هدایت یازده سپتامبر دیگری از ادلب!-راهبرد معاصر
گزارش اندیشکده رند؛

هدایت یازده سپتامبر دیگری از ادلب!

در سالروز واقعه یازده سپتامبر، تحلیلگر اندیشکده رند، از احتمال هدایت عملیاتی توسط شاخه های القاعده در ادلب علیه آمریکا نوشته است.
کالین کلارک؛ کارشناس تروریسم اندیشکده رند
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۸ - 11 September 2019

به گزارش راهبرد معاصر؛ کالین کلارک کارشناس تروریسم اندیشکده رند، در گزارشی به تحلیل خطر حمله القاعده به امریکا می پردازد و تاکید می کند که چنین امری بسیار محتمل است. خواننده پس از خواندن این گزارش سر نخی از چرایی حمله ایالات متحده به اعضای القاعده در ادلب دست خواهد یافت.

 

هجده سال از حادثه 11 سپتامبر گذشته است و القاعده اکنون به حریفی سخت تر تبدیل شده. این سازمان تروریستی امروز بسیار متفاوت تر از گروهی شده که توانست آن عملیات را در خاک امریکا علیه شهروندان این کشور مدیریت کند. فشارهای شدید امریکا علیه القاعده در افغنستان و پاکستان، باعث شده این سازمان به مرور فرتوت  شود و اعضایش پیوند کمتری با رهبری مرکزی داشته باشند. همچنین ظهور داعش با ادعای خلافت هم، رقیبی برای القاعده بوجود آورد.

 

اعضای القاعده با مشاهده اوضاع نامساعد سلامت ایمن الظواهری و کشته شدن جانشین احتمالی اش، حمزه بن لادن، بهترین شانس خود را در شاخه سوریه می بینند. در سپتامبر 2014، القاعده به منظور سرمایه گذاری روی فرصت های موجود در جنگ سوریه، عمده دارایی های خود را از پاکستان و افغانستان به سوریه منتقل کرد. این جابجایی در مرکز جاذبه گروه، باعث بوجود آمدن تغییری بزرگ در القاعده شد که هنوز به خوبی از سوی مقامات ضد تروریسم درک نشده است. با گذشت دو دهه پر آشوب از چشمگیرترین ماموریت القاعده، این سازمان مستقر شده و می آید که بار دیگر به غرب حمله کند.

 

با کشته شدن اسامه بن لادن و آغاز بهار عربی در 2011، القاعده یک استراتژی تغییر داده شده را بر گزید. متخصصان بحث تروریسم به صورت گسترده ای القاعده را بازیگری دیدند که اهداف استراتژیک محدودتری برگزیده و روی "بومی گرایی" و رشد تدریجی متمرکز شده است. این تغییر رویه استراتژیک به صورت گسترده ای به "عمل گرایی کنترل شده" و "صبر استراتژیک" تعبیر شد. القاعده به آرامی و با حوصله از نو ساخته می شد و عمدا اجازه می داد که داعش وزن کارزار ضد تروریسم غرب را به دوش بکشد.

 

این عمل گرایی بومی گرا بیش از همه در شیوه عملکرد القاعده در سوریه هویداست. در اینجا بود که شاخه سوری القاعده با نام جبهه النصره، با موفقیت رویکرد جهادی اعمال شده در یمن و مالی را پیاده کرد. رویکردهایی که گرچه تا حدودی به موفقیت رسیدند اما نهایتا ناکام ماندند. با کانالیزه کردن توان خود در سطح محلی، ممنوعیت قانون جزای کیفری و اتحاد با اسلام گرایان و غیر اسلام گرایان و سبقت از رقبای کمتر مذهبی و افراطی در حکمرانی عاری از فساد و کارآمد، النصره توانست به حدی از اعتبار اجتماعی برسد که شاخه های دیگر  القاعده حتی نزدیک به آن هم نشده بودند. النصره کاملا آگاه بود که چگونه برندش، در میان بومی ها نگریسته می شود و برای بهبود آن اقدام کرد. به همین خاطر برجسته ترین و توانمندترین بازیگر سوریه شده است.

 

البته روش موفقیت النصره یک عوارض جانبی شدیدی داشت: فاصله افتادن بیشتر میان رهبری مرکزی القاعده با شاخه سوری آن. رویکرد بومی گرای النصره انعطاف و سرعت تصمیم گیری در آن را بالا برد حال آن که ایمن الظواهری یا غیر قابل دستیابی بود یا ماه ها طول می کشید که به یک ارتباط پاسخ دهد. تا 2016 برای النصره هم روشن شد برای پایداری موفقیتش و تبدیل اعتبار به محبوبیت، محبوبیت به حمایت و حمایت به وفاداری، باید همکاری اش با برند القاعده را کنار بگذارد. به همین خاطر، در جولای 2016 و ژانویه 201& برند النصره به جبهه الفتح الشام و سپس هیئت تحریر الشام تغییر یافت. در جریان تغییر برند اول، درگیری وجود نداشت ولی برای دومی، النصره به گروه های اسلام گرای دیگر که تهدیدی بالقوه بودند، حمله کرد.

 

فارغ از این که قصد النصره واقعا چنین بوده یا نه ولی هنگام اعلام تشکیل هیئت تحریر الشام، جهان وفاداری میان آن و خانواده القاعده نمی دید. به لطف حمله به رقبا، این بار النصره در قالب جدید، برای اولین بار محبوب نبود. وفاداران به القاعده، خشمگین از فریب النصره و تغییر هویت آن، فوج فوج از آن تمرد کردند. نیروهای کهنه کار القاعده که سابقه ده ها سال نبرد در بالاترین سطوح را داشتند، گروه جدیدی به نام "تنظیم حراس الدین" به راه انداختند. این گروه که با دستورالعمل های الظواهری و دیگران هدایت می شود، به شیوه مدیریت قدیمی دوره بن لادن برگشته و پایبند به دستورات نخبگان سنتی است. تمایلی به کنترل سرزمین ندارد، از ارتباط با گروه های ناخالص و حکومت های خارجی می پرهیزد، استراتژی نظامی آشکار دارد و چشمی به دشمنان "نزدیک" در منطقه و چشم دیگری به دشمنان "دور" در غرب نگه داشته.

 

تنظیم حراس الدین از بدو پیدایش در اواخر 2017، از سوی سمیر الحجازی هدایت شده که به ابو همام الشامی شهره است. او پیش از این که در 2012 به سوریه بیاید، در افغانستان، پاکستان، اردن، عراق و لبنان بوده. او با رهبران القاعده نظیر سیف العدل و ابومصعب الزرقاوی کار کرده و به افراط گرایان آموزش داده است. البته دو منبع به ما خبر داده اند که الحجازی به دستور ایمن الظواهری، جای خود را به ابو القسام الاردنی داده که یکی از سه معاون جهانی الظواهری است. دو معاون دیگر، عادل و عبدالله احمد عبدالله هستند. دو معاون دیگر اکنون در ایران به سر می برند. ابوقسام الاردنی یکی از دو نفر عضو حراس الدین است که در شورای تقریبا 12 نفره القاعده جا دارد. اکثر اعضای این شورا اکنون در جنوب آسیا هستند. این نشان می دهد که چقدر سوریه برای القاعده اهمیت یافته و جبهه از یمن به سوریه منتقل شده است. اکنون طیف گسترده ای از کهنه سربازان القاعده در حراس الدین هستند.

 

با تداوم تغییرات در سازمان القاعده به عنوان یک تشکیلات جهانی، یکی از سخت ترین سوالات برای سیاست سازان و مسئولین حکومتی این است که این سازمان تا چه حد روی حمله دوباره به غرب تمرکز دارد. آیا نبود حمله بزرگ نشان دهنده عدم توانمندی القاعده برای انجام آن است یا تغییر اولویت است؟

ابو محمد الجولانی، فرمانده وقت جبهه النصره، در مصاحبه با الجزیره در می 2015 تصریح کرد که الظواهری وی را راهنمایی کرده که سوریه را نقطه حمله ای برای غرب نکند. این دستورالعمل که گویا در همان سال با یک نامه محرمانه رسیده، در واکنش به کارزار امریکایی علیه گروه خراسان بوده است. شاخه ای از القاعده که قصد حمله به غرب را داشت. کارزار امریکا در سپتامبر 2014 علیه این گروه وارد عمل شد. به عبارت ساده تر، این یک استراتژی بازگشت به بومی گرایی و رشد تدریجی بود که همزمان با تمرکز غرب روی داعش طراحی شد تا غربی ها متوجه القاعده نشوند.

 

اما پس از گذشتن آن سال ها، شاید برای جلوگیری از ظن همسویی غرب و امریکا با القاعده، ایمن الظواهری در پیامی که طی آن دستورالعمل سال های آتی را صادر کرده، در آوریل 2017 با صراحت اهمیت تقابل جهانی القاعده را تکرار کرد. یک ماه بعد از آن پیان، حمزه بن لادن و امیر شبه جزیره عربی القاعده، قاسم الریمی، از پیروان خود خواستند تا در غرب عملیات کنند. با این تفاسیر جای شگفتی نبود که در می 2017، مدیر اطلاعات ملی امریکا، دن کوست در نطق کنگره خود به این جمع بندی برسد که اروپا در مقابل حملات تروریستی آسیب پذیر خواهد بود و عناصر القاعده و داعش احتمالا به طراحی و اجرای حملات در اروپا ادامه خواهند داد. انصار الفرقان، گروهی از کهنه سربازان القاعده و وفادارانی که در اکتبر 2017 گرد هم جمع شدند، طبق برخی اظهارات به دنبال نبرد پارتیزانی هستند که یک هدف آن غرب است. اما القاعده، آنطور که الظواهری در سخنرانی خود با عنوان "امریکا دشمن اول مسلمین است"، منتشره در مارس 2018، تاکید کرده، بدنبال آن است اعضای خود را به جان امریکا بیندازد. این ها نباید باعث تعجب شود چون روایت غالب القاعده چنین است که غرب در جنگ با اسلام است.

 

* سایت راهبرد معاصر گزارش اندیشکده ها را تائید یا رد نمی کند. این مطالب صرفا جهت آگاهی مخاطبان گرامی در سایت درج می گردد.

ارسال نظر
پربیننده ترین اخبار
یادداشت جمال سالمی، تحلیلگر الجزایری؛ / ۱ روز پیش

شاخص‌های فروپاشی اقتصاد رژیم صهیونیستی

یادداشت حسن حیدری، کارشناس مسائل اقتصادی؛ / ۱ روز پیش

چرخه نامطلوب حمایت و قیمت‌گذاری در اقتصاد

یادداشت اختصاصی حنیف غفاری، کارشناس مسائل بین‌الملل؛ / ۱ روز پیش

ترامپ و دغدغه دفرمه‌سازی اروپا