به گزارش «راهبرد معاصر»؛ در روز جهانی زن، همزمان با جنگ غزه که در آن زنان فلسطینی بهای سنگینی می پردازند، باید به بررسی برخی مشکلات مرتبط پرداخت. مسلم است زنان در تاریخ به دلایل متعدد در معرض انواع ظلم و تبعیض قرار گرفته اند. این واقعیت قابل انکار نیست و به همین دلیل جنبش های آزادی زنان از ابتدای قرن گذشته شکل گرفت؛ اما مشکل اینجاست فضای موجود یکی از فضاهایی است که در آن حق و باطل بیشتر در هم آمیخته اند.
این ابهام و سردرگمی از سال های نخست جریان فمینیسم وجود داشته است. در موج نخست مطالبات زنان که پایان قرن نوزدهم آغاز شد، هدف به دست آوردن برخی حقوق کلی مانند تحصیل، کار، فعالیت سیاسی و مدیریت مالی بود که مردان از آن برخوردار بودند. با وجود این، خواسته زنان به دلیل برخی محدودیت های فطری آنها و ویژگی های متمایز زنانه، خدشه دار شد. می توان گفت، این جریان نخستین مرحله نهضت آزادی زنان بود که البته با چالش مواجه شد.
جنبش آزادی زنان دیگر صرفاً ایده های اجتماعی و سیاسی نیست، بلکه از آن فراتر رفته و به نقطه ظهور فلسفه فمینیستی رسیده است که می کوشد دیدگاهی جامع ارائه و در جنبه های مختلف تولید فرهنگ نفوذ کند
دومین موج سوء استفاده از شرایط اجتماعی در حالی رخ داد که تقاضا برای ورود زنان به بازار کار وجود داشت. خیلی زود مشخص شد هدف واقعی ادعای «توانمندسازی زنان» حل مشکلات اقتصادی نیست، بلکه بیشتر سرمایه داران به دنبال تأمین نیروی کار ارزان برای کارخانههایی بودند که از کارگرانی که به جبهههای جنگ جهانی اول پیوستند، خالی شده بود.
این یعنی ماهیت شعارها با اهداف همخوانی نداشت، بلکه تلاش های انجام شده با هدف حفظ منافع نیروهای اقتصادی بود و طبعاً زنان به عنوان نیروی کار ارزان تلقی می شدند و آنها را مجبور می کردند ساعت های طولانی در شرایط سخت کار کنند.
درست است که این موج از فضای مطالبه گری حاکم بر آمریکا که در آن شعارهایی علیه تبعیض نژادی و مخالفت با جنگ ویتنام مطرح می شد، انگیزه قوی دریافت کرد، اما هوشیاری حقوقی و بشردوستانه باعث شد زنان مقداری از فضای کالایی شدن و زیر ظلم و ستم قرار گرفتن نظام نئولیبرالی که در آن افراد (زنان یا مردان) به کالا تبدیل می شدند، فاصله بگیرند.
در این مرحله، جنبش آزادی زنان دیگر صرفاً ایده های اجتماعی و سیاسی نیست، بلکه از آن فراتر رفته و به نقطه ظهور فلسفه فمینیستی رسیده است که می کوشد دیدگاهی جامع ارائه و در جنبه های مختلف تولید فرهنگ نفوذ کند. این روند باعث شد جنبش فمینیستی منتقد تمدن غرب، به ویژه بعد از دوران استعمار به وجود آید. هرچند این جنبش موفق به ایجاد تغییر جدی نشد، اما زنان در دوران مدرنیته و پس از آن در معرض آنچه «خشونت نمادین» خوانده می شد، قرار گرفتند؛ موضوعی که با مکانیسم های اجتماعی غیرهدفمند به وسیله طبقات بالای جامعه اعمال می شد و همه شعارهای روشن را در زمینه آزادی زنان نادیده می گرفت.
موارد بیان شده در کشورهای غربی شکل گرفت؛ اما در زمینه کشورهای عربی، غرب از موضوعات زنان به عنوان یکی از ابزارهای هژمونی فرهنگی و ایدئولوژیک خود و به عنوان بخشی از روش های زیر سلطه درآوردن مستعمراتش استفاده می کند و بهره جسته است.
با این توضیح کوتاه مشخص شد چرا جوامع عربی مملو از توطئه ها، برنامه ها، دستور کارها و عناوین فمینیستی است که در واقع محصول تحرکات جوامع غربی در دوره پس از جنگ جهانی دوم هستند و غرب می خواهد آن را به گفتمان غالب تبدیل کند؛ گفتمانی که کنترل آن دست خودش است و لزوماً اولویت یا نیاز جوامع عربی را تشکیل نمی دهد.
با تهاجم سازمانهای جامعه مدنی فمینیستی به کشورهای مختلف مشکلات به اوج خود رسید. این سازمانها در کشورهای عربی تکثیر شدهاند و حضورشان ظاهری عجیب یافته است، شاید بتوان آنها را نیروی اشغالگر سیاسی البته با تکیه بر حمایتهای مالی کمککنندگان غربی و اتخاذ عناوین و برنامههایی دانست که گرایشات ساختارشکنانه و پوچگرایانه دارند.
خطرناکتر اینکه تعداد زیادی از همین سازمانها با میراث عربی و اسلامی خصومت دارند و این باعث شده است، بسیاری نسبت به تلاشهای غرب که به دنبال تبدیل زنان جوامع عربی به سوژههای دست آموز غربی هستند، از سویی و پروژه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن ها نگران باشند. آنها توانایی زیادی برای نفوذ از خود نشان دادهاند و از خلأهای موجود در کشورهای عربی و اسلامی استفاده میکنند که نمیتوان آنها را انکار کرد و اقدامات ناسالمشان را نادیده گرفت. با وجود این، پس از ظهور تحرکات برای حمله به نظام خانواده و ساختار جوامع عربی، بیشتر موارد انجام شده غیر منطقی و فراتر از محدوده عقل است.
تجربه نشان داده صدای این جنبش همراستا با هیاهوی جریان دیگری است که بر صحنه عمومی تسلط دارد و در انطباق کامل با دستور کار و پروژه های نظام سلطه غرب است. در این میان جنگ غزه میان رژیم صهیونیستی و حماس شعارهای پوچ بسیاری از جریان های فمینیستی غربگرا را برملا و حقایق بسیاری آشکار کرده است.
آنها توانایی زیادی برای نفوذ از خود نشان دادهاند و از خلأهای موجود در کشورهای عربی و اسلامی استفاده میکنند که نمیتوان آنها را انکار کرد و اقدامات ناسالمشان را نادیده گرفت
اکنون نقاب از چهره منافق و فریب کار غربی ها افتاده است؛ جریانی که رنج و دردهای زنان فلسطینی را نمی بینند که در کانون انواع بیعدالتیهایی قرار دارند که همین جنبش ها در تاریخ مدعی مخالفت با آنها بوده اند. چرا اکنون هیچ حمایت واقعی ای از سوی انجمنها و جنبشهایی که از حقوق زنان و نیاز به توانمندسازی آنها دم می زنند و ادعاهایشان گوش فلک را کر کرده است، به گوش نمی رسد و زنان فلسطینی را تنها گذاشتهاند.
سازمانهای مدنی فمینیستی از خط مقدم صحنهای که دههها برای تصاحبش تلاش کرده بودند، عقبنشینی و سکوت پیشه کرده اند، گویی کشتار، آوارگی، گرسنگی دادن و تجاوز به حیثیت همنوعانشان، یعنی زنان فلسطینی که در معرض خشونت و قتل عام صهیونیست ها هستند، در صلاحیت شکایت یا حتی اعتراض آنها قرار ندارد.
این در حالی است که انتظار می رفت دست کم در روز جهانی زن صدای زنان فلسطینی به عنوان نماینده قانونی همه زنان جهان و موتور محرکه همه مبارزات فمینیستی در جهان شنیده شود.