به گزارش راهبرد معاصر ، با خروج رسمی دولت آمریکا از برجام در تاریخ 18 اردیبهشت 97، دولت ایران اعلام کرد که منتظر است اروپا خروج آمریکا از برجام را جبران و منافع اقتصادی ایران را تامین کند و در غیر این صورت از برجام خارج خواهیم شد. ایران در ابتدا فرصت دو هفتهای به اروپا داد تا هم اروپاییها به تعهدات خود در برجام کاملاً پایبند باشند و هم خروج آمریکا را جبران کنند. این فرصت دو هفتهای رفته رفته و به صورت مداوم تمدید شد؛ ابتدا دو ماه و پس از آن ماه به ماه به این فرصت اروپاییها افزوده میشد.
اروپاییها که قبل از آن و در هنگام خروج آمریکا از برجام رسماً اعلام کرده بودند که با ترامپ در مسائل راهبردی مانند موضوع موشکی و مسئله منطقهای ایران همسو هستند و تنها اختلافشان در نحوه برخورد تاکتیکی در برجام است، عملاً برای آمریکا زمان میخریدند. آمریکا علناً اعلام میکرد که با راهبرد «فشار حداکثری» میخواهد سنگینترین تحریمهای تاریخ علیه یک کشور را اعمال و همچنین گزینه نظامی را روی میز نگه دارد تا ایران مجبور به مذاکره و اعطای امتیازات گزاف به آمریکا شود.
در این میان اروپاییها با وعدههایی مانند Blocking Statute و سپس وعدهی راهاندازی اینستکس عملاً برای آمریکا زمان میخریدند تا هم روز به روز دایره تحریمها را تنگتر کند و هم گزینه نظامیاش را معتبر نشان دهد. تنها اقدام جدی اروپاییها در طی این ماهها این بود که با هر اقدام آمریکا علیه ایران، صرفاً با این عنوان که موافق اقدامات آمریکا علیه برجام نیستند، ایران را متقاعد کنند که دست به هیچ گزینه متقابلی نزند و با هیچ خدنگی خدشهای به بندی از برجام وارد نکند. بدین ترتیب اوضاع اقتصادی ایران روز به روز بدتر و ارزش پول ملی ایران کمتر میشد و آرام آرام آمریکا اعلام کرد که ناو آبراهام لینکلن را هم به منطقه خلیج فارس میفرستد تا ایران را این بار با فشار نظامی وادار به مذاکره کند.
در طی این مدت نه تنها اروپا اقدامی برای راهاندازی اینستکس هم نکرده بود، بلکه رسماً اعلام کرد که تحریمهای امریکا را هم علیه ایران به رسمیت میشناسد و اگر هم اینستکس روزی فعال شود تحریمهای آمریکا را دور نخواهد زد!
اما شورای عالی امنیت ملی ایران با اجماعی که در میان قوای مختلف نظام به وجود آمده بود در سالگرد خروج آمریکا از برجام یعنی 18 اردیبهشت 98 تصمیم گرفت که راهبرد پیشین که دولتیها آن را راهبرد صبر استراتژیک را کنار بگذارد و راهبرد مقاومت فعال را در پیش بگیرد. ایران اعلام کرد که با بهرهگیری از حق خود در برجام طبق بندهای 26 و 36 به صورت مرحلهای تعهدات خود در برجام را کاهش خواهد داد. و این نقض برجام نیز محسوب نمیشود. چرا که این بندها به ایران این حق را داده که در صورت عدم اجرای برخی یا تمام تعهدات طرف مقابل، ایران نیز تمام یا برخی از تعهدات خود را کاهش دهد.
ایران همچنین به اروپا مهلت داد که اگر تا دو ماه دیگر اروپا شروط ایران را تامین نکند، گام دوم را هم برخواهد داشت. گام دوم عدم پایبندی به ذخیره 300 کیلو اورانیوم کمغنیشده و گام دوم افزایش سطح غنیسازی بود. و باز هم اعلام شد که اگر در دو ماه دوم نیز اروپاییها کاری نکنند، ایران گام سوم و سپس گامهای بعدی را اجرا میکند.
شروط ایران کاملاً مشخص هستند، اولاً باید فروش نفت ایران به میزان پیش از می 2018 یعنی دستکم 2.5 میلیون بشکه برگردد و ثانیاً تراکنشهای بانکی و مالی ایران با کشورهای دنیا به حالت عادی برگردد. و همچنین اروپا نیز باید تعهدات خود در برجام را عملی کند.
در حالی که اروپاییها و برخی غربگرایان در داخل هشدار میدادند که اگر ایران صبر را کنار بگذارد و اقدام متقابل کند، اوضاع بحرانی و حتی جنگی میشود، عملاً همه چیز عکس آن شد. در همان ابتدای کار آمریکاییها اعلام کردند که ناو آبراهام لینکلن نه در خلیج فارس بلکه در دریای عمان متوقف شده است!
اروپا هم به سرعت اعلام کرد که کار بر روی اینستکس را تشدید کرده و به زودی به مرحله اجرا در خواهد آمد. آمریکا در اولین گام شینزو آبه نخست وزیر ژاپن را با پیامی به ایران فرستاد تا به ایران پیشنهاد دهد که پای میز مذاکره با آمریکا بنشیند و اختلافات را حل کند. این در حالی بود که قبل از آن آمریکا اعلام می کرد اساساً گفتگویی با ایران ندارد و یا به ضرب تحریمها و یا زور نظامی ایران را وادار به تسلیم خواهد کرد!
شینزو آبه با پاسخ جدی ایران روبرو شد که کشور دیگر راهبرد جدیدی اتخاذ کرده و این بار اروپا و آمریکا هستند که باید خواستههای ایران را تامین کنند.
اروپا پس از چندی اعلام کرد اینستکس راه اندازی شده است! و این در حالی بود که طی یک سال پیش از آن حتی قدمی در این باره برداشته نشده بود و کار آنقدر مبتذل بود که در برههای مهمترین مسئله این شده بود که هیچ کشور اروپایی حاضر به میزبانی نشست تصمیمگیری و برنامه ریزی درباره اینستکس هم نبود؛ چه رسد به میزبانی از اصل آن و کمک واقعی به راهاندازی آن!
در همان حال که تلاشهای سیاسی آمریکا و اروپا برای متقاعد کردن ایران به برنداشتن گامهای بعدی برای کاهش تعهدات هستهای شدت گرفته بود، اتفاقاتی در خلیج فارس و دریای عمان نیز رخ میداد. ماجرای کشتیها در فجیره و سپس دریای عمان نشان داد که افزایش نمایش تنش توسط آمریکا و متحدانش در منطقه میتواند تلفات مهمی داشته باشد و در این تنش،این فقط ایران نیست که ضرر میکند. و شاید ایران کمتر از دیگران ضرر کند. هنوز مشخص نیست که چه گروهی و یا کشوری و با چه نیتی ماجرای فجیره و دریای عمان را به راه انداخت، اما دستکم پیام آن روشن بود ناامن شدن منطقه برای همه ضرر دارد.
اتفاق بعدی ساقط شدن پهپاد آمریکایی توسط سپاه پاسداران در آبهای ایران بود. ایران گرانترین و پیشرفتهترین پهپاد آمریکایی را به خاطر تجاوز به آبهایش ساقط کرد؛ اهمیت راهبردی این اقدام به حدی بود که میتوان منطقه و جهان را به دو بخش پیش و پساپهپاد آمریکایی تقسیم کرد؛ آمریکا عملاً نه تنها نتوانست به این اقدام ایران پاسخ خاصی بدهد، بلکه تنها از ایران به خاطر منهدم نکردن آن یکی هواپیمای جاسوسیاش که دارای سرنشین بود تشکر کرد.
این رویداد موجب شد همگان و بخصوص کشورهای منطقه بدانند که آمریکا نه تنها قادر به اقدام نظامی علیه ایران نیست، بلکه حتی قادر به پاسخ دادن متناسب هم نیست و همین امر موجب شد برخی کشورهای منطقه در رویکردهای خود تا حدی تجدید نظر کنند که نمونه مهم آن امارات بود.
اما ایستادگی ایران و برداشتن گام دوم موجب شد که تکاپوها در غرب افزایش یافت. اروپا و امریکا حالا رسماً بیش از پیش دریافته بودند که ایران در کاهش گام به گام تعهداتش جدی است و این مسیر را حتی تا خروج کامل از برجام طی خواهد کرد. از آنجا که آمریکا و غرب برجام را یک پایه بسیار مهم برای اعمال سیاست مهار علیه ایران میداند سرعت و کیفیت پیشنهادهای خود به ایران به منظور متقاعد کردن جمهوری اسلامی در تجدید نظر در راهبرد جدیدش پیش گرفت.
ایمانوئل بن، مشاور مکرون چندی پیش به تهران آمد و پیشنهاداتی را به ایران داد که گفته میشد ابتکار خود فرانسه است. با توجه به اینکه ایران شروط خود یعنی فروش نفت 2.5 میلیون بشکه در روز و عادی شدن تراکنشهای مالی و بانکی را در این پیشنهادها نیافته بود و آن را دارای فاصله زیاد میدانست، به سرعت این پیشنهاد را رد کرد.
اما اخیراً تماس های تلفنی مکرون با حجتالاسلام روحانی رئیس جمهور کشورمان محل تداوم همین بحثها شده است. آنطور که المانیتور و المیادین گزارش کردهاند مکرون به ایران پیشنهاد اعتبار 15 میلیاردی در اینستکس را کرده است که در بهترین تفسیر(که احتمالاً به واقعیت نزدیک نیست) به معنای خرید 2.5 میلیون بشکه نفت از ایران در مدت 4 ماه است.
اما ایران تاکنون با این پیشنهاد مخالفت کرده است. مهمترین علت مخالفت ایران آن است که اولاً این پیشنهاد یک پیشنهاد موقت است در حالی که هرگونه راه حل باید دائمی باشد. ثانیاً خرید 2.5 میلیون بشکه نفت ایران را به صورت دائمی تضمین نمیکند و ثانیاً درباره عادی شدن دائمی تراکنشهای مالی ساکت است.
پیشنهاد مکرون نشان میدهد که اروپا و آمریکا در مواجهه با راهبرد جدید ایران مجبور به افزایش سطح پیشنهادات خود هستند و همین به تنهایی کافی است که موفقیت آمیز بودن راهبرد مقاومت فعال از آن استنتاج شود، اما مسئله اینجاست که طرف مقابل اساساً با همین پیشنهادهای موقت و نصفه و نیمه، عملاً نه به دنبال حل شدن مسئله بلکه به دنبال منصرف کردن ایران از راهبرد اخیرش است.
برخی زمزمههای یک سری جریانات سیاسی خاص که از پیشنهادات مکرون به صورت ضمنی استقبال و آن را دستکم شروعی مناسب تلقی کردهاند، این خطر را درخود نهفته دارد که این جریانات، همسو با اروپا و امریکا عملاً به دنبال متقاعد و وسوسه کردن دولت به دوربرگردان از راهبرد مقاومت فعال به همان راهبرد یکسال قبل از آن باشند و این در حالی است که تجربه به طور کامل به همه اثبات کرده که آن راهبرد نه تنها فشاری را نکاست و تحریمی را برنداشت، بلکه حتی رجز جنگ را هم بلند کرد و در مقابل آن راهبرد مقاومت فعال، هم تحریمها را تقلیل، هم فشار را کاهش و هم جنگ را منتفی و هم برخلاف بسیاری از هشدارهای غربیها و غربگرایان، اقتصاد ایران را هم پایدارتر کرده است. و علاوه بر این اروپا و آمریکا را از حالت فعال به انفعال کشانده است.
تنها سوال باقی مانده آن است که انتهای راهبرد مقاومت فعال ایران چه خواهد بود؟ آنچه از مسیر طی شده طی یکی دو ماه خیر میتوان استنتاج کرد آن است که اروپا و آمریکا عملاً ابزار و گزینه خاصی علیه ایران ندارند و همین تکاپوهای چند وقت اخیرا آنها نیز نشان میدهد که در صورت مقاومت و پایداری ایران، آنها نهایتاً راهی جز پایان دادن به فشار و پذیرش یک ایران قدرتمند نخواهند داشت.
منبع : فارس