای مقاومت در برابر فشارهای جهانی است. انتظار داریم عرضه گاز روسیه به چین در سال آینده افزایش یابد. در زمینه تنش‌های ژئوپلیتیکی فزاینده، اهمیت مشارکت راهبردی روسیه و چین به عنوان عامل تثبیت‌کننده در حال افزایش و این روابط، بهترین نوع خود در تاریخ است.

 

همین موضوع سبب موضع‌گیری عجولانه و واکنش انفعالی آمریکایی‌ها به مذاکره رؤسای جمهور دو کشور شد و ند پرایس، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا به چین درباره کمک به روسیه و دور زدن تحریم‌های غرب هشدار داد و گفت: جهان نظاره‌گر است که کدام کشورها از اصول اساسی آزادی، خودمختاری و حاکمیت حمایت می‌کنند و کدام کشورها در کنار روسیه هستند یا به طور ضمنی از آن حمایت می‌کنند.

 

پرایس که با خبرگزاری تاس گفت‌وگو می‌کرد، افزود: واشنگتن نگران توسعه روابط میان مسکو و پکن است.

 

موضوع دیگر بیانگر نگرانی جدی نظام لیبرال‌دموکراسی تک‌قطبی با هژمونی آمریکا گزارش رسانه انگلیسی میدل‌ایست‌آی از فرایندهای جاری کنونی نظام بین‌الملل و نتیجه آنهاست. این رسانه انگلیسی در گزارشی به قلم سلجوق آیدین، دکترای مطالعات امنیت کالج سلطنتی اعتراف کرد، قدرت‌های نوظهور دنیا زمینه رسیدن به نظام چندقطبی را فراهم کرده‌اند.

 

این رسانه انگلیسی در گزارشی به اقدامات روسیه پرداخت که پوتین با تبدیل تهدید جنگ اوکراین به فرصت، راهبرد نواوراسیاگرایی مدنظر خود را ترویج می‌کند. همچنین این رسانه به همکاری‌های نظامی و اقتصادی روسیه با تهران و آنکارا و همکاری‌های راهبردی با چین و هند در این راستا پرداخت که همه و همه فضا را برای ادامه چالش نظام تک‌قطبی و هژمونی آمریکا فراهم می‌کند.

 

در این گزارش تصریح شده است، مقاومت بیش از حد روسیه، خونسردی و آرامش چین و خودخواهی بیش از حد آمریکا سبب شد کاخ‌ سفید، دنیای غرب را در مقابل بقیه جهان قرار دهد. چینی‌ها تمایلی به درگیری در تنش‌های بین‌المللی ندارند، اما امروز با چالش بر سر راه پروژه‌هایی که میلیاردها دلار روی آنها سرمایه‌گذاری کرده اند مواجه هستند بنابراین نمی‌تواند هم شنا کند و هم خیس نشود.

 

نگارنده این یادداشت معتقد است، با ورود چین به تنش‌های موجود جهانی احتمالاً دنیا با گزینه سوم مطرح شده در این نوشتار یعنی دنیای چندقطبی مواجه است. با ورود چین به تنش‌های بین‌المللی، احتمالاً تبدیل دنیا به دو قطبی شرقی-غربی به دلیل نگاه متعالی ای که روسیه به تحولات بین‌الملل و سهمی که برای خود از کیک قدرت جهانی قائل است، سناریوی سوم سناریوی محتمل‌تری برای دوران پس از این تحولات کنونی نظام بین‌الملل است.

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر