پیامدهای «دوری و دوستی» دولت‌ها از مردم/ از نقدناپذیری احمدی نژاد تا تیم امنیتی روحانی-راهبرد معاصر
انتقاد آیت‌الله مدرسی از گرانی‌ها و افزایش سقط جنین تجمع ضدصهیونیستی مردم تهران مقابل دفتر سازمان ملل محسن رضایی: اروپا بزرگترین بازنده آمدن ترامپ است عارف: عزم ایران و روسیه بر توسعه روابط در بالاترین سطح استوار است خطیب نماز جمعه تهران: شورای حکام در خط رژیم آدمکش صهیونیستی حرکت می‌کند پزشکیان: با نگاه بسیجی می‌توان برای کشور عزت‌آفرینی کرد وزیر کشور: پرونده انتصاب استانداران هفته آینده بسته می‌شو‌د پزشکیان: حل مشکل ناترازی‌ها با روند‌های اداری امکان‌پذیر نیست سرلشکر سلامی: مردم ایران مطمئن باشند که انتقام خود را از اسرائیل خواهیم گرفت پزشکیان: مهم‌ترین مولفه توسعه پایدار در کشور افزایش سطح سلامت مردم است اسماعیل شوشتری، وزیر اسبق دادگستری درگذشت واکنش شریعتمداری به انتشار شعری به نام رهبری: غفلت کردیم وزیر علوم: ۱۵۰ دانشجوی تعلیقی را بی سر و صدا برگرداندیم پزشکیان: برای خدمتگزاری به مردم آمده‌ایم؛ قرار نیست بر آنها تحکم کنیم پزشکیان: با هیچ کشوری خصومت نداریم، اما قطعا زیر بار زور هم نخواهیم رفت

پیامدهای «دوری و دوستی» دولت‌ها از مردم/ از نقدناپذیری احمدی نژاد تا تیم امنیتی روحانی

حس دور شدن مسئولین از ساحت زندگی مردم در کنار ناکارآمدی آن ها زمینه بی اعتمادی افکارعمومی به سیستم های اجرایی را فراهم می کند.
تاریخ انتشار: ۱۷:۰۴ - ۰۶ اسفند ۱۳۹۶ - 2018 February 25
کد خبر: ۲۱۵
به گزارش "راهبرد معاصر"؛ یاسر هاشمی در گفت و گو با آرمان ضمن تاکید بر ریزش آرای پایگاه اجتماعی روحانی از عدم ارتباط این دولت با مردم گله کرد و گفت: «دولت آقای روحانی ارتباط عمیق و دقیقی با مردم ندارد و این مسأله می‌تواند در آینده برای دولت چالش‌های بیشتری به وجود بیاورد. » نکته ای که فرزند هاشمی رفسنجانی بدان تاکید دارد صرفا منحصر به دولت روحانی نیست و این مطلب نسبت دولت های پس از دوران دفاع مقدس با مردم را تشریح می کند.

انقلاب ، مردم، مردم و انقلاب، مسئولین مستضعفین، حکومت مستضعفین و... ؛ اینها عبارتی در توصیف روابط حاکم بر مردم و مسئولین بود که در ابتدای پیروزی انقلاب به کلیدواژه های اصلی مبدل شد.


دیدن و رو در رو صحبت کردن با مسئولین مسئله‏ ای ساده و عادی جلوه می‏ کرد و هر روز مردم، مسئولین را شبیه خود و دوشادوش خود می‏دیدند. مسئولین نیز با ساده‏ زیستی و کمال تواضع در آغوش مردم زندگی می‏کردند تا ترورهای منافقین و جنگ مسلحانه آن ها آغاز شد و اولین زمزمه‏ ها برای جدا شدن مردم از مسئولین به وجود آمد.


مسئله‏ ی حفاظت از جانِ شخصیت‏های کشور از اینجا بود که جدی شد.. در نتیجه‏‏ ی این وضعیت، تیم‏های حفاظت چندگانه برای مسئولین به وجود آمد. اما پس از فروکش کردن ناامنی ها در جامعه، مسئولین همچنان در تیم حفاظت بعضا چندلایه و به شکل ایزوله دور از مردم و جامعه بر مسند کار حضور دارند که البته آفت های بسیاری در سطوح اجتماعی و باورهای مردم دارد. حس دور شدن مسئولین از ساحت زندگی مردم در کنار ناکارآمدی آن ها زمینه بی اعتمادی افکارعمومی به سیستم های اجرایی را فراهم می کند.


حفاظت از جان مسئولین

به طور کلی می‏توان فرمول‏هایی برای میزان مردمی بودن اشخاص تعیین کرد؛ فاکتور اول، فاکتور سیاست‏های حفاظت از جان مسئولین است. حفاظت سخت‏ افزاری از جان مسئولین از دیرباز در همه‏ ی کشورها رواج داشته. صف ماشین‏های ضدگلوله، بدل، موتورسواران پیشرو، حفاظت هوایی با هلیکوپتر، تیم‏های محافظت و... نمونه‏ هایی از حفاظت از جان مسئولین به صورت سخت‏ افزاری در دنیا است. بدیهی است که هر چه حفاظت لجستیکی و سخت‏ افزاری پیچیده‏ تر باشد، دسترسی به مردم سخت‏ تر خواهد شد؛ پس مردمی بودن دولت‏ها با گستردگی حفاظت لجستیکی آنها رابطه معکوس  دارد و هر چه تیم حفاظت گسترده‏تر باشد، رابطه کمتر است. برای نمونه در ایران نسبت به اینکه کدام مسئول و کدام سازمان احساس خطر بیشتری می‏کرد، افراد محافظ و شیوه‏ های محافظین نیز بیشتر می‏ شد.


دوری مسئولین از مردم و تنگ شدن دریچه های آزادی بیان

فاکتور دوم، شفافیت و فاکتور آزادی بیان است. هر چه دولت‏ها خود را از مردم بدانند، راحت‏تر مشکلات و مسائل را با مردم بازگو می‏کنند و مردم را مستقیماً در کارها و تصمیمات دخالت می‏دهند. آنها در این وضعیت خود اقدام به تأسیس پایگاه‏های اطلاع‏ رسانی مختلف می‏کنند، از طرفی نامه‏ ها و گزارشات مردمی را با دقت پیگیری می‏کنند، اما هرچه این ارتباط کمتر باشد، دولت‏های غیر مردمی سعی بر عدم شفافیت و کنترل و ایجاد محدودیت حداکثری برای رسانه‏ ها دارند.


نسبت دولت های پس از جنگ تحمیلی با مردم

در دولت بعد از جنگ تحمیلی شاهد اوج محدودیت رسانه‏ ای بودیم. مسئولین خود را پاسخگو به مردم نمی‏دیدند و تقریباً در هیچ ارگانی سیستم پاسخگویی به مردم وجود نداشت و ارتباط ریاست جمهوری و دولت با مردم نزیک به صفر شد و دولت اجازه گسترش مطبوعات را نداد.  رویکرد حفاظتی دولت‏های سوم و چهارم بسیار امنیتی و لجستیکی بود. تیم حفاظتی آقای هاشمی از  حیث سخت افزاری و نرم افزاری مبدع به حساب می آمد. شخصیت های کشوری تا آن روز چندان با این نوع حفاظت آشنا نبودند اما تیم حفاظت دولت سازندگی پایه گذار این حرکت بود، هر چند در برخی مواقع نیز چندان احتیاج نبود. از سوی دیگر، راهبردهای توسعه ای دولت سازندگی و توجه ویژه به مدیران و وزرا زمینه را برای دوری هرچه بیشتر مسئولین از بدنه جامعه فراهم کرد.


تلورانس رفتاری دولت ششم و هفتم

در دوره‏ های بعد از دولت سازندگی در ابتدا اوضاع کمی فرق کرد. رئیس دولت اصلاحات با شعار آزادی و خصوصاً آزادی بیان وارد عرصه شد و در طی مدت کمی ده‏ها روزنامه جدید بر روی دکه آمد.


شخص رئیس جمهور وقت ابایی از حضور در اجتماعات نداشت و با سخنوری مردم را به خود جذب می‏کرد، خبرنگارها از آزادی عمل بیشتری برخوردار بودند و رئیس دولت اصلاحات دائماً مردم را در جریان مشکلات و مسائل کابینه‏ اش قرار می‏داد. نگاه به حفاظت نیز در این دولت فرق کرد. دولت علاقه‏ ای به استفاده از امکانات حفاظت دولت قبل نداشت، اما مشکل اصلی دولت در غیر واقعی بودن و غیر مردمی بودنِ آزادی رسانه‏ ها بود.


در حقیقت رسانه‏ های جدید را حزب متبوع رئیس جمهور وقت ایجاد کرده بودند و زنجیره‏ ی روزنامه‏ های روی پیشخوان‏ ها جز پروپاگاندای دولت هیچ نبودند. رسانه‏ ها با شعارهایی نظیر دانستن حق مردم و... به روی پیشخوان‏ ها می‏ آمدند اما کم‏ کم به جای پرداختن به مشکلات مردم به ضدیت با دین و عقاید مردم پرداختند.


در حقیقت رسانه‏ ها به جای همراهی و همدردی و همدلی با مردم به جنگ با عقاید آنها رفتند و البته همین رسانه‏ های حزبی پاشنه آشیل دولت خیلی زود به پاشنه آشیل دولت بدل شدند. اعتراضات مردمی علیه دولت و رسانه‏ های حامی او روز به روز بیشتر و از طرفی زوایای خیانت و مسائل رسانه‏ ها روز به روز مشخص‏ تر می‏شد که قوه قضاییه را وادار به برخورد قضایی می‏ کرد.


رفته رفته دولت از ژست مردم ‏گرایی دست کشید، به تئوری‏ ها و امکانات امنیتی و حفاظتی دولت قبل بازگشت و تمام و کمال از میراث دولت قبل استفاده کرد. همچنین رسانه‏ های آزاد به حدی جلو رفت که دیگر از کنترل دولت خارج شد و شکاف عظیمی بین دولت و جریان حامی او رخ داد.


دولت های نهم و دهم، پایین بودن سطح نقدپذیری به موازات مردم داری

در دولت‏های نهم و دهم کاملاً ماجرا فرق کرد. احمدی‏ نژاد و دولت متبوعش شخصاً خود را مردمی، نوکر و خادم مردم معرفی می‏ کردند و بر این موضوع همت و تلاش تام داشتند. آنها از هیچ فرصتی برای ارتباط رو در رو با مردم مضایقه نمی‏کردند. همه وزرا و شخص او به سیاق روزهای شهرداری‏ اش، روزهایی را صرفاً به گرفتن نامه‏ های عمومی و گفتگوی حضوری با مردم اختصاص دادند. در آن زمان به مانند دوره‏ های پیش قرق کردن خیابان، عبور و مرور از خط ویژه، استفاده از چند خودرو بدل و تیم‏های موتورسواران پیشرو و... رواج نداشت.


او در همان ابتدا تمامی تیم حفاظت موتورسوار را حذف کرد و به گفته تیم حفاظت شخص احمدی‏ نژاد و اعضای دولتش، آنها هرگز به صحبت‏ها و توصیه‏ های تیم حفاظت در عدم ارتباط‏ گیری با مردم گوش نمی‏کردند. در آن سال‏ها تیم حفاظت برای اولین بار به جای استفاده از روش‏های حفاظتی سخت‏ افزاری به روش‏های حفاظتی نرم‏ افزاری روی آورد و حفاظت را در کنترل جریان اطلاعات، و پیشگیری از حوادث قبل از وقوع آن متمرکز کرد. به زعم تیم‏های حفاظت دولت‏های نهم و دهم، این دوره سخت‏ ترین و دشوارترین دوره مسئولیتشان بوده است.


از طرفی احمدی‏ نژاد در دوره‏ ای بر سر کار آمد که توقع آزادی مطبوعات به‏ وضوح در بین مردم بالا رفته بود و البته دولت هم با روال پیشرفت آزادی مطبوعات مشکلی نداشت و پیشرفت آن در دولت نهم و دهم ادامه داشت. با رواج اینترنت و بسترهای آنلاین صحنه رسانه‏ ای کشور عوض شد و دولت، هم در فراهم‏ آوری بستر و هم در گسترش ارتباطی مردم با دولت، پیشرو بود.


اما متأسفانه دولت نهم و دهم، مردم را صرفاً در مستضعفین و غیر متخصصین جامعه تعریف می‏کرد.گرچه در ابتدای دولت سیستم ‏هایی نظیر مشاوران جوان ایجاد شدند اما عملاً بعد از مدتی، فعالیت و توجه به آنان کمتر شد، عملاً دولت توجهی به خواسته‏ های نخبگان جامعه نداشت و به دلیل پایین بودن سطح تحمل انتقاد، بعضاً شرایطی برای محدود کردن نخبگان و تحصیلکردگان جامعه فراهم کرد.


از این رو هرچند دولت نهم و دهم توانست نمونه عینی جدیدی در ارتباط رودررو با مستضعفین  با حفظ مسائل امنیتی به ارمغان آورد، اما در ارتباط‏ گیری با نخبگان و تحصیلکردگان و البته متمولین و سرمایه گذاران جامعه نه تنها موفقیتی کسب نکرد که دچار شکست‏ های پی در پی در این ارتباط شد. دولت هرگز نتوانست ارتباط درستی با منتقدین خود که بیشتر تحصیلکردگان جامعه بودند به وجود بیاورد.


دولت یازدهم دوازدهم و بازگشت به عقب!

در دولت یازدهم و دوازدهم اوضاع کمی متفاوت شد و نوعی بازگشت به عقب محقق شد. روحانی مانند احمدی‏ نژاد خود را خادم مردم معرفی نکرد و ادعایی در زمینه‏ی ارتباط با مردم نداشت. او از همان ابتدا دولت خود را دولت ژنرال‏ها معرفی کرد و علناً گفت که مردم نوکر نمی‏خواهند؛ مدیر می‏خواهند. دولت روحانی را می‏توان امنیتی‏ ترین کابینه تاریخ انقلاب اسلامی نامید. اخبار کابینه و مسائل و مشکلات علناً مخفی می‏شود و دولت رسماً از مخفی بودن بسیاری از توافقات و تصمیمات حتی در حوزه بین‏ الملل سخن به میان می‏ آورد.


دولت روحانی در شکایت از رسانه‏ ها سرآمد دولت های پس از انقلاب است و دستورات فراوانی از عدم نشر و پیگیری خبرهای خاص، موجود است. با توجه به ساختار امنیتی همه‏ ی این دستورات معمولاً به راحتی برچسب امنیت ملی نیز می‏گیرند؛ برای نمونه در پرداخت به موضوع محکومیت بین‏ المللی ایران در پرونده کرسنت و یا در عدم نقد برجام، دولت همه‏ ی همّ و غم خود را متوجه عدم شفافیت رسانه‏ ای کرد.


جمع بندی:

تجربه نشان داده هر دولتی که بر سر کار آمده به نوبه خود در ارتباط گیری با کل جامعه ضعف های منحصر به خویش را داشته است. این عدم ارتباط با بدنه جامعه خود عاملی بر حس دور شدن مسئولین از مردم در بین افکارعمومی می شود. همین عاملی ست برای جرقه احساس بی عدالتی در جامعه که به وسیله عوامل دیگر در بین افکار عمومی ضریب می خورد. تجربه دولت های پس از دفاع مقدس برآیندی از ناکامی در جلب اعتماد مردم است، برآیندی که خود نشانگر بسیاری از عوامل دیگر از جمله فاصله گرفتن مردم از سیستم های اجرایی و از خود ندانستن روسای جمهور و دولت ها می شود که هم در کاهش امنیت ملی نقش پررنگی دارد و هم باورپذیری صَرف فعل "خدمت" از سوی دولتی ها را برای مردم سخت و غیرقابل هضم می کند.

ارسال نظر