به گزارش «راهبرد معاصر»؛ برای دومین بار است بعضی اصلاح طلبان شق عصی و در برابر جمع واحد خانواده دیپلمات ها صف کشی و اختلاف ایجاد نمودند؛ البته این مسبوق به سابقه است.
متأسفانه معاون وزارت امور خارجه کشورمان در دولت اصلاحات، همان شخصی است که برای نخستین بار محیط یکپارچه و صمیمی دستگاه دیپلماسی کشور را به شدت دوقطبی کرد و دوستانش نیز تا جایی که توانستند بر نفخه اختلاف دمیدند و اکنون برخی از همان افراد در پشت پرده موضوع بیانیه نویسی را علم کرده اند و قصد دارند جمع یکدست و بدون جناح بندی وزارت امور خارجه را تا جایی که می توانند به تفرقه و اختلاف بکشانند.
هرچند با غوغاسالاری، شانتاژ رسانه ای و فضاسازی که کار همیشگی شان هست، امکان دارد بتوانند به مقصد و مقصودی برسند، اما هرگز نمی توانند از تیغ تیز قضاوت تاریخ عبور کنند
البته تاریخ عملکرد آنها را که سالیان دراز بر مصادر امور و ازجمله وزارت امور خارجه بودند، به قضاوت خواهد نشست. ۳۲ سال مسئولیت اجرایی و تقنینی کشور را در اختیار داشتند و جز تخریب، سوء مدیریت، اختلاف افکنی، تحصن در مجلس شورای اسلامی و درخواست های مکرر برگزاری رفراندوم و پاشیدن بذر کینه و نفاق در جامعه کار دیگری نداشتند؛ تا آنجا که می توانستند در حد وسعشان در این راه کوتاهی نکردند و اکنون با سلاح بیانیه نویسی به میدان آمده اند.
هرچند امکان دارد با غوغاسالاری، شانتاژ رسانه ای و فضاسازی که کار همیشگی شان هست بتوانند به مقصد و مقصودی برسند، اما هرگز نمی توانند از تیغ تیز قضاوت تاریخ عبور کنند. آنها به هر بهانه ای برای پیشبرد نیت ناگفته خود، موضوع توازن در سیاست خارجی را به پیش می کشند و از آن چماق درست می کنند و بر سر مخالفان امیالشان می کوبند. باید از این افراد پرسید، چه ناتوازنی در سیاست خارجی هست که دائم بر این بوق اشتباه می دمند؟
وزارت امور خارجه با تمام کشورهایی که اصل احترام متقابل را رعایت کنند، به جز رژیم جعلی صهیونیستی مراوده و ارتباط دارد؛ با آمریکا نیز اگر اصول احترام متقابل را حفظ کند، مشکلی در برقراری روابط وجود ندارد. به تازگی آیت الله رئیسی، رئیس جمهور کشورمان از سفر آفریقا بازگشت و چند هفته پیش در قاره آمریکای لاتین بود.
دولت سیزدهم در مقابل اقدام مردود دولت روسیه باید چه کاری میکرد که نکرده است؟ بدیهی است هر نوع گزینه تقابلی با هیچ منطق و شعوری مورد قبول و قابل توجیه نیست. اگر قائل باشیم باید روابط دیپلماتیکمان را با روسیه قطع میکردیم، این گزینه نیز پذیرفتنی نیست. ادعای مالکیت امارات بر جزایر سهگانه، موضوع جدیدی نیست. مگر انگلیس، فرانسه، آلمان و بسیاری از کشورهای اروپایی همسو با شورای همکاری خلیجفارس همین ادعای پوچ و مسخره را بارها تکرار نکردهاند؟ چرا مدعیان اصلاحات در تمامی آن موارد مهر سکوت بر لب زدند و نه تنها قطع رابطه نکردند، بلکه کمترین اعتراضی نداشتند.
با وجود این، دولت سیزدهم بلافاصله بعد از صدور بیانیه مشترک روسیه و شورای همکاری خلیجفارس بدون کمترین ملاحظه و مماشات آن را محکوم و از موضع اقتدار اعلام کرد، با هیچکس بر سر منافع ملی و تمامیت ارضی کشور تعارف و مماشات ندارد؛ تا آنجا که علاوه بر احضار سفیر روسیه و اعلام موضع صریح وزیر امور خارجه، رئیسجمهور و رئیس مجلس شورای اسلامی نیز قاطعانه اقدام روسیه را محکوم کردند و نسبت به آن هشدار جدی دادند.
در اینجا به چند نمونه از مواضع در موقعیت مشابه دولتهای مدعی اصلاحات که در بوق سیاست متوازن می دمند، بنگرید؛ وقتی از پایگاه زیرزمینی موشکهای جمهوری اسلامی ایران رونمایی شد، جیغ بنفش اصلاحطلبان به هوا رفت که چرا روی موشکها، جمله «مرگ بر رژیم صهیونیستی» نوشته شده است و اعتراض میکردند این نوشتهها آمریکا را عصبانی می کند و به مذاکرات لطمه میزند. این موضع ذلیلانه کجا و موضع مقتدرانه دولت سیزدهم در مقابل اقدام روسیه کجا؟ مدعیان اصلاحات آنگونه که ادعا میکنند، طرفدار توازن در سیاست خارجی نیستند، بلکه خود را پشت این شعار مخفی می کنند.
آیا سیاسیون مدعیان اصلاحات فراموش کردهاند در دوران مسئولیتشان باراک اوباما، رئیسجمهور اسبق آمریکا در اظهارنظری بیشرمانه مردم ایران را «یاغی» خواند، دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا مردم ایران را «تروریست» معرفی کرد، جو بایدن، رئیسجمهور فعلی آمریکا پس از ترور سردار دل ها، حاج قاسم سلیمانی از این اقدام جنایتکارانه حمایت و وندی شرمن، مقام ارشد آمریکایی در دولت اوباما در اظهارنظری گستاخانه مدعی شد، «فریب و نیرنگ بخشی از DNA ایرانیان است»؟
چرا در دوران مسئولیت و دوران ریاست جمهوری متبوعتان نه فقط هیچ واکنشی نشان ندادید و در برابر این اظهارات بی شرمانه سکوت اختیار کردید، بلکه با پیروی از دیپلماسی التماسی، دولت آمریکا را کدخدا و اوباما را فردی مؤدب و فهمیده لقب دادید؟
رئیس جمهور سابق کشورمان حتی آب خوردن مردم را به مذاکرات گره میزد. همزمان با اغتشاشات سال گذشته امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه با دخالت در امور داخلی و بیاحترامی به تمامیت ارضی ایران، از گروهکهای تروریستی تجزیهطلب حمایت کرده بود. هم اکنون نیز آمریکا بر خلاف تمام قوانین و معیارهای بین المللی در حال اعطای سلاح کشتار جمعی و بمب های خوشه ای به اوکراین است؛ آیا احدی از آنان این جنایت آمریکا را به نقد کشید؟
در هیچ یک از نمونههای وادادگی در مقابل آمریکا (که فقط به اندکی از آن بسیارها اشاره شد) از هیچ یک از رسانههای مدعی اصلاحات و یاران آن جریان کمترین صدایی به اعتراض بلند نشد و قلمی به دفاع از ایران و غیرت و عزت ایرانی بر کاغذ نچرخید. این دسته سیاسیون رویکرد «نگاه به شرق» دولت سیزدهم را بهانه تاخت و تازخود قرار می دهند تا به این بهانه بتوانند حرف های ناگفته خود را بیان و دستگاه دیپلماسی را تضعیف کنند؛ مگر نمی بینند وزارت امور خارجه در برقراری روابط با همه کشورها و به ویژه همسایگان تا چه حد موفق عمل کرده است؟ مگر نمی بینند کشورهایی که قطع رابطه با آنها سالیان دراز طول کشیده است، در حال بازسازی و تجدید روابط هستند؟
همه می دانند و می دانیم داستان این نیست؛ با وجود ادعاهای کوچک و بزرگ این دسته سیاسیون، سرنخ در پاریس، برلین، لندن و واشنگتن وجود دارد. توازن در سیاست خارجی به زعم آنها یعنی برقراری روابط کامل با آمریکا و اروپا.
بسیارخوب! در اینجا این سؤال بزرگ پیش می آید، مگر چه کسی مخالف برقراری روابط است؟ مستکبرین غربی و در رأس آنها آمریکای جهان خوار و صهیونیزم بین الملل هستند که در تحقق آرزوی اصلاح طلبان سنگ اندازی می کنند. آخرین تجربه تلخ وشکست خورده؛ خیال واهی برجام بود که اتفاقاً مدیریت کار در دست خودشان بود و همه شاهد بودند چگونه با یک امضای ناقابل چندثانیه ای، دونالد ترامپ کاخ رؤیایی و شیشه ای آنها را فروریخت و اروپا چگونه از پشت به ما خنجر زد و به سان نوکر دربست آمریکا و عامل سیاست های واشنگتن در قبال ایران عمل کرد.
این است رفتار کثیف و نژادپرستانه غرب با ما! بعد اصلاح طلبان به هر بهانه ای این موضوع را پیش کشیدند و نغمه عداوت با متحدان ایران سر می دهند. سؤالی که مطرح می شود، این است؛ طبق کدام الفبای سیاسی این دسته سیاسیون شعار متوازن را تئوریزه کرده اند؟ مصالح و منافع ملی در کجای این تئوری بی عمل دیده شده است؟ با چه استدلالی در سال های سخت گذشته که روسیه و چین برخلاف میل غرب با ایران همکاری کردند، به هر بهانه ای باید مورد هجمه قرار گیرند؛ اما در هیچ جا شاهد نیستیم جنایت های ضدبشری آمریکا و رژیم صهیونیستی مورد نقد این جماعت قرار گیرد؟
اصلاح طلبان به هر بهانه ای این موضوع را پیش کشیدند و نغمه روس ستیزی و عداوت با چین سر می دهند. سؤالی که مطرح می شود، این است؛ طبق کدام الفبای سیاسی این دسته سیاسیون شعار متوازن را تئوریزه کرده اند؟
مشکل مدعیان اصلاحات دفاع از حاکمیت ملی نیست. آنها در بیانیه اخیر خود بر توازن در سیاست خارجی تأکید کردند، ولی در عین حال مقابله ایران را با جنایت های فراوان آمریکا «غربستیزی افراطی» خواندند. چرا و به چه دلیل جمهوری اسلامی ایران در مقابله با آمریکا افراط کرده است؟ آیا در سالیان دراز گذشته آمریکا را زیر فشار جنگ اقتصادی، سیاسی، امنیتی و تحریم قرار دادیم؟ آمریکا در ۴۴ سال گذشته از هیچ جنایتی علیه ایران و مردم غیور این مرز و بوم دریغ نکرده است؟ آیا این نگاه نشانه وابستگی یا دستکم احساس حقارت سیاسیون اصلاح طلب در مقابل دشمنان تابلودار ملت ایران نیست؟
آیا به زعم سیاسیون اصلاح طلب معنای برقراری توازن در سیاست خارجی یعنی آنچه مطرح شد؟ کسانی از روی عمد برای پنهان کردن منظور اصلی خود به پیچیدهنویسی روی آوردند و نیتشان را در لفافه می پیچند. این روال را میان برخی سیاستپیشهها میتوان دید. آنها چنته خالی از استدلال خود را با کلیگوییهای بیسر و ته پوشش میدهند. آنها تمایل به برقراری رابطه بدون قید و شرط با غرب دارند و این هدف را در پوشش اجرای سیاست متوازن مخفی می کنند، اما وقتی می پرسیم چگونه در جواب دادن عاجز می مانند.
ظاهراً غربگرایان ما می خواهند به سمت شرق نیز نگاه کنند، ولی تقصیر هواپیماهایی است که وقتی به طرف آسمان بلند می شوند، فرمان گردش به شرق ندارد و لذا برخلاف میل مسافر به طرف غرب می روند. این است قصه امروز ما و اصلاح طلبان؛ اگر به فکر هیچ چیز نیستید، دست کم به فکر امنیت ملی کشور باشید.