به گزارش «راهبرد معاصر»؛ پس از پایان جنگ جهانی دوم و شکست نازیسم و فاشیسم، ژرمن ها به عنوان بازیگرانی سنتی در اروپا مدعی شدند قصد دارند در دوران پسانازیسم به سوی عقلانیت و هوشمندی در عرصه سیاست خارجی حرکت کنند. برچیده شدن دیوار برلین و تلاش خاص ژرمن ها برای انعقاد پیمان «ماستریخت» و تشکیل اتحادیه اروپا، از مصادیق تلاش ها و اقداماتی بود که ژرمن ها در سال ها و دهه های آینده برای عبور از دورانی که آن را تاریک و سیاه می خواندند، انجام دادند. این خوانش ژرمن ها به اندازه ای مورد توجه اروپاییان قرار گرفت که پس از تشکیل اتحادیه اروپا و منطقه یورو، برلین به کانون اصلی تمرکز قدرت در اروپای واحد تبدیل شد.
در ابتدای سال 2023 میلادی قرار داریم و نمادهای اشتراک و اتحاد در اروپای واحد روز به روز تحت تأثیر مانور سیاستمداران غیر حرفه ای و فاقد عقلانیت حداقلی در عرصه تصمیم سازی و اقدام، سست و ناپایدار می شوند. به تازگی اولاف شولتز، صدراعظم آلمان در سخنرانی در مجلس فدرال (بوندستاگ) اعلام کرد، برلین در مرحله نخست ۱۴ تانک لئوپارد۲ در اختیار اوکراین قرار میدهد و برای تحویل این تانکها از دیگر کشورهای اروپایی نیز مجوز صادر میکند.
محصول عملکرد نامتوازن دو حزب سنتی سوسیال دموکرات و دموکرات مسیحی در سال های اخیر کاهش ضریب و تأثیر عقلانیت در تصمیم سازی های کلان، میان مدت و کوتاه مدت مقام های آلمانی بوده است
منتقدان ارسال تسلیحات سنگین مانند تانکهای تهاجمی به اوکراین هشدار میدهند آلمان با این کار به یکی از طرفهای جنگ تبدیل میشود، اما سه حزب ائتلافی دولت آلمان (حزب سبز، سوسیال دموکرات ها و دموکرات های آزاد) تصمیم خود را در این زمینه اتخاذ کرده اند.
به نظر می آید مقام های آلمانی بسیار بیش از آنچه تصور می شود، افکار عمومی دنیا و روسیه را فراموش کرده اند. مسکو در پاسخ نسبت به حضور مستقیم برلین در میدان نبرد، در انتظار شنیدن پاسخ حقوقی ژرمن ها و مرور قواعد حقوقی چند لایه و تفسیرپذیر ژرمن ها در حوزه منازعات نظامی باقی نمی ماند. ژرمن ها به صورت کاملاً خودخواسته علاوه بر ورود به جنگ اوکراین به کاتالیزوری برای شعله ور شدن بحران در منطقه تبدیل شده اند. قطعاً در این معادله برلین و کی یف هر دو به صورت همزمان ضربه خواهند خورد.
واقعیت این است محصول عملکرد نامتوازن هر دوحزب سنتی سوسیال دموکرات و دموکرات مسیحی در سال های اخیر کاهش ضریب و تأثیر عقلانیت در تصمیم سازی های کلان، میان مدت و کوتاه مدت مقام های آلمانی بوده است.
در جریان وقوع جنگ اوکراین، برخی شهروندان اروپایی که مخالف جنگ بودند، تصور می کردند برلین و پاریس به عنوان دو بازیگر اصلی اتحادیه اروپا و ناتو در برابر بازی خطرناک و بی حد و حصر لندن و واشنگتن خواهند ایستاد و تقویت مؤلفه های بازدارندگی با هدف پایان دادن به جنگ را نسبت به مؤلفه های خلق بحران های مزمن در بحبوحه نبرد ترجیح می دهند.
اکنون برلین و پاریس به طور رسمی به بازیگران دخیل در جنگ تبدیل شده اند. بدون شک حتی اگر در همین لحظه متعاقب واقعیت های میدان نبرد، پیمان صلح کی یف منعقد شود و جنگ در همین نقطه پایان یابد، قطعاً تقابل راهبردی روسیه با دو کشور آلمان و فرانسه تا سال ها و بلکه دهه ها (تحت تأثیر بازی خطرناک برلین و پاریس در جنگ اوکراین) ادامه خواهد یافت.